صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

انتظار از  نهاد خانواده

  • کد خبر: ۱۳۳۰۰۱
  • ۱۴ آبان ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۶
خانواده (متشکل از  زن و  مرد و فرزندان احتمالی آینده) اصلی‌ترین و  مهم‌ترین شکل گروه‌های پایدار و  مستمر انسانی را  تشکیل می‌دهد.

یکی از ارکان مهم هر جامعه، خانواده است. خانواده، در تعریف متداول آن، گروهی متشکل از یک زن و مرد است که با یکدیگر روابط جنسی پایدار دارند یا حق برقراری چنین رابطه‌ای را برای خود و دیگری به رسمیت می‌شناسند. خانواده (متشکل از  زن و مرد و فرزندان احتمالی آینده) اصلی‌ترین و مهم‌ترین شکل گروه‌های پایدار و مستمر انسانی را تشکیل می‌دهد.

انسان‌ها با اهداف کاری، حرفه‌ای یا مبتنی بر علایق خاص ممکن است گروه‌هایی تشکیل دهند، اما این گروه‌ها اولا مستمر نیستند؛ یعنی زمان محدودی از زندگی فرد را به خود اختصاص می‌دهند.

برای مثال ممکن است یک گروه کتاب خوانی بین چند نفر شکل بگیرد که هفته‌ای چند ساعت آن‌ها را گرد هم آورد (نه بخش عمده‌ای از شبانه روز). ثانیا این گروه‌ها پایدار نیستند؛ یعنی ممکن است دوره محدودی داشته باشند و پس از آن منحل شوند. در جمعیت شناسی، گروه‌هایی را که با یکدیگر زیر یک سقف زندگی می‌کنند و اشتراک در معیشت دارند، «خانوار» می‌نامند. تعدادی دانشجو که با یکدیگر خانه‌ای اجاره کرده اند و سر یک سفره می‌نشینند نیز خانوار محسوب می‌شوند؛ با این حال، عمده خانوار‌ها از خانواده‌ها تشکیل شده است.

عوامل طلاق

یک گروه زناشویی به دلیل تأمین نیاز‌های جنسی، عاطفی، اجتماعی و معیشتی پایدار اعضای آن (زن، شوهر، فرزند)، بخت پایداری بیشتری نسبت به سایر گروه‌ها دارد. به علاوه، هنجار‌ها و جزا‌های رسمی و غیر رسمی اجتماعی نیز از استمرار و پایداری آن محافظت می‌کنند.

برای مثال از زن و مرد خواسته می‌شود تعهد کنند که این پیوند را جز به دلایل مشروع نخواهند گسست و انجام چنین کاری (طلاق) با نگاه منفی مردم جامعه مواجه می‌شود. رسم مهریه نیز عامل بازدارنده‌ای است که به دلیل تبعات مالی که برای مرد دارد، موجب می‌شود سرسری و به راحتی نتواند به یک زناشویی خاتمه دهد. همچنین روابط فرازناشویی که عامل بالقوه مهمی در گسستن پیوند زناشویی محسوب می‌شود، از سوی جامعه تقبیح می‌شود.

با همه تمهیدات اجتماعی که برای حفظ پیوند زناشویی در جامعه به کار برده شده، باز طلاق وجود دارد و میزان آن در سال‌های اخیر رو به افزایش است. افزایش میزان طلاق به طور طبیعی، نگرانی‌هایی را به دنبال دارد و به همین دلیل پژوهشگران اجتماعی در پی درک علل آن و تدبیر برای کاهش آن بوده و هستند.

برخی، کشمکش‌های زناشویی را عامل طلاق می‌دانند و به دنبال آموزش مهارت‌های ارتباطی همچون مدیریت رابطه و نظایر آن هستند. عده‌ای صفات ناپسند اخلاقی همچون تندخویی، خودخواهی و فریب کاری را عامل آن می‌دانند و تلاش می‌کنند با ترویج فضایل اخلاقی، طلاق را در جامعه کاهش دهند.

انتظاراتی که از نهاد خانواده دارند

اگرچه در سطح خرد روابط اجتماعی، این عوامل موجب گسست میان اعضای یک گروه می‌شوند، در سطح کلان، بایستی علل وسیع تری را که موجب افزایش نرخ طلاق در جامعه می‌شود، جست وجو کرد. یکی از نظریات شایان توجه در این زمینه را تالکت پارسنز، جامعه شناس آمریکایی، مطرح کرده است. از نظر پارسنز، افزایش نرخ طلاق، ناشی از افزایش سطح توقعات جامعه از نهاد خانواده و زناشویی است.

امروزه انتظاراتی که مردم از یک پیوند زناشویی و خانوادگی دارند به مراتب بیش از انتظاراتی است که در یک سده قبل، از این نهاد داشتند؛ این در حالی است که نهاد زناشویی نتوانسته است با سرعت رشد این انتظارات، کارکرد‌های خود را افزایش دهد. برای مثال، یکی از انتظارات عصر جدید از نهاد خانواده، وجود عشق رمانتیک و روابط عاشقانه میان زن و شوهر است. رسانه‌هایی همچون تلویزیون و سینما یک خانواده پذیرفته شده را خانواده‌ای تصویر می‌کنند که روابط عاشقانه‌ای میان اعضای آن (به طور مشخص زن و شوهر) برقرار است.

این البته ایدئال مطلوبی است، اما زمانی که یک امر آرمانی به یک حد استاندارد پذیرش تبدیل شد، بسیاری از افرادی که زناشویی بدون عشق رمانتیک دارند، آن را فاقد ارزش حفظ و نگهداری می‌پندارند و از آن خارج می‌شوند. خروج از چنین پیوندی، آن‌ها را از حداقل‌های بهره مندی از یک پیوند زناشویی بی نصیب می‌کند و نتیجه آن، آسیب‌های روانی، اجتماعی و معیشتی است که به افراد طلاق گرفته وارد می‌شود.

پژوهش‌ها در میان افراد جدا شده از پیوند زناشویی نشان می‌دهد که اکثر آن‌ها نسبت به دوران زناشویی که آن را نامطلوب ارزیابی می‌کردند، شادی و نشاط کمتری را تجربه‌ می‌کنند. این یعنی بر خلاف تصوری که زن و شوهر هنگام طلاق داشته و فکر می‌کرده اند در حال گذر از یک زندگی تلخ زناشویی نامطلوب به زندگی شادتر پس از طلاق هستند، چنین امری محقق نشده است. در بسیاری موارد، زن و مرد جدا شده ناچار شده اند برای ازدواج مجدد، معیار‌های خود را بسیار پایین‌تر از زندگی زناشویی اولیه بیاورند.

شناخت واقع بینانه

به نظر می‌رسد این جنبه از طلاق، یک اختلال در ارزیابی اجتماعی نهاد ازدواج است که بایستی با ترویج شناخت واقع بینانه از آن، فرایند تطابق پذیری اجتماعی را تسریع کرد. تصحیح انتظارات اجتماعی از نهاد ازدواج در جهت انطباق آن با توانایی‌ها و ظرفیت‌های این نهاد در جامعه، می‌تواند موجب پایداری بیشتر زندگی زناشویی و افزایش شادی و نشاط اجتماعی در بستر حمایت‌های خانوادگی و زناشویی باشد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.