صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

خاطراتی که دفن شد

  • کد خبر: ۱۴۲۳۷۴
  • ۰۸ دی ۱۴۰۱ - ۱۸:۰۶
شب گذشته بولدوزر به جان آن خانه قدیمی افتاد و همه خاطرات آن خانه را زیر تلی از خاک و آوار دفن کرد.

صبح که از پشت پنجره به بیرون نگاه کردم اثری از آن خانه نبود. شب گذشته بولدوزر به جان آن خانه قدیمی افتاد و همه خاطرات آن خانه را زیر تلی از خاک و آوار دفن کرد. طاقچه ها، اتاق‌های تودرتو، حوض کوچک وسط حیاط، باغچه نقلی، انباری آخر حیاط، پنجره‌های چوبی، در حیاطی که رویش گل و بلبل نقش بسته بود، کاشی نوشته‌ای که روی سردر خانه نصب بود، شیروانی نیم سوخته زیر آفتاب، از هیچ کدام خبری نبود.

این‌ها را در چند روز گذشته دیدم که بنا تاحدودی نیمه تخریب شده بود. روزی که به این محله آمدیم پنجره را که باز می‌کردیم، در هر خیابانی کنار چند خانه زیبا و ویلایی، یکی دو مجتمع ناهم خوان و ناچسب با حال وهوای محله وجود داشت که در حاشیه درختان چند ده ساله توت احساس غریبی می‌کردند. آنچه بود بنا‌های باصفا و قدیمی بود که چشم نوازی می‌کرد، اما امروز در میان این همه مجتمع چند طبقه، همین دو سه خانه قدیمی است که البته یکی از آن‌ها هم در این یکی دو روز کشته شد و تا دو سه ماه آینده یک مجتمع چند طبقه به جایش قد می‌کشد.

این بلا فقط به سراغ این محله نیامده است؛ سال هاست در گوشه و کنار این شهر و بلکه همه شهر‌ها و حتی روستاها، تیغ بی رحم بولدوزرها، به تن کوچه‌ها و خیابان‌های ما زخم می‌زنند و بخشی از هویتشان را آوار می‌کنند. خاطرات یکی یکی رخت بسته و فراموش می‌شوند.
محله‎ هایمان بی روح می‌شود، کالبدی از سنگ و سیمان و آهن ما را محاصره می‌کند. آسمان گم می‌شود و دیگر دعایمان کمتر فرصت پرواز دارد. دیگر نگاهمان با آبی آسمان در روز و سوسوی ستارگان در شب گره نمی‌خورد. دیگر از آن جوش و خروش جمعی گنجشک‌ها خبری نیست و نمی‌توانند در لابه لای کوچه‌های باریک و بی هوا بچرخند. ما خودمان، خودمان را زندانی کرده ایم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.