صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

تماشای رنج یکدیگر

  • کد خبر: ۱۵۰۶۵۱
  • ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ - ۲۰:۲۲
سوزان سانتاگ، منتقد شناخته شده هنری، در کتاب ارزشمند «درباره عکس» می‌گوید: عکس گرفتن به معنای اهمیت بخشیدن است. احتمالا هیچ موضوعی وجود ندارد که نتوان آن را زیبا کرد.

سوزان سانتاگ، منتقد شناخته شده هنری، در کتاب ارزشمند «درباره عکس» می‌گوید: «عکس گرفتن به معنای اهمیت بخشیدن است. احتمالا هیچ موضوعی وجود ندارد که نتوان آن را زیبا کرد. به علاوه هیچ راهی برای سرکوب گرایش ذاتی تمامی عکس‌ها به اینکه موضوع خود را از نوعی ارزش برخوردار سازند، وجود ندارد. اما البته معنای ارزش، خود می‌تواند دگرگون شود.» ویژگی عصر صفر و یک ثبت انبوه تصویر و سرعت بالای انتشار آن هاست.

به همین دلیل ما ساکنان زمین دائم در حال دیدن هستیم و به خصوص این روز‌ها و ماه‌ها و سال‌ها که اوجش از شروع همه گیری کرونا بود تا دیگر حوادث و فجایع دور و نزدیک، ما تبدیل شدیم به تماشاگران رنج یکدیگر. این روز‌ها شاهد یکی از تلخ‌ترین اتفاقات معاصر یعنی زلزله عظیم ترکیه و سوریه هستیم. امروز که این یادداشت را می‌نویسم شمار کشته شدگان این فاجعه از ۳۵ هزار نفر گذشته است. هر روز ویدئو‌ها و عکس‌های مختلفی از این حادثه منتشر می‌شود.

عکس‌های  شاخصی مثل عکس پدری که دست دختر زیر آوار مانده اش را گرفته است از «ادام التان» یا عکس خواهر و برادری که در سوریه لای آوار مانده اند تا «افشین اسماعیلی» بسیاری را متأثر و غمگین کرد. اما من می‌خواهم به عکسی قدیمی از دو دهه پیش بپردازم که هرزمان نام زلزله را می‌شنوم این عکس با جزئیاتش در ذهنم نقش می‌بندد. عکس «مجید کلهر» از زلزله بم سال ۸۲، عکسی است که هنوز هم با شاخصه‌های معمول عکس‌های بحران یا فجایع چندان قابل انطباق نیست.

بر خلاف عکس‌های معمول ما نه با چهره‌های شکسته و درمانده، نه با اجساد زیر آوار مانده و نه با حضور مستقیم انسان روبه رو هستیم. در واقع عکس شبیه فریادی است از عمق پنهان میان آوار که مخاطب باید آن را بشنود. یک خانه ویران شده که آخرین ساکن آن تنها دیوار باقی مانده آن است مثل آخرین سرباز که باید پیغامی حیاتی را به فرماندهی برساند. انگار آن دیوار با آن ساعت دیواری که تنها شیء باقی مانده و هویداست. زمان را نگهداشته است تا پیغام خود را بدهد و بعد فرو بریزد.

«خانم احمد فلاحیان توجه کنید!
شوهر شما زخمی با بچه هایتان در بیمارستان تهران-هستند- لطفا با جواد ستوده در سیرجان تماس بگیرید...»
عکس ساده و خلاقانه مجید کلهر شبیه داستانی است که ابتدا آرام و معمولی شروع می‌شود و بعد در لایه‌های بعدی مخاطب را با غم، التهاب، تعلیق و امید روبه رو می‌کند. ما با آدم‌های غایبی در این عکس روبه رو هستیم که مخاطب ذهنش درگیر سرنوشت آن‌ها می‌شود و این گونه بخشی از هراس و اضطراب آن آدم‌ها به صورت پرسش ظاهر می‌شود. آیا خانم فلاحیان این پیغام را توانسته است ببیند؟ آیا خانواده او در سلامت هستند؟ آیا آن‌ها یکدیگر را یافته اند و... همین درگیری ذهنی و تخیل بیننده است که به قول سانتاگ باعث الحاق اهمیت و سپس ایجاد ارزش می‌شود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.