لیلا کوچکزاده | شهرآرانیوز؛ خبر تلخ و دلخراش است. نه پولدار میشناسد و نه ندار. نه یک آدم معروف که مثلا کارگردان سینما باشد و نه یک مرد تنها! چه اتفاقی میافتد که آخرین صحنه زندگی مان را دلخراش رقم میزنیم! گاهی با حلق آویزی و گاهی هم با اسلحه جنگی. آیا عزیزتر از جان هم داریم؟ مگر نه اینکه غریزه زندگی در انسان و هر موجود زندهای به شدت بالاست! پس چه چیزی این انگیزه را در ما مختل میکند که این عزیزترین را از خود بستانیم!
اگرچه اغلب پروندههای خودکشی به حلق آویزی و خوردن سم مربوط میشود، اما گاها اتفاق میافتد که فرد دست به اقدامی غیر از آنها میزند. مثلا همانند پرونده خودکشی در چهاردهم فروردین ماه در منطقه دانش آموز مشهد که مردی ۴۵ ساله با شلیک گلوله اسلحه کلت کمری به سرش، به زندگی خود پایان داد.
اینکه متوفی چگونه این سناریو را ترتیب داده و چگونه یک قبضه اسلحه جنگی را تهیه کرده است، موضوعی است که باید به زیرو بم ان از نگاه کارشناسانه، آسیب شناسانه و روانشناسانه پرداخت. در این گزارش و در گفتگو با یک روانشناس و جامعهشناس مطرح کردیم که «چرا آدمها به صورت خودخواسته به زندگیشان پایان میدهند؟ و اینکه چرا به چنین خودکشیهایی روی میآورند؟»
تفاوت معناداری در روش خودکشی بین مردان و زنان وجود دارد که مهدی سودآوری، روانشناس و مدرس دانشگاه، آن را اینگونه شرح میدهد: معمولا میزان اقدام به خودکشی در خانمها بیشتر از آقایان است.
یعنی چیزی حدود سهبرابر، اما نکته اینجاست که میزان موفقیت و مرگ ناشی از خودکشی در مردان بیشتر است. درواقع اگر مردی اقدام به خودکشی کند واقعا برای پایاندادن به زندگیاش است.
او اضافه میکند: مردان برای خودکشی، روشهای کشندهتری مثل حلقآویزکردن، شلیک با اسلحه یا پریدن از بلندی را به کار میبرند، اما خانمها روشهای کم مؤثرتری مثل قرص خوردن، بازکردن شیر گاز و رگزدن را امتحان میکنند. دو حالت اول زمانبر است و احتمال نجات فرد بیشتر میشود، اما در رگزدن، چون کار سخت و دردناکی است، در نتیجه خانمها، به خود زخم عمیق نمیزنند. یعنی میترسند و دست از خودکشی میکشند، اما آقایان حتی اگر قرص هم بخورند، قرصی است که امکان زنده ماندنشان بعد از آن وجود ندارد.
سودآوری میگوید: باید این را در نظر گرفت که بخشی از اقدام به خودکشی در خانمها برای پایاندادن به زندگی نیست بلکه نمایشی است. خانم از همسرش ناراحت است، قرص میخورد که همسرش بیاید و او را نجات دهد و او را دچار عذاب وجدان کند و متنبه شود.
این مدرس دانشگاه بیان میکند: غریزه زندگی و بقا در انسان به شدت بالاست. در نتیجه در حالت عادی هیچ فردی حتی توان زدن یک سوزن به خودش را ندارد چه برسد به اینکه خودکشی کند. یعنی انگیزه بقا مانع میشود. پس باید دلیل بزرگی، انگیزه بقا را در شما مختل کرده باشد.
به گفته این روانشناس، بیشتر خودکشیها به دلیل بیماری افسردگی یا سابقه افسردگی درماننشده اتفاق میافتد. درواقع فکر کردن به خودکشی یکی از علائم افسردگی است و معمولا در خودکشیها فرد در یک لحظه دچار فروپاشی روانی میشود. در نتیجه تمام سیستمهای دفاعی مغز مثل غریزه بقا و امید و ... خاموش میشود و فرد توان و امکان آسیب به خودش را پیدا میکند.
افزایش بحرانهای اجتماعی و اقتصادی، موجب ناامیدی از آینده میشود و این موضوع آمار خودکشی را افزایش میدهد. سودآوری با بیان این موضوع میگوید: متأسفانه در دو سه سال اخیر، میزان خودکشی در کشور ما افزایش یافته که بیشتر در قشر نوجوان است. یعنی سن بین پانزده تا بیستودوسال. او ادامه میدهد: ناامیدی از آینده مهمترین دلیل خودکشی این قشر است. چون آنها به مقایسه خود با نسل قبل که درس خوانده و کار کرده، اما از نگاه آنها به موفقیت دست نیافته و ناکام ماندهاند، میپردازند.
آنطور که سودآوری بیان میکند، طبق آمارهای جهانی یک سوم یا حتی بیشتر تصادفات تکسرنشین خودروها، خودکشی محسوب میشود. افرادی که برای فرار از ننگ خودکشی، تصادف ساختگی ایجاد کردهاند.
اما در ایران، آمار تصادفات تکسرنشین به عنوان خودکشی ثبت نمیشود. ضمن اینکه از سال ۹۱ تا کنون نیز آمار خودکشی محرمانه اعلام شده و دسترسی کامل به آن وجود ندارد. به گفته این روانشناس بین سالهای ۸۷ تا ۹۱، در کشور، سالانه ۸ تا ۱۲ درصد، افزایش تلفات ناشی از خودکشی داشتهایم.
حسین اکبری، عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد نیز بیان میکند که درباره خودکشی، آمار دقیقی در ایران وجود ندارد. ولی در گزارشهایی این آمار، بین هفت تا هشت خودکشی در هر ۱۰۰ هزار نفر اعلام شده است. در سطح جهانی این عدد، دوازده نفر است. به گفته این جامعهشناس، آنچه به صورت رسمی درباره آمارهای خودکشی در ایران، اعلام میشود، پایینتر از کشورهای دیگر است که این میتواند ناشی از نقص در آمارها باشد. او میگوید: یکی از آمارهایی که تا اندازهای میشود به آن استناد کرد، مربوط به آمارهای مرکز اورژانس اجتماعی بهزیستی است که به صورت سالیانه اعلام میشود و موارد مربوط به اقدام به خودکشی است. طبق این آمار، اقدام به خودکشی در بین زنان، سهبرابر مردان است، اما میزان مرگومیر مردان، دوبرابر زنهاست.
اما او خودکشی را برآیند عوامل مختلفی میداند که باعث میشود فرد، در مرحلهای از زندگیاش تصمیم به گرفتن حیاتش بگیرد: فشارهای کلان اجتماعی، اقتصادی و عاطفی در افراد، پیامدهای روانشناختی مانند افسردگی ایجاد میکند. در این بین اگر آستانه تحمل فرد، پایین باشد، احتمال گرفتن تصمیم خودکشی بیشتر میشود.
این جامعهشناس اضافه میکند: روانشناسان عمدتا بحث افسردگی را حلقه آخر خودکشی در نظر میگیرند، اما با نگاهی کلیتر باید گفت فشارها در کنار اختلالات روانشناختی، موجب میشود فرد اقدام به خودکشی کند.
او میگوید: جامعه ما هم با این بحرانها روبهروست. بحرانهایی که در سطح کلان شکل گرفته، اما خودش را در زندگی روزمره مردم نشان میدهد. بلاتکلیفیها، نبودن تصویری از آینده برای جوانان و اینکه نمیتوانند به خواستههای خود برسند؛ بنابراین نیاز هست، خانوادهها و سیستمهای آموزشی و حمایتی درباره افراد در خطر خودکشی و در معرض این موضوع دقت بیشتری داشته باشند و این افراد را تحت پوششهای مشاورهای و روانشناختی قرار بدهند.
قطعا آنچه در زندگیهای فردی اشخاص اتفاق میافتد و سپس در جامعه بروز پیدا میکند ریشه در گذشته و دوران کودکیشان دارد و فقر در قدرت حل مسئله به شکل گیری کج رفتاریهای اجتماعی کمک میکند. معضلاتی که گاهی در قامت دگر کشی ظاهر شده و گاهی هم موجب خودکشی در افراد میشود. یک سونامی هولناک که با شکلگیری در ذهن افراد جزئی از نشخوارهای فکریشان میشود و او را به لبه پرتگاه میکشاند و در یک لحظه همه چیز را از بین میبرد. شهرآرا در نسخههای بعدی، دیگر ابعاد این معضل اجتماعی را از نگاه انتظامی، قضایی، جرم انگاری و روانکاوی بررسی خواهد کرد.