سرخط خبرها

نگاهی به «فانوس دریایی» (۲۰۱۹)، دومین فیلم رابرت اگرز

  • کد خبر: ۱۳۵۳۱
  • ۱۲ دی ۱۳۹۸ - ۱۲:۵۱
نگاهی به «فانوس دریایی» (۲۰۱۹)، دومین فیلم رابرت اگرز
حقایق یا افسانه‌های تاریخی می‌گویند اختراعش میلیون‌ها کشتی را نجات داده است، اما فانوس دریایی در فیلم دوم رابرت اگرز قرار نیست کشتی‌ای را نجات دهد.
کاظم کلانتری | شهرآرانیوز - این سازه بلند سفیدبخت حتی قرار نیست کسی را به جایی برساند. هدفش اینجا فقط غرق کردن آدم در تخیلات ترسناک، وهم و خیال‌‎های سمی، سودازدگی و مالیخولیاست. وقتی برای بار دوم سکانس ابتدایی فیلم را می‌بینی، هرکدام از صدا‌هایی که بار اول نامفهوم بودند، روی موج موسیقی فوق‌العاده مارک کورون و از کانال‌‎های جداگانه واضح و آشکار به گوشت می‌رسند: یکی از مرغ دریاییِ یک‌چشمی که در گذشته پرواز می‌کند، یکی از آژیر اعلام خطر مه‌گرفتگی که می‌خواهد یک کشتی گم‌شده را باخبر کند، یکی از نپتون ۱ که بر سر دریا فریاد می‌کشد و دیگری از پری دریایی ۲ زیبا، ولی افسونگری که روی تخته‌سنگ‌های کنار دریا به خزه‌ها پیچیده است، اما هرچه گوش تیز کنی، هیچ صدایی از فریاد و غریو جنون‌آمیز شخصیت‌ها نمی‌شنوی؛ چون صدای خیال آن‌ها از صدای فریادشان بلندتر است، همان‌طورکه در فیلم، «توماس ویک» (ویلم دفو) به «افراییم وینزلو» (رابرت پتینسون) می‌گوید: «من احتمالا توی خیالاتم. این صخره هم احتمالا بخشی از خیالاتته. احتمالا الان داری توی یه‌‫جنگل پر از کاج پرسه می‌زنی، یه‌جایی شمال کانادا. مثل یه دیوونه سرمازده ‫که با خودش حرف می‌زنه و تا زانو توی برفه.»، و همه این‌ها در تخیلات برادران اگرز نشانه‌های شوم و بدی هستند برای دو نگهبان فانوس دریایی در جزیره‌ای دورافتاده حوالی سال ۱۸۹۰؛ یکی خودخواه و پرحرف و معتقد تا جایی که کشتن مرغ‌های دریایی را بدیمن می‌داند، چون روح ملوان‌ها در جسم آن‌ها رفته و دیگری تودار و ساکت و بی‌قید، تاجایی‌که یک مرغ دریایی را وحشیانه می‌کشد. این‌ها را از همان قاب ابتدای فیلم که دو نفرشان در چشمانمان خیره می‌شوند، متوجه می‌شویم و همچنین از زود خارج شدن توماس از قاب و تنها ماندن «افراییم» وقتی انگار به نگاه ما هم بدگمان است. آیا از همین نگاه خیره پر از شک و تردید، ما هم باید شک کنیم که چیز دیگری درون اوست؟ اما از همین نگاه‌ها می‌توانیم به‌طور قطع دریابیم که یکی از بهترین و سخت‌ترین نقش‌آفرینی‌های پتینسون و دفو را خواهیم دید.
اما چه چیزی وحشتناک‌تر و شوم‌تر از خیال آدمی وقتی هر روز تنهایی‌اش، طعمه‌‎هایی برای او مهیا می‌کند؟ «فانوس دریایی» بدون شک محصول جاه‌طلبی برادران اگرز است که در افسانه‌های پریان و داستان‌های دریایی غرق شده‌اند؛ مبدأ و منبعشان کجاست؟ داستان دوصفحه‌ای «فانوس دریایی» از ادگار آلن پو که مرگ اجازه نداد به پایانش برساند.۳ به کجا می‌خواهند برسند؟ نشان دادن اعماق تاریک و اهریمنی آدمی.

رابرت اگرز در فیلم قبلی‌اش، «ساحره» (۲۰۱۵)، نیز از عناصر سینمای وحشت استفاده کرده بود تا با وسواس زیادش در تحقیق دوره‌های تاریخی (نیو انگلند در قرن ۱۷) درون شخصیت‌هایی نفوذ کند که پابند اعتقاداتشان هستند. به همین دلیل دو فیلم او را کاملا نمی‌توانیم در دایره سینمای وحشت قرار دهیم. تمهید او برای افزایش وجوه روان‌شناختی و ترس‌ها و هذیان‌های ذهنی، قرار دادن شخصیت در موقعیتی نابسامان و برقرار کردن مناسبات وهمی بین او و مکان ناآشنایی است که در آن قرار می‌گیرد. درواقع ارتباطی که اگرز می‌سازد، بین سرشت انسانی و همه آن چیز‌هایی است که در افسانه‌ها و حکایات و داستان‌های قومی و محلی دیده‌ایم و خوانده‌ایم. کار او محو کردن مرز جنون و اتفاقات فراطبیعی است؛ همین باعث می‌شود ما دربرابر ناخودآگاه جمعی‌مان، خیالی‌ترین مفاهیم و موجودات فیلم‌هایش را هم با تمام وجود درک کنیم. مهم‌ترین دستاورد او هم نزدیک کردن قواعد کمدی‌سیاه به قواعد سینمای وحشت روان‌شناختی است و همچنین در‌هم‌ریختن دیواره‌های نازک هردوِ آن‌ها. اگر در طول تماشای «فانوس دریایی» بدنتان کرخت شد، وهم مالیخولیایی فضای فیلم است که زیرپوستتان رفته و برای بیرون آمدن راهی پیدا می‌کند. شما در نسبت غیرمعمول تصویر (۱۱:۱۹. ۱- معروف به‌نسبت استاندارد آکادمی) و نورپردازی اکسپرسیونیستی گرفتار شده‌اید و سرگیجه‌تان برای تماشای صخره‌های سیاه و تنه سفید فانوس دریایی است که بلند و دست‌نیافتنی به نظر می‌رسند. اگر هنگام وارد شدن «افراییم» به اتاق زیرشیروانی شما هم سرتان به سقف کوتاه خورد و متوجه این حس تنگنا شدید، تمام فیلم را در میزانسن غریب و موشکافانه سکانس روبه‌رویتان خواهید دید: فضا با یک ستون به دو بخش تقسیم شده است و در نگاه اول به نظر می‌رسد «افراییم» در اتاق تنهاست، اما «تام» ناگهان‌با صدایی! از پشت ستون بیرون می‌آید و فیلم از همین تقسیم فضا و تقسیم زمان شبانه‌روز (شیفت کار دو نگهبان) و هشدار صوتی -عجیب نیست بگوییم صدا‌ها در این فیلم همین‌قدر مهم‌اند، حتی صدا‌های ناهنجاری که توماس از خودش درمی‌آورد- کل داستان پرتعلیق و پراضطراب و یاغی و لجام‌گسیخته‌اش را در چنددقیقه بنا می‌کند: انتقال جنون از یک شخصیت به شخصیت دیگر و افزایش انزوا و دوری شخصیت‌ها از یکدیگر. اما در این فضا اتصال شخصیت «افراییم» به توهماتی آزاردهنده با مجسمه کوچک پری دریایی اتفاق می‌افتد که در رختخوابش پیدا می‌کند. نشانه‌ای بهتر از این برای ارتباط خواب و رؤیا و افسانه‌ها می‌خواهید؟ به عبارت دیگر پری دریایی در کارکردی مجازی هم آرزو‌ها و هوس‌های افراییم است و هم توهمات و خیالات وحشتناک او. در این میان گذشته او باعث شده است راز‌هایی هم داشته باشد که او را بین توهمات و آرزو‌ها مدام منتقل می‌کنند؛ توهماتی که صدایشان فقط با تابیدن نور شدید فانوس از پشت عدسی فرنل ۴ و ایجاد کنتراست پرمعنای دورنگ سیاه‌وسفید، خاموش می‌شوند و درعین‌حال برای اولین‌بار در طول فیلم فریاد خفه‌شده افراییم و تام و توماس نور می‌گیرند، بر صدای خیال غلبه می‌کنند و همه از یک دهان بیرون می‌آیند.



(۱) «نپتون» در اساطیر روم باستان خدای آب و دریاست.
(۲) موجودی افسانه‌ای که پیش‌گویی و فریبندگی و بدیمنی از ویژگی‌های افسانه‌ای اوست.
(۳) غیر از تشابه اسم و کمی اشتراک فضا، فیلم اگرز و داستان ادگار آلن پو هیچ ارتباطی با هم ندارد.
(۴) عدسی‌ای که آگوستن-ژان فرنل برای فانوس‌های دریایی ابداع کرد و باعث می‌شود نور مایل بیشتری را از منبع جذب کند، بنابراین این امکان را فراهم می‌کند که فانوس‌های دریایی از فاصله‌های بسیار دور رؤیت شدنی باشند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->