واردات ۸ تا ۱۰ هزار خودروی برقی به کشور تا ۳ ماه آینده (۳۱ فروردین ۱۴۰۳) پلمب ۳ سالن زیبایی در مشهد (۳۱ فروردین ۱۴۰۳) معاون وزیر صمت هرگونه افزایش قیمت کالاها بدون مجوز را غیرقانونی دانست تشکیل پرونده برای یک نانوایی در کلاهدوز مشهد به دلیل تخلف (۳۰ فروردین۱۴۰۳) مدل خودرو، معیار جدید دهک‌بندی خانوار برای دریافت یارانه! قیمت طلا و سکه در بازار امروز مشهد (۳۱ فروردین ۱۴۰۳) پرداخت ۳۰۰ میلیارد ریال وام قرض‌الحسنه به بیمه‌شدگان صندوق اجتماعی کشاورزان خراسان‌رضوی بازار سرد مرغ گرم در مشهد | مرغدار کیلویی ۳ تا ۷ هزار تومان در ضرر اجرای مصوبه افزایش حق مسکن فقط با تصویب هیئت دولت صرفه جویی ۴۳۰۰ مگاوات برق از محل افزایش بهره وری کولر‌های آبی افزایش حقوق بازنشستگان کارگری در سال ۱۴۰۳ به کجا رسید؟ حدود ۲ میلیون خانه در حال ساخت است قیمت طلا، قیمت دلار و قیمت سکه در بازار امروز پنجشنبه (۳۰ فروردین ۱۴۰۳) رئیس اتاق بازرگانی خراسان رضوی: تعطیلی پنجشنبه‌ها آثار زیان باری بر بخش اقتصادی خواهد داشت آرزو برای برقی شدن قطار تهران – مشهد | بررسی سهم پروژه‌های حمل ونقل ریلی خراسان رضوی در آلبوم بودجه ۱۴۰۳ مرحله سوم واریز سود سهام عدالت در راه است + جزئیات پیش‌فروش لوازم خانگی برای جلوگیری از ایجاد بازارسیاه قیمت جدید پژو پارس با افزایش ۱۵۰ میلیون تومانی تعیین شد (۲۹ فروردین ۱۴۰۳) حقوق فروردین بازنشستگان کشوری امروز پرداخت می‌شود (۲۹ فروردین ۱۴۰۳) همه چیز درباره هلدینگ «خلیج فارس» دلار به کانال ۶۶ هزار تومان برگشت (۲۹ فروردین ۱۴۰۳) لزوم صادرات سیب و پرتقال مازاد در راستای حمایت از تولید داخل از ابتدای سال، ۲۰۰ تن گوشت قرمز وارد شده و در بازار توزیع شده است چگونه از موبایل به جای کارت بانکی استفاده کنیم؟ هشدار اتحادیه طلا و جواهر مشهد برای به‌کارگیری اتباع غیرمجاز در واحدهای صنفی
سرخط خبرها

روزی که هندوانه خریدیم!

  • کد خبر: ۱۶۲۸۷۵
  • ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۲۰:۴۵
روزی که هندوانه خریدیم!
میوه فروش گفت: این روز‌ها هندوانه ارزان‌ترین میوه است. الان مردم خیلی ریسک می‌کنند، زندگی شون رو می‌فروشند، میرن تو بورس سرمایه گذاری می‌کنن. بعد شما دو ساعته اومدی اینجا می‌ترسی یه هندوانه انتخاب کنی.

فروشنده به بابا گفت: چه خبره آقا! دو ساعته داری می‌زنی تو سر هندوانه.

بابا گفت: تو سر شما که نمی‌زنم. دارم می‌زنم تو سر هندوانه، می‌خوام ببینم خوبه یا نه؟ مجانی که نمی‌خوام ببرم، بابتش می‌خوام پول بدم. می‌فهمی؟ پول.

میوه فروش گفت: این روز‌ها هندوانه ارزان‌ترین میوه است. الان مردم خیلی ریسک می‌کنند، زندگی شون رو می‌فروشند، میرن تو بورس سرمایه گذاری می‌کنن. بعد شما دو ساعته اومدی اینجا می‌ترسی یه هندوانه انتخاب کنی.

گفتم: اتفاقا بابای من هم خیلی ریسک پذیره، ۵۰۰ هزار تومان توی بورس سهام خریده.

بابا لبخند غرورآمیزی زد و گفت: البته این چیز‌ها گفتن نداره پسرم. ولی حالا که بحثش پیش اومد من نه ۵۰۰ هزار تومان که ۵۲۶ هزار تومان توی بورس سرمایه گذاری کردم.

میوه فروش گفت: واقعا؟! من یک توصیه اقتصادی بهت دارم. مواظب باش سهامت رو از بورس نکشی بیرون، بورس به اندازه کافی خودش بالا و پایین داره، شما این حجم هنگفت سرمایه رو بکشی بیرون، شوک بی سابقه به اقتصاد وارد میشه.

بابا که تمام تمرکزش روی هندوانه بود، دوباره زد تو سر هندوانه و به یک مشتری دیگر که کنارش ایستاده بود گفت: به نظر شما آقا این صدای طبل می‌ده.

او هم گفت: صدای پیانو و ویولن سل که نمی‌ده، احتمالا صدای طبل می‌ده.

یک مشتری دیگر هم به بابا گفت: کاش آدم‌ها موقع انتخاب همسر، همین دقتی رو داشتند که شما هنگام انتخاب هندوانه داشتید.

بعد از اینکه ده دوازده تا مشتری دیگر آمدند و چند قلم میوه خریدند و رفتند، بابا هم با خودش سر انتخاب یک هندوانه به توافق رسیــد و به خانـــه آمدیم.

وقتی هندوانه را به خانه بردیم به بابا گفتم: کارد بزنیم بخوریمش.

بابا گفـــت: کارد بخوره به شکمت. بگذار توی یخچال سرد بشه، بعد بخوریم.

یک دقیقه بعد از اینکه هندوانه را گذاشتم توی یخچال، داداش کوچکم گفت: فکر کنم الان دیگه کامل سرد شده باشه.

بابا گفت: حداقل سه ساعت باید توی یخچال باشه.

گفتم: تا الان ۲ ساعت و ۵۹ دقیقه اش گذشت.

رفتم ساعت را کوک کردم تا بعد از سه ساعت زنگ بزند.

مامان گفت: خوبه کسی نیست این صحنه‌ها رو ببینه وگرنه می‌گفتند این‌ها چه گرسنه‌هایی هستند دیگه.

گفتم: بابا! مگه هندوانه گرسنه رو هم سیر می‌کنه؟

بابا گفت: امشب آزمایش عملی انجام می‌دیم، به جای شام هندوانه می‌خوریم ببینیم سیر می‌شیم یا نه!

خلاصه بعد از گذشت سه ساعت، هندوانه شکافته شد.

هندوانه را که خوشبختانه قرمز درآمده بود، خوردیم و من و داداش کوچکم شروع کردیم به تراشیدن پوست هندوانه.

همان طور که داشتم می‌تراشیدم، گفتم: اگر گوسفند داشتیم، می‌شد با پوست هندوانه تغذیه اش کنیم.

مامان گفت: کدوم پوست؟ الان اگه گوسفندی هم می‌داشتیم شما پوستی نگذاشتید بدیم بدبخت بخوره! از بس تراشیدید از پوست هلو هم نازک‌تر شد.

بابا گفت: عیب نداره پوستش خاصیت داره.

مامان نفس عمیقی کشید و آمد پیش من و گفت: پسرم اگه دیگه با این پوست هندوانه کاری نداری بده ببرمش!

و بعد بدون اینکه منتظر جوابم بماند پوست را برداشت و انداخت توی سطل آشغال آشپزخانه.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->