حادثه‌ای که فریبا متخصص را راهی اتاق عمل کرد درآمد فیلم بچه مردم تقدیم بهشت امام رضا (ع) می‌شود سانس‌های فوق‌العاده سومین روز فیلم فجر۴۳ اعلام شد (۱۴ بهمن ۱۴۰۳) وقتی همه خوبیم! | درباره هیاهوی بی‌مورد برای مدیریت انجمن سینمای جوان مشهد  بهرام رادان رسماً از داوری چهل وسومین جشنواره فیلم فجر خارج شد جزئیات تصادف آرمان امیدی، خواننده مسجدسلیمانی برنامه عصر جدید اکران ۳ فیلم کوتاه مشهدی راه‌یافته به فجر در سینما مهر کوهسنگی شهاب آسمان بازیگری | درباره شهاب حسینی، بازیگر نام‌آشنای سینمای ایران جست‌و‌جو در دنیای امپرسیونیسم | گزارشی از نمایشگاه گروهی نقاشی در نگارخانه آسمان مشهد نگاهی به مسیر هنری میترا حجار، به بهانه سالروز تولدش آموزش داستان نویسی | این شانزده نفر که به من زل زده اند (بخش دوم) پسرى که پاره تن رسول خدا بود | روایت «الفتوح» از تولد امام حسین(ع) که پروردگار هم‌زمان آن را تهنیت و تسلیت گفت جدول اکران فیلم‌های جشنواره فجر ۱۴۰۳ در سینما آفریقا مشهد + تاریخ و ساعت نشست خبری بیست‌ودومین جشنواره فجر مشهد برگزار شد | اکران ۳۲ فیلم سینمایی و انیمیشن در سینما‌های آفریقا، هویزه و سیمرغ + فیلم صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ آغازبه‌کار نمایشگاه خوشنویسی و تذهیب هنرمندان تایباد و هرات افغانستان انتقاد انیمیشن‌سازها در جشنواره فجر: نه داوری درست داریم نه نگاه درست گفتگو با مهتاب ناظری، برنده جایزه برترین بازیگر بخش دیگرگونه‌های اجرایی تئاتر فجر برای نمایش تلقین درخشش هنرمندان مشهدی در جشنواره تئاتر فجر | تندیس برترین اثر بخش دگرگونه‌های اجرایی به نمایش «تلقین» رسید اعلام اسامی برگزیدگان چهل و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر (۱۳ بهمن ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

حال رنگین وصل

  • کد خبر: ۱۶۷۱۱۰
  • ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۱
حال رنگین وصل
پاهایم روی زمین نیست، در امتداد نور‌ها پیش می‌روم. پیش می‌روم، چون قاصدکی آرام و رها. قاصدکی که حامل صد‌ها سلام است، سلام به صاحب سلامت و کرامت.

اینکه در یک تصمیم عجیب با مرخصی ات موافقت شود، اینکه سراسیمه چند دست لباس را نامرتب بچپانی میان ساک و خود را برسانی به ترمینال و آخرین اتوبوس مشهد هم جا نداشته باشد، آن وقت آن قدر التماس کنی و برگه سه روز مرخصی ات را به راننده نشان بدهی تا عاقبت جایی در صندوق بغل اتوبوس به تو بدهد، همه نشان از دعوتی غیرمنتظره است؛ و حالا من اینجا هستم در فضایی متفاوت از بیست و چهار ساعت گذشته...

نور، نور، نور سلسله‌ای از نور‌های رنگی که مرا با خود می‌برند تا نور علی نور. گویی اینجا دالانی است به سمت بهشت. پاهایم روی زمین نیست، در امتداد نور‌ها پیش می‌روم. پیش می‌روم، چون قاصدکی آرام و رها. قاصدکی که حامل صد‌ها سلام است، سلام به صاحب سلامت و کرامت.

قاصدکی که حامل صد‌ها چراغ رنگی کوچک و بزرگ است از دل‌هایی که دوست داشتند وصل شوند به ریسه‌های روشنایی او. محترم خانم که آرزوی قبولی دخترش را در دانشگاه شهرش داشت. مهدی آرایشگر که دوست داشت یک سفر پیاده مشرف شود، بهرام شاگرد آقا ماشاءا... سوپری که تازه عقد کرده بود و درگیر و دار وام و مقدمات دیگر شروع زندگی بود.

کربلایی رضا که بازنشسته شهرداری بود و آرزوی خادمی آقا را داشت. هم خدمتی ها، افسر رکن که وقتی سه روز مرخصی را امضا کرد و شرط گذاشت که روبه روی ایوان طلا از او اسم ببرم. دژبان پادگان که یک نامه گذاشت توی جیبم و گفت: به این شرط می‌ذارم خارج از ساعت بری که این نامه رو بندازی توی ضریح؛ و در نهایت عزیز و بابا.

عزیز گفته بود: سر نماز دعا کردم که با مرخصی ات موافقت کنند که ان شاءا... بری و سلام ما رو هم برسونی. وقتی خواب بودم بابا یک مقدار اسکناس تا شده گذاشته بود توی کیفم و لای آن‌ها روی یک تکه کاغذ نوشته بود «التماس دعا» زیر این نور‌های رنگین و سایه با صلابت طلایی، هزاران قاصدک در حال طواف اند و هرکدام حامل سلامی و کلامی و ما در این میانه «نه خود می‌رویم که او ما را می‌کشد» مبهوت و خیره، سرمست و شاد، بغض کرده و خیس

عکس:حمید سبحانی-شهرآرا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->