در برنامه ریزی فرهنگی چقدر دنبال اصلاح ساختاری هستیم؟
اولین مسئلهای که ما برنامه ریزان گرفتارش میشویم، محدودکردن فرهنگ به موضوعاتی خاص است، درحالی که فرهنگ عمومی مردم شهر دارد از برخی ساختارها تأثیر میگیرد. در نظر بگیرید مدیریت شهری با یک طرح نوسازی باعث شده است بسیاری از همسایهها محله را ترک کنند و ارتباطات اجتماعی اهالی محله با هم قطع شود. آنگاه ما میخواهیم با برگزاری جشن در بوستان محله نشاط را به اهالی برگردانیم!
بعضی مسئلههای فرهنگی شاید حل نشود، اما میتوان آنها را رفع کرد. یعنی کاری کنیم که مسئلههایی اصلا ایجاد نشوند. مثلا مردم برای شارژ من کارت سردرگم نمانند و سرریز این سردرگمی به خشونت کلامی در اتوبوس منجر نشود. ما چقدر دنبال اصلاح قوانینی هستیم که میزان آسیبهای اجتماعی شهر را کم کند؟ اصلیترین کارکرد پیوستهای فرهنگی و اجتماعی، ارائه پیشنهاد برای اصلاح همین ساختارهاست.
هویت شهر کجای برنامه ریزی ماست؟
همین اول خیلی صریح بپرسیم که اگر برنامهای را برای بهبود اخلاق اجتماعی در مشهد برگزار میکنیم، آیا برای نیشابور یا اصفهان یا تهران نیز همین برنامه اجراشدنی است؟ این سؤال میتواند نسبت برنامه ما با هویت شهر را اندازه بگیرد. چه ویژگیهایی در شهر ما وجود دارد که برنامه ما را از مشابه خودش در شهرهای دیگر متفاوت میکند؟
نسبت برنامه فرهنگی ما با «زیارت امام رضا (ع)» چیست؟ نسبتش با تاریخ خراسان بزرگ چطور؟ با مشهد فعال در انقلاب اسلامی چه؟ اقوام مختلف ساکن مشهد چه نقشی در برنامه ما دارند؟ رویدادهایی مانند «زنان نوغان» چطور؟ و...
فرصتها و ظرفیتهای خاص شهر چه تغییراتی در برنامه ما ایجاد میکنند؟
هر شهری ظرفیتهای خاص خود را دارد. نسبت برنامههای فرهنگی ما با این ظرفیتها چیست؟ مثلا ویژگیهای ژئوپلیتیکی مشهد چه تأثیری بر برنامه فرهنگی ما دارد؟ طرح بزرگ «یک کمربند یک جاده چین» چه فرصتهای فرهنگی یا احیانا چالشهای فرهنگیای برای مشهد ایجاد میکند؟ برنامه ما برای استفاده از این فرصتها و پیشگیری از چالشها چیست؟
بیایید البته خیلی هم راه دوری نرویم. همین ارتفاعات جنوب مشهد، همین دشتهای شمال مشهد، ظرفیت وقف و نذر در مشهد، ظرفیت حضور اقوام مختلف در مشهد یا حتی ظرفیت فلان کوچه در یک محله قدیمی مشهد چه تأثیری بر برنامه فرهنگی ما دارند؟ کدامشان میتواند مبنای برنامههای فرهنگی خاصی باشد؟
نسبت برنامه فرهنگی ما با مسائل روزمره مردم چیست؟
بگذارید صریح باشیم. آیا مردم زندگی خودشان را میکنند و ما هم کار خودمان را میکنیم؟ واقعا چقدر ظرفیتهای شهر را برای حل مسائل گلوگیری مانند اشتغال، ازدواج، طلاق و... به کار میگیریم؟ برنامه ریزی فرهنگی ما چقدر در بهبود امید مردم به آینده مؤثر است؟ برنامههای ما چقدر با بدنه مردم ارتباط میگیرند؟
یادمان باشد برنامههای فرهنگی قبل از هر چیز باید اجتماعی باشند.