در یادداشت قبلی اشاره شد که در میان همه عواملی که به «فجازی گردی» نوجوانان منجر میشود، معمولا به نقش کالبد شهر بی توجهی میشود. هرچه اوقات نوجوان در فضای حقیقی غنی سازی نشود، بلافاصله در فضای مجازی خواهد گذشت!
حال چه باید کرد؟ چگونه میتوان در همین ساختار کالبدی کنونی شهر به افزایش ارتباطات حقیقی و مفید نوجوانان کمک کرد؟ این پرسش میتواند پاسخهای گوناگونی بیابد، اما در اینجا به یک راهبرد مهم که مدیریت شهری میتواند آن را پیگیری کند، پرداخته میشود:
یکی از کارکردهای فضای مجازی، مرجعیت بخشی به غریبه هاست؛ غریبههایی از جنس شبکههای ماهواره ای، سلبریتیهای منفعت طلب یا بی ارتباط با زندگی واقعی مردم و از همه بدتر رباتها و شخصیتهای فیک. این اتفاق مهمترین عامل در شکل گیری فضای ذهنی غیرواقعی بوده و باطل السحر آن تقویت فضاهای حقیقی است.
مهمترین ساختاری که در همین فضاهای شهری موجود میتواند به افزایش ارتباطات مؤثر مردم کمک کند، واحد اجتماعی «محله» است. پس از خانواده، اولین حوزهای که میتواند ارتباطات اجتماعی مردم در فضای حقیقی را تقویت کند، همسایگان و هم محله ایها هستند.
زیرا از لحاظ فیزیکی حتی از اقوام و خویشان نزدیک ترند. اگر ارتباطات اجتماعی مردم با همسایگان و هم محلهای هایشان گرم باشد، اوقات بیشتری از نوجوانان و اعضای خانواده در فضای حقیقی خواهد گذشت. در فضای حقیقی، آدمها نقابهای مجازی را کنار میگذارند، از نزدیک همدیگر را میبینند و حسی واقعیتر به هم پیدا میکنند.
مدیریت شهری باید برای گسترش ارتباطات و فعالیتهای مردمی در محلات تسهیلگری داشته باشد. برای تقویت ارتباطات هم محله ایها چه میتوان کرد؟
به طور کلی دو راهبرد اصلی وجود دارد:
اول، تقویت زیرساختهای فیزیکی، به طوری که فضای فیزیکی محلات خودمانیتر شود. مثلا کاهش دسترسیهای ترافیکی به محله باعث میشود خودروهای عبوری وارد محله نشوند و محله خلوتتر بماند. یا ارائه مجوز تجاری برای برخی فعالیتها و کاربریهای تجاری، تفریحی، آموزشی و... که در محله وجود ندارد، باعث میشود اهالی محله کمتر مجبور شوند از محله خارج شوند.
ساخت و بهبود بوستان محله و گسترش فضاهای ورزشی هم بسیار مهم است، به طوری که نیازهای افراد برآورده شود و برای تفریح و ورزش کمتر از محله خارج شوند. ایجاد گذرهای پیاده، راسته بازار محله و نیز پیشنهادهایی از این دست است.
یکی از اشتباهها در این حوزه، توسعه فضاهای با مقیاس شهری برای نوجوانان است؛ مثلا ساخت بوستانهای بزرگ شهری، ساخت شهربازی، پیست اسکیت و.... این زیرساختها برای شهر لازم اند، اما هدف مدنظر ما در آنها محقق نخواهد شد. زیرا افراد غریبه را در زمانی محدود دور هم جمع میکند. در این جمع، ارتباط مؤثر و سازنده شکل نمیگیرد. ارتباطات باید ترجیحا در فضاهایی محلی با کارکردهایی بین همسایهها و نیز با مشارکت و نظارت خانوادهها باشد.
دوم، تسهیلگری مدیریت شهری در برنامههای مردمی محلات است. یعنی مدیریت شهری تلاش کند که مردم محله خودشان برنامههای جمعی اجرا و ارتباطات مؤثر و سازنده شان را تقویت کنند. تسهیلگری در برنامهها و فعالیتهای مسجد و تشکلهای محله، اجرای جشنهای محله ای، همکاری در برگزاری و تأمین مکان و اطلاع رسانی، پخش مسابقات ورزشی ملی در بوستان محله و... از این دست است.