محبوبه عظیمزاده | شهرآرانیوز؛ مقدمه «در ستایش آهستگی» شاید بهترین مقدمه برای این مطلب نیز باشد؛ گفتههایی که با زبان و بیان شیرین مولانای بلخی گره خورده: «تیز برداشتی توای مطرب/ این به آهستگی توان کردن/ این گران زخمهای است نتوانیم/ رقص بر پرده گران کردن/ یک دو ابریشمک فروتر گیر/ تا توانیم فهم آن کردن/ اندک اندک ز کوه سنگ کشند/ نتوان کوه را کشان کردن»؛ ابیاتی که درواقع خطابهای است به نوازندهای که در نواختن شتاب و شلتاق میکرده و مولانا به او توصیه میکرد اندکی با درنگ و آهستگی بنوازد تا فرصتی را برای فهم و هماهنگ شدن با نوای ساز برای شنوندگان فراهم آورد؛ «آهستگی»ای که به نظر میرسد در شتاب حاکم بر جامعه امروز نیز کم رمق و گم شده است و عوامل بسیاری بر این فقدان دخیل هستند.
کتابی که ذکرش رفت، تأملاتی است در شناخت شتاب و تمرین آهستگی، به قلم مهدی کمپانی زارع که به وسیله نشر نگاه معاصر به چاپ رسیده است. کتابی که در پنجاه و دومین نشست نقد و بررسی در مجموعه پردیس کتاب محل بحث قرار گرفت؛ صبح روز ۱۸ شهریور و با حضور مهدی کمپانی زارع، نویسنده اثر و محمدحسن اشرف به عنوان منتقد.
مهدی کمپانی زارع صحبتهای خود را درباره کتابش چنین آغاز کرد: «کوشیدم در این مجموعه به آسیب بزرگی بپردازم که در روزگار ما بیشتر از قبل وجود دارد و بگویم جهانی که ما در آن زندگی میکنیم چیزی از ما دریغ کرده است که در گذشته خیلی بیشتر وجود داشت. چیزهایی که غرض از آن البته خاطره بازی یا غوطه خوردن در یک فضای نوستالژیک نیست، بلکه به این معناست که چیزهایی در جهان ما پدید آمده است و وجود دارد که ما را از خویشتن دور میکند.» و در ادامه صحبت هایش از این گفت که آهستگی آن عنصری است که فقدانش امروزه بیش از پیش به چشم میآید و شتاب، دیگر مقولهای است که جای آهستگی را گرفته است و اثر و عواقب بسیاری نیز دارد: «باید تلاش شود تا شتاب حداقل در ساحت فردی کنترل شود.
در عین حال، بسیار مهم است که بدانیم بسیاری از چیزهایی که در جهانمان وجود دارد، اصلا فردی نیست و اتفاقا جنبههای جمعی و اجتماعی دارد. چنان که در کتاب نیز نوشته شده است: «شتاب زدگی هرچند در زندگی فرد فرد انسانها رسوخ کرده، اما واقعیتی اجتماعی است و نمیتوان به صرف توصیههایی از جنس آموزههای معنویان برای آن چاره اندیشید. وضعیت عمومی جهان ما شتابی است فزاینده.»
سیطره میل موفقیت در جامعه نمایشی چنان که با همین عنوان در کتاب ذکر شده، یکی دیگر از موضوعهایی بود که زارع به آن پرداخت. او گفت یکی دیگر از علل فقدان آهستگی در جهان ما میل به موفقیت مدام است و در جهان امروز، ما بیشتر از اینکه در جست وجوی ویژگی هایی، چون محبت و عشق باشیم، دنبال کسب موفقیتهای گوناگون هستیم و در نتیجه، به معرض نمایش گذاشتن این موفقیت ها.
او در کتاب در ستایش آهستگی نوشته است: «ما در جهان جدید آموخته ایم بیش از آنکه جویای معرفت، فضیلت، عشق و محبت و حتی لذت باشیم، به دنبال موفقیت باشیم و لحظهای از این جست وجو دست نشوییم. جامعه دستاوردمحور و موفقیت طلب و به عبارت دیگر همان «جامعه نمایش» عمیقا انسان را از تأمل و تعمق درونی و تمرکز بر آنچه «بودن» گفته میشود دور میکند و به بیرون و آنچه «داشتن» و بدتر از آن، آنچه «نمودن» گفته میشود پرتاب میکند. اگر ما انسانهای مدرن نسبت به گذشتگانمان خود را در مسابقه و رقابتی بزرگ و بی کران میبینیم این همان زمین مسابقهای است که جهان جدید برای ما پدید آورده است.»
در ادامه این نشست محمدحسن اشرف، به عنوان منتقد، از این گفت که قرار است از منظر علم روان شناسی به کتاب آهستگی نگاه کند. او در ابتدای صحبت هایش به این نکته اشاره کرد که مقوله آهستگی یک فرآورده ثانویه است به این معنا که: «در خوبی و فایده اش شکی نیست، اما اگر بخواهیم در آن مداخله کنیم نمیتوان آن را به صورت مستقیم در دیگران ایجاد کرد. درواقع باید اقدامات دیگری در وهله اول انجام شود تا آهستگی به عنوان یک محصول ثانویه شکل بگیرد.»
صحبتهایی که در ادامه کمی ریزتر شد و رسید به اینکه: «ما دو نوع خود داریم: خود فاعلی یا اول شخص و خود مفعولی یا سوم شخص. در قیاس این دو با یکدیگر میتوانیم بگوییم خود فاعلی، تجربه کننده است، خاموش است، بیشتر در خلوت و فردگراست و در لحظه، همچنین بیشتر به کیفیت میپردازد. در صورتی که خود مفعولی روایتگر است، بسیار سخن ورز، جمع گرا، ارتباطی، در گذشته و بیشتر به کمیت بها میدهد تا کیفیت.»، اما نکته مهم کجاست؟ اینکه: «ما مدام بین این دو خود در نوسان هستیم. تفاوت مهم این است که در خود فاعلی الگوی توجه از مرکز یا درون به بیرون است. یعنی ما به فاکتورهایی، چون تنفس و افکار و احساساتمان آگاهیم. در حالی که در خود مفعولی عکس این قضیه وجود دارد؛ توجه از بیرون به درون است، عواملی مثل انتظارات و قوانین بر آن اثرگذار است و ما با ناظر بیرونی طرف هستیم.»
اما این خود فاعلی و خود مفعولی چه اثری بر «خود»ها دارد یا چه تأثیری از آن میگیرد؟ آن گونه که اشرف میگوید: «الگوی توجه در این دو خود متفاوت است. خود فاعلی در ارتباط، تصمیم گیری و کنش کند است. میتوان نتیجه گرفت که هرچه خود فاعلی در وجود ما پررنگتر باشد، آهستگی نیز در وجودمان پررنگتر است. یا هرچه شتاب در زندگی بیشتر باشد میتوانیم بگوییم که خود مفعولی فعالتر است.» او در ادامه صحبت هایش نیز از این گفت که: «به اعتقاد من «توجه»، کلمه و مفهوم بنیادینی است در عملیاتی کردن توضیحات این کتاب.
گزافه نیست اگر بگوییم این مفهوم، ما به ازای کاربردیتر و به روزتر اراده در علم روان شناسی است. کارکرد توجه در سیستم روانی ما مثل کارکرد گرهها در یک قالی است. آنچه ما به آن توجه میکنیم روان ما را میسازد. همچنین از این نکته نیز نباید غافل شد که بسیاری از معضلاتی که ما با آنها درگیر هستیم الگوهای تکرارشونده توجه هستند. ما در دنیایی زندگی میکنیم که توانایی توجه رام شده و اهلی آدمها کم شده است. به این معنا که جهان و همه متعلقات آن در حوزهها و ابعاد مختلف، توجه ما را به سمت خودش جلب میکند، میدزدد و در نتیجه میتواند رفتار ما را کنترل کند و بر انتخابهای ما اثر بگذارد.»
اشرف صحبتهای پایانی خود را مستقیما معطوف به کتاب در ستایش آهستگی کرد و گفت: «کتاب بسیار کاربردی است و مفید. موضوع مورد پرداخت آن یکی از کلانترین موضوعهایی است که ما به آن مبتلا هستیم و در مجموع ما در کتاب با مطالب مفید بسیاری روبه رو هستیم؛ اما ساختار کلی کتاب یک ویرایش نهایی و نظم خوبی میطلبد تا کمی از آشفتگی آن کم شود.»