بهشت رضا (ع) برای من به یک سکه میماند که یک رویش واقعیتی به نام مرگ را برایم یادآوری میکند و روی دیگرش پر است از خاطرات روزهای کودکی، فوتبال روی آسفالت داغ، کندن اخکوک و توت از درختان و آب بازی با بچههای فامیل. ما و فامیلمان یعنی عمو، دایی، عمه و خاله جمعههای زیادی از دهه ۷۰ و ۸۰ را در بهشت رضا (ع) سپری کرده ایم.
کله صبح از فلکه آب سوار اتوبوسهای شلوغ بنز میشدیم. بعد که میرسیدیم بساط خود را پهن میکردیم و تا بعدازظهر هرچه بازی بلد بودیم انجام میدادیم و در آخر هم با بزرگ ترها میرفتیم سرخاک درگذشتگان. رفتن ما به بهشت رضا (ع) برای تفرج حالا خیلی کمتر شده، اما چند هفته پیش به یاد آن روزها رفتیم صبح تا عصر را بهشت رضا (ع) باشیم.
همین طور که داشتم خاطرات روزهای کودکی را در ذهنم مرور میکردم، به قطعه خوش آب و رنگی رسیدم که همه درگذشتگانش جوان بودند و از سال ۱۴۰۰ دفن شده بودند تا روز قبل رفتن ما. همین طور که داشتم برای درگذشتگان این قطعه غصه میخوردم دیدم نوشته قطعه «بخشندگان زندگی» تازه فهمیدم ماجرا چیست. همه خفتگان این قطعه انسانهای بزرگی بودند که پس از درگذشتشان اعضای بدنشان به نیازمندان اهدا شده بود. بعد آمدم مشهد، دیدم شهرداری در اقدامی درخورتوجه به مناسبت روز ملی اهدای عضو عکس شماری از بخشدگان زندگی را در تابلوهای شهری اکران کرده است.
هرچند این کار در مقابل بخشندگی آنها بسیار کوچک است، اما میتواند قدمی مهم و ارزشمند برای فرهنگ سازی و ترویج این اقدام خداپسندانه باشد. بعدازظهر که با پسر عمویم رفتیم تا قطعه بخشندگان زندگی را به او نشان دهم، وصیت کردم که اگر خورد و جوری از دنیا رفتم که اعضای بدنم به کار خلق خدا آمد، حتما آنها را ببخشند که شاید از من در آن دنیا دستگیری کنند. خداوند مهربان در آیه ۳۲ سوره مبارکه مائده میفرماید: «و هرکسی انسانی را از مرگ برهاند و زنده بدارد، گویی همه انسانها را زنده داشته است.»
عکس: سیدمحمدرضا هاشمی