صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

سرگردان در میانه راه!

  • کد خبر: ۱۴۸۲۰۶
  • ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۴:۲۸
شبنم کرمی - روزنامه نگار

پیش‌تر از نوستالژی‌ها و خاطره بازی‌های دهه پنجاه و شصتی‌های جامانده در کودکی و نوجوانی در همین صفحه نوشته بودیم و به تمایل این نسل به پرداخت و جلا دادن گذشته‌ای ساده و کم زرق وبرق در برابر نسل نو اشاره کردیم. اما واژه نوستالژی چه تعریفی از این حال و هوا در دل دارد؟ «نوستالژیا (nostalgia) در اصل واژه‌ای یونانی به معنای «درد غربت» و «سودای بازگشت به وطن» داشتن است. نوستالژیا مفهومی «هومر»‌ی است که اول بار در کتاب «اودیسه» با آن روبه رو می‌شویم. «اولیس» قهرمان اودیسه، پس از جنگ «تروا» دلتنگ خانه و زندگی و خسته از جنگیدن بود و شوق بازگشت نزد همسر و فرزند و کاشانه خود داشت و در راه بازگشت که بیشتر اوقات روی دریا بود، خدایان هربار مأموریتی تازه به او می‌دادند که رویارویی دیگری با جنگ و مرگ بود.

«نوستالژیا، دو سه قرن پیش، به عنوان یک بیماری و در آغاز در میان سربازان شناخته شد و باز هم به سبب دوری از خانه و کاشانه و به معنای غم و درد غربت و دلتنگی‌ای است که افراد بعد از دور شدن از خانه و مکانی آشنا به آن مبتلا می‌شوند.» (دکتر محمد صنعتی– مجله اندیشه پویا شماره۴، سال۹۱) «هرچند نوستالژی در قرن هفدهم به عنوان یک بیماری عصبی معرفی شد، اما در قرن نوزدهم، نوستالژی دیگر یک وضعیت همراه با احساس مثبت درنظر گرفته شد. کارل یونگ، روان پزشک سوئیسی، نوستالژی را راهی برای برقراری ارتباط با گذشته و درک حال خود تعریف کرد و آن را مسیری برای ورود و دسترسی به ناخودآگاه جمعی دانست.» (مجله الکترونیک‌ای سنج)

با این حال آیا باید این احساس و حال عجیب را بر اساس نظر دکتر صنعتی یک بیماری با حس غربت زدگی دربرابر آینده‌ای مبهم و ناشناخته فرض کنیم یا فقط راهی برای حفظ ارتباط با گذشته؛ آینده‌ای که در میانه آن قرار داریم و دهکده جهانی نام گرفته است و برخی آثار سینمایی و حتی اخبار رسمی، برایمان از تکوین دنیای رباتیک سرد و ناملموسی می‌گویند که با دنیای ساده، گرم و بی ریای کودکی ما در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ خورشیدی بسیار متفاوت است و گاهی در ته مایه ذهنمان ترسناک هم به نظر می‌رسد. با این حال، هم می‌خواهیم فن آوری‌های جدید در دسترسمان باشد هم دلمان برای وسایل، ابزار و زیست قدیمی تنگ می‌شود.

در ذهنمان عاشق خانه‌های ویلایی حیاط دار با حوض فیروزه ای، اتاق مهمان خانه بزرگ با فرش لاکی دستباف و پشتی و مخده یا پتو‌های دولای پهن شده دور اتاق با روکش ملحفه سفید، پشتی‌های رنگارنگ که با یک تکه پارچه توری نقش دار مثلثی تزیین شده هستیم، اما هم زمان ذهنمان حامل آرزوی زندگی در پنت هاوس‌های شیک و امروزی در یک برج بلند است. آن یکی گرم و صمیمی و پر از شور زندگی، این یکی سرد و اتوکشیده و شق و رق! به یقین این دوگانگی نشان از این مهم دارد که ما فرصت لازم برای جابه جایی از منازل قدیمی ذهنمان به مقصد دنیای امروزی را نداشته ایم و به لحاظ فرهنگی همچنان در میانه راه سرگردانیم. پس باید ببینیم که این حس اندوه آمیخته با لذت و محبت که از فکر کردن به گذشته حاصل می‌شود، چگونه در نسل ما شکل گرفته است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.