پیرمرد همانجا روی خاکها یله شده بود، پاهایش را دراز کرده بود و با دست هایش زانوانش را میمالید تا بلکه درد پاها ملایم شود. فرزاد همچنان گوشی اش را بالا نگه داشته بود و به این سو و آن سو میرفت تا بلکه در نقطهای آنتن بدهد، زیر لب غرولند میکرد: آخه این پیکان جاش باید تو موزه باشه نه این جاده ...
کد خبر: ۱۸۴۱۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
مامان هر وقت دلش میگرفت میرفت حرم امام رضا (ع). هروقت غمگین میشد میرفت حرم امام رضا (ع). هر وقت بابایی میرفت مأموریت پشت بندش هم مامان میرفت حرم. آن باری هم که داداش قاسم رفت سربازی بعدش بلافاصله چادرش را برداشت رفت حرم.
کد خبر: ۱۸۳۸۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۱
میرزا یحیی کارمند اداره ثبت بود. عیالش، بی بی نوریه، هفت سالی از او کوچک تر. به روایت دستخط مندرج در پشت این عکس، به سال ۱۳۴۹ هجری خورشیدی و به واسطه قبولی آقا جلال در دانشگاه مشهد، برای اولین مرتبه به حرم حضرت مشرف شدند و البته چند روزی مهمان آقای نادر رحمتی و همسر او بودند.
کد خبر: ۱۸۳۵۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۱
ننه فتیر را برای این فتیر میگویند که هر ساله سر همان تاریخ در اوایل پاییز فتیر میپزد و پخش میکند بین همسایه ها.
کد خبر: ۱۸۳۲۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۸
اربعین نزدیک است و من همچنان آن خاطرات شبانه اول محرم را به یاد میآورم. گاهی پیش پدربزرگ میروم و از آن خاطرات میگویم.
کد خبر: ۱۸۲۷۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
«مادرو» کدخدای محله شنبدیها بود. البته که شهرتش به دیگر محلات قدیمی بوشهر هم رسیده بود. کدخدا بود. چون تقریبا گره هر کار و مسئلهای را چاره بود.
کد خبر: ۱۸۲۵۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۳
تقصیر من بود که به شب خوردیم و فرصت استراحت قبل از غروب آفتاب را از دوستانم گرفتم.
کد خبر: ۱۸۲۳۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۲
پارسال توی یکی از همان روزهای گرم منتهی به اربعین بود که از گرمای میانه روز دوتایی پناه برده بودیم به یک موکب روستایی عراقی تا غروب شود و راه بیفتیم.
کد خبر: ۱۸۲۱۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۱
یک بار توی نوجوانی با پیاده و سواره روی کامیون و شتر این مسیر را رفته بود. سفری که آن موقعها شاید رفت و برگشتش دوماه طول میکشید. ولی الان هفتاد سالش است و وسط تابستان.
کد خبر: ۱۸۱۵۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۷
روزای عجیبی بود! کرونا و روزهای تلخش. مادر گفت: امیدوارم به حق این شبهای عزیز دیگه همچین وضعیتی برنگرده.
کد خبر: ۱۸۱۳۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۶
آقا جان یک گله شتر داشت در حوالی طبس. در واقع او یک شتربان بود. روز عاشورا در اصفهک مراسم خاصی بود.
کد خبر: ۱۸۰۹۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۴
اگر توی ایام عید نوروز به «ماه آباد» گذرتان افتاد همه جوره هرم داغ حرار ت این رقابت را حس خواهید کرد. حساسیتش از فینال جام جهانی بین برزیل و آرژانتین هم بالاتر است.
کد خبر: ۱۸۰۱۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۹
تلفن زنگ خورد! نگاهی بهش انداخت، اما سعی کرد خودش را بی تفاوت نشان بدهد.
کد خبر: ۱۷۹۸۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۸
توی کوچه پس کوچههای سرشور، جایی است که زندگی از خروس خوان با آدمهایی شروع میشود که به قصد نماز و زیارت راهی حرم میشوند.
کد خبر: ۱۷۹۶۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۶
سه ماهه میگم محمدی داره بازنشست میشه و شیرافکن هنوز تو بیمارستانه، دست خالی هستیم و کنترل نداریم. بعد این همه عز و جز زدن یک جوون ریز جثه رو فرستادی؟!
کد خبر: ۱۷۹۱۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۳
شاه غلام صاحب یک نانوایی سنگکی قبل از ورودی بازار بود. حریف تمرینی اش کیسههای آرد بود و مشت مال دادن خمیر برای ور آمدن.
کد خبر: ۱۷۸۷۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۱
«ها لطف ا...! چی شد؟! این اژدهای تنورت آخر بیدار میشه یا نه؟!» این سؤال را مراد، خادم مسجد میپرسید.
کد خبر: ۱۷۸۵۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۰
گفت: چندتا شمع روشن کن و بده به من. شمعی را روشن کردم و دادم دستش. چیزی زیر لب گفت و شمع را گذاشت توی یکی از طاقیهای در، بعد گفت: عطیه پدربزرگ مرحوم من سید بود و توی تکیه دولت تعزیه میخواند.
کد خبر: ۱۷۸۳۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۸
چند سالی محرم مقارن شد با تابستان. حضور پر رنگ محرم تأثیر خودش را در برنامه ما بچهها هم داشت.
کد خبر: ۱۷۸۰۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۶
برای سیدمحسن اگر نبود حرم امام رضا (ع) و نبود عصرهای زیارت، زندگی تحملش سخت میشد. هروقت دلش میگرفت میرفت روی بام مجتمع و رو به حرم دمام میزد.
کد خبر: ۱۷۷۸۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۵