فریبا متخصص بیشتر از ۳۰ سال است که در تئاتر، سینما و تلویزیون، فعالیت و نیز در رادیو گویندگی میکند و به کار دوبله هم مشغول است.
رضا زوزنی| او چندسالی است در جشنوارههای متعدد تئاتر در کشور بهعنوان داور حضور دارد و امسال هم به همین مناسبت به مشهد آمده بود و درکنار دیگر داوران ملی، به بررسی نمایشها و تئاترهای گلچینشده از خراسانرضوی پرداخت.
براساس اظهارنظرهای متخصص در این گفتگو، به نظر میرسد بخش جوان جامعه تئاتر مشهد بهدنبال کلیدواژههایی میگردد که بتواند گره از کار خود در تئاتر بگشاید؛ گرهی که گاهی در کلاف سردرگم اجرای جشنوارهای، کور میشود و سرنخهای تولید یک اثر مناسب را ناپدید میکند.
هرچند جامعه پیشکسوت تئاتر مشهد میتواند به تازهنفسهایی که پا به این صحنه گذاشتهاند کمک کند، معمولا فضای گفتگو و تبادل تجربه میان آنها کمرنگ است. متخصص در صحبتهایش سعی کرد بهدنبال راهکارهایی برای همافزایی هرچه بیشتر تئاتریها و تبادل تجربه میان آنها باشد. او در آخرین حضورهای سینماییاش، در «در زیر سقف دودی» و «آباجان» بازی کرده است و اگر سریال «شهرزاد» را دیده باشید، قطعا شاهد بازی او در هر سه فصل این سریال نمایش خانگی بودهاید. در ادامه، شرح گفتوگوی ما با این هنرمند را میخوانید.
شما در تئاتر پایتخت فعالیت میکنید، از نزدیک با تئاتر مشهد هم آشنا هستید و چندین اجرا را در مشهد دیدهاید. اوضاع تئاتر این شهر را چطور میبینید؟
فکر میکنم مشهد نسبتبه دیگر شهرستانها، وضعیت بهتری دارد. یکی از دلایل این اوضاع خوب، حضور تماشاچی است. بهراحتی از تعداد و نحوه برقراری ارتباط تماشاچی با تئاتر، میتوان به وضع تئاتر یک شهر پی برد. من شنیدهام که با اغلب اجراهای تئاتر در مشهد، سالنهایش پر میشود و گروههای خوبی در این عرصه فعالیت میکنند.
این موضوع را خیلی از اهالی تئاتر کشور مطرح میکنند که مشهد قطب دوم تئاتر کشور است و در جایگاه دوم بعد از تهران ایستاده. بهنظر شما، این رقابت و قطببندی در کشور چقدر بنیادین است؟
این صحبتی که شما مطرح میکنید، نوعی رقابت بهوجود میآورد. من دوست ندارم این حس رقابت یا نفس رقابت در تئاتر کشور بهوجود بیاید. خود تئاتر در هرجای دنیا که باشد، یک زبان بینالمللی است. شما در هر نقطه از دنیا که تئاتر ببینید، شاید زبانش را متوجه نشوید، اما تاثیر خودش را میگذارد. ناخودآگاه تعاملی میان شما و تئاتر برقرار میشود. این موضوع را نباید تحتتاثیر رقابتها قرار دهیم. به نظر من نباید نفس تئاتر را با این موارد زیر سوال ببریم و باید میان تمام شهرستانها این تعامل وجود داشته باشد. تئاتریها بیایند و کارهای یکدیگر را ببینند. برای رقابت، در جشنوارهها حضور نداشته باشند؛ بیایند و از تجربههای هم استفاده کنند. جشنوارهها جنبه تشریفاتی و مناسبتی دارد. استرسی که در جشنواره وجود دارد، باعث میشود کار یک گروه آنطور که باید اجرا نشود، حتی ممکن است خوب دیده نشود. سلیقهها تاثیرگذار است. داورها که همهچیدان نیستند. آنها هم بنا به سلیقهشان و تجربهای که دارند، نظر میدهند و نظرشان ممکن است با سلیقه یک گروه یا یک هنرمند تئاتر یکی نباشد. اگر داوری در جشنوارهای کاری را ندیده یا نپسندیده است، به این معنی نیست که کار ضعیف است یا کارگردان، نویسنده و بازیگر استعداد ندارد. به نظرم بهجای ایجاد و ترویج این حس رقابت، باید بهدنبال این باشیم که کارهای هم را ببینیم و از تجربیات هم بهره ببریم.
اگر این رقابت را اولویت ندهیم، خواهید دید که بهعنوان مثال بازیگری از سبزوار میآید برای تئاتری در مشهد بازی میکند. هنرمندی از مشهد، گروه تربتجامی را کارگردانی میکند. یک متن از تربتحیدریه یا فریمان در یک شهرستان دیگر کار میشود. تجربهها به اشتراک گذاشته خواهد شد و آنجاست که به نفس تئاتر نزدیک خواهیم شد.
با این صحبتها نتیجه میگیریم که فعالیت جشنوارهای تئاتر به سود تئاتر نخواهد بود؟
فقط به فکر جشنواره نباشیم. باید طوری کار کنیم که انگار هر ماه یک جشنواره برگزار میشود. نمیشود با عجله و فقط برای یک جشنواره، کار آماده کرد و توقع داشت که تئاتر شهر یا شهرستانمان پیشرفت کند. جشنوارهها برای تبادل تجربه هستند و آن شرایطی که دربارهاش صحبت کردم. باید در طول سال ما به فکر تولید کار باشیم. حالا ممکن است امکانات مالی روی ما تاثیر بگذارد و دستوبالمان را ببندد و اینجا باید از مسئولان خواهش کنیم که حداقل، امکانات را برای حضور هنرمندان در جشنوارهها و فعالیت آنها در شهرستانها فراهم کنند.
با این تفاسیر فکر میکنید آن عنصر اصلی که در هنرهای نمایشی باید پیش از همه در اولویت کار اهالی تئاتر قرار بگیرد چیست؟
متنِ خوب است. وقتی متن قوی باشد، مخاطب را هم جذب میکند. ما مردمی هستیم که از کودکی بهدنبال قصهایم. شبها قبل از خواب برایمان قصه گفتهاند تا خوابیدیم. باید دنبال متنی برویم که قصه داشته باشد و مخاطب را بهخاطر قصهگو بودنش جذب کند. قصه تخت و معمولی نمیتواند آنچنان که باید موفق باشد.
آسیب این قصهها و متون تخت چیست؟
بازیگر نمیتواند خودش را آنطور که باید، بروز دهد. بازیگر هیچوقت نمیتواند در یک کار معمولی که متن پرکششی ندارد، خود را نشان بدهد. بازیگر هیچ کاری در این دست از متنها نمیتواند انجام دهد. کارگردان هم نمیتواند از او توقع زیادی داشته باشد. مجبور است بازیگر را به اندازه متن، تنزل دهد، ولی متن که قوی باشد، هم کار خوبی از آب درمیآید و هم شاید یک بازیگر معمولی بتواند از پس نقش بربیاید؛ چون همهچیز در خود متن وجود دارد.
تئاتریهای مشهد هم به این سمت رفتهاند که متنها را خودشان بنویسند.
همین که ما آدمهای حرفهای و نویسندههای حرفهای را کنار گذاشتهایم، میتواند امیدوارکننده باشد؛ آنها که اگر قرار بوده جایزه بگیرند، گرفتهاند و اگر قرار بوده است مطرح بشوند، شدهاند. مهم این است که به جوانترها و نویسندههایی که میخواهند وارد این عرصه بشوند، میدان بدهیم. این خودش ارزشمند است. امیدوارم هم بزرگترها به ایجاد این شوروحال کمک کنند و هم آنها که تازه شروع کردهاند، قصهپردازی را خوب بدانند؛ چون همه دنبال داستان هستند. بیننده میخواهد یک داستان و یک اتفاق را دنبال کند.