اصلا مگر میشود بدون پژوهش برنامه ریزی کرد؟ مگر میشود بدون برنامه ریزی کار کرد؟ مگر نه اینکه در فرآیند پژوهش، استفاده از ابزارهای آماری برای تجزیه و تحلیل دادههای کمی، شرطی اساسی است؟ مگر نه اینکه آمارها از دل پژوهشها بیرون میآید و متقابلا پژوهشها مبتنی و متکی بر دادههای آماری است؟
آیا تغییر سیاستهای هرازگاهی، ناشی از آمارهای غلط نیست؟ آیا به نتیجه نرسیدن برخی سیاستهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی، به در دست نداشتن آمار دقیق و پژوهشهای علمی و واقعی برنمی گردد؟ واقعیت بیرونی، این گمانه را تأیید میکند وقتی میبینیم مسئول و سازمانی، آماری میدهد که با آمار مسئول و سازمان دیگر متفاوت است.
مگر مسئولان، زمانی که قرار است سخنانشان را به آمار مستند کنند، نباید به دادههای آماری علمی و دقیق مراجعه کنند؟ وقتی وزیر و وکیلی که در تصمیم گیریها و برنامه ریزیهای کشور تأثیرگذار است، آماری را پیوست سخنانش میکند، انتظار عموم این است که این عدد و رقمها با پشتوانه پژوهشی همراه باشد. مگر نباید جایی مانند مرکز آمار ایران یا مرکز پژوهشهای مجلس، مرجع رسمی برای دادههای آماری باشد که قطعا این دادهها هم براساس نظرسنجیها و پژوهشهای دقیق و علمی و واقعی انجام شده است؟
چرا گاهی بدون هیچ پایه پژوهشی، آمارهای عجیب وغریب میشنویم؟ مثلا درباره همین موضوع حجاب که بحث داغ این روزهاست، عدد و رقم و آمار متفاوتی در میزان رعایت حجاب یا رعایت نکردن آن در جامعه، از گفتههای برخی مسئولان به گوش میرسد. در حوزههای دیگر نیز با همین تفاوتهای عجیب آماری روبه رو هستیم؛ حوزه مصرف انرژی، کار و بیکاری، مسکن، آسیبهای اجتماعی، شاخصههای دین مداری در سنین مختلف اجتماعی و بسیاری دیگر از حوزه ها. طبیعی است که دستاورد این آمارهای نایکدست و بدون پشتوانه پژوهشی، تصمیم گیریهای ناسنجیده را به دنبال خواهد داشت.