سازمان بهداشت جهانی، پایان وضعیت اضطراری کرونا را اعلام کرده است. به سراغ افراد مختلف رفتیم و از آنها پرسیدیم: در این مدت از کرونا چه درسی گرفتید؟ این شما و این هم جوابهای این دوستان.
من از کرونا یاد گرفتم که تلفظ صحیح آن دماغ بند، ماسک است نه ماکس. امیدوارم ویروس منحوس بعدی بهم یاد بده فلاسک درست است یا فلاکس.
من از کرونا یاد گرفتم که میشود حتی از ویروس هم درآمدزایی کرد. منظورم آن طرح منع تردد از ساعت ۱۰ شب به بعد بود که جریمه زیادی داشت، ولی حتی تأثیر کمی هم در آمار کرونا نداشت.
من به عنوان مهندس کامپیوتر از کرونا یاد گرفتم که حتی نصب آنتی ویروس اورجینال و بیست هم بی فایده است، چون آخرش من هم کووید ۱۹ گرفتم.
من از کرونا یاد گرفتم کسب و کارهای کوچک، گاه از کسب و کارهای بزرگ هم پیشی میگیرند، مثلا در حالی که دانشمندان میگفتند ساخت واکسن حداقل یک سال زمان لازم دارد، ولی این عطاری سر کوچه مان، همان هفته اول ورود کرونا به کشور، یک کاغذ دست نویس پشت شیشه اش زد که داروی قطعی کرونا رسید. وقتی هم ازش پرسیدم این درمان است یا پیشگیری، کمی فکر کرد و گفت: هر دوتایش را انجام میدهد.
کرونا به من فهماند که اگر به جای دست دادن، با مشت با هم احوالپرسی کنیم، ویروس کرونا در اثر ضربه مشت میمیرد و نمیتواند خودش را دست به دست کند.
من در دوره کرونا، با پدربزرگم دست ندادم و گفتم به خاطر جلوگیری از کروناست. پدربزرگم به خاطر اینکه بر خلاف پسرش که پدرم باشد، خیلی بهداشت را رعایت میکنم خوش حال شد و پیشانی ام را چند بار محکم بوسید. من هم دستان او را غرق بوسه کردم و یاد گرفتم که ویروس منحوس کرونا هم نمیتواند جلو مهربانی را بگیرد.
من از کرونا یاد گرفتم افرادی که برایشان مهم نبود در سوسیس و کالباس دقیقا گوشت کدام گربه، ببخشید کدام حیوان است، برایشان خیلی مهم بود که دقیق و علمی بدانند که واکسن با کدام ویروسها ساخته شده است و، چون نمیدانستند، واکسن نزدند. هر چند قبلش در کودکی واکسن فلج اطفال و دیفتری و کزاز و.. را زده بودند.