تشخیص «تکلیف و اولویت» در زندگی از وظایف مهم انسانی است که البته همیشه هم کار آسانی نیست. گاهی انسان در خلال روزمرگی هایش در تشخیص اینکه چه چیزی برایش اولویت و اهمیت بیشتری دارد، مردد میشود یا غفلت میکند. در زندگی بسیاری از ما چه بسیار واجباتی که به دلیل پرداختن به امور مستحبی یا غیرمهم تضییع شده اند.
مرجع تقلید شیعیان، مرحوم آیت ا... فاضل لنکرانی، میفرمود: «من پنجاه سال است دارم اسلام میخوانم. بگذار خلاصه اش را برایت بگویم: واجباتت را انجام بده؛ به جای مستحبات تا میتوانی به کار مردم برس؛ کار مردم را راه بینداز. اگر قیامت کسی از تو سؤال کرد، بگو فاضل گفته بود.» به راستی وظیفه اصلی ما در زندگی چیست؟ کار خیر چیست؟
چه اموری باید در زندگی ما در اولویت قرار بگیرد؟ متأسفانه عدهای هستند که نگاه درستی به آموزههای دینی و اخلاقی ندارند و در ذهنشان میپندارند که کار خیر فقط و فقط در خواندن مکرر ادعیه یا نماز و روزههای مستحبی خلاصه شده است که گاهی حتی به عادتهایی تبدیل میشود که در آن خلوص و توسل کافی نیز وجود ندارد.
اما واقعیت این است هر چیزی در اندازه خود و در جای خود اهمیت و ضرورت دارد. دین مناسکی دارد که همه دین دارها و مؤمنان به میزان صلاحیت و ظرفیت خود بدان عمل میکنند، اما مهمتر از این مناسک، روح حاکم بر اعمال است که در مواردی مانند نیت، اخلاص، صداقت، کمک به خلق و... تجلی مییابد.
جامعه امروز ما درگیر مشکلات فراوانی در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... است که هر یک به نوعی عده زیادی از مردم را گرفتار ساخته است. به ویژه در اوضاع واحوال تحریمها و نابسامانیهای اقتصادی کنونی که معیشت مردم دچار سختیهای پرشماری شده، چه خوب است آنهایی که نگاه خیرخواهانه و همراه با محبت و مودت با مردم دارند، در بزنگاههای زندگی آحاد جامعه کنار آنها حضور یابند و نسبت به حل مشکلات و مسائل مردم از خود تعصب و غیرت نشان دهند و آنها را کمک کنند.
بی خیالی نسبت به مردم یکی از مهمترین ویژگیهای زندگی امروزی شده است. به ما چه ربطی دارد همسایه ما گرسنه است، فامیل ما مشکلی دارد، آشنا یا همکارمان گرفتاری دارد و... مجموعا گفتارهایی هستند که با روح دین، اخلاق و انسانیت و ادبیات رفتار آزادگی تناقض دارند.
بی تردید زندگی همه ما به هم ربط دارد و خیر و شر اوضاع واحوال ما دامن گیر دیگران نیز میشود، پس چه چیزی از این مهمتر وجود دارد که یکدیگر را درک کنیم، از اوضاع واحوال هم باخبر باشیم و در کمیها و کاستی ها، مشکلات و مسائل، فتنهها و آسیبهای زندگی دیگران در کنار آنها حضور داشته باشیم و متعصبانه و راغبانه به آنها کمک کنیم. این هم یک فرمان الهی است و هم یک تکلیف انسانی و اخلاقی و هم رفتاری است منبعث از روح بلند، انسانیت و آزادگی.
مگر میشود انسان شب سیر بخوابد و همسایه یا فامیلش گرسنه باشد، خودش چندین واحد خالی داشته باشد و برادر یا خواهر یا فردی از اعضای خانواده اش به دلیل اجارههای سنگین هشتش گرو نهش باشد و بسیاری دیگر از این جنس مسائل که امروز گریبان جامعه را گرفته است؟!
مدیران نیز مانند سایر مردم و شاید بسیار بیشتر از آنها در این توصیه مهم باید خودشان را دخیل بدانند و از جایگاه و مسئولیتی که به عنوان امانت در اختیار آنها قرار داده شده است، حداکثر بهره برداری را برای کمک به خلق و جامعه انسانی بکنند. مدیری که مردم را، ولی نعمت خویش بداند و برای خدمت به جامعه خودش را مکلف و موظف، از هیچ کوششی برای رفع مشکلات آنها فروگذار نخواهد کرد.
قطعا خدای عادل و مهربان که شاهد همه رفتارها و گفتارهای ماست، این خدمتگزاری را میبیند و پاداش نیکوکاران را چندبرابر خواهد داد. چه زیباست که انسانها کار یکدیگر را راه بیندازند و در فرازونشیبهای زندگی همدیگر را یاری کنند. در هیاهوی عصر مدرنیته و زندگی مبتنی بر تجملات و تشریفات، عدهای هستند که اخلاق را فراموش نمیکنند و همواره به یاد دارند که «آدمی را آدمیت لازم است» و نباید از خود واقعی خود به گونهای فاصله بگیریم که تنها هدفمان منفعت و لذت خویشتن باشد. تا آنجا که به قول سعدی، روزی به خود بیایم و دریابیم که «عمر گران مایه در این صرف شد، تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا».