صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نقش‌آفرینان قیام گوهرشاد مشهد چه سرنوشتی پیدا کردند؟

  • کد خبر: ۱۷۳۸۰۲
  • ۲۱ تير ۱۴۰۲ - ۱۰:۴۵
روایتی درباره سرنوشت افرادی که در قیام گوهرشاد نقش داشتند.

حسین بیات | شهرآرانیوز؛ واقعه گوهرشاد که در روزهای ۱۹ تا ۲۱ تیر‌۱۳۱۴ رقم می‌خورد، نخستین رویارویی جدی پهلوی اول با مردم ایران است. تا پیش از این، رضاشاه هر‌چه درگیری داخلی داشته، با خوانین طغیانگر این سو و آن‌سوی ایران بوده که آن هم در چند سال ابتدای قرن و هنگامه قدرت‌گیری‌اش رخ داده است. سال‌۱۳۱۴، اما اوج اقتدار اوست و هیچ نگرانی از تحرکات داخلی ندارد، طوری‌که تمام توان خود را به اصلاحات فرهنگی اختصاص داده است و بنا دارد در این حوزه هم یک ایران متفاوت و مدرن بسازد.

اولین طغیان جمعی مردم در مقابل او در همین سال در مسجد گوهرشاد مشهد رخ می‌دهد؛ طغیانی که با برخورد قهرآمیز نظامیان، کشته‌های زیادی را برجای می‌گذارد و افراد بسیاری را هم راهی زندان می‌کند. در گزارش امروز تاریخ وهویت، نگاهی انداخته‌ایم بر روند محاکمه آن‌ها که مسببان این قیام شناخته شدند و احکامی که گرفتند.

گوهرشاد تا پیش از فاجعه

اصلی‌ترین تغییرات پوشش مردان ایرانی، در دوره قاجار و ازطریق رفت‌وآمد درباریان به اروپا شکل می‌گیرد، اما با آغاز دوره پهلوی است که سیاست نوسازی فرهنگی پوشاک مردان، به موضوعی مهم تبدیل می‌شود. هیئت وزیران در ۱۵مرداد ۱۳۰۶‌خورشیدی، به پیروی از اندیشه شاه، تصویب‌نامه‌ای را صادر می‌کند که به‌موجب آن، همه کارکنان دولت و شاگردان مدارس، موظف به پوشیدن لباس متحدالشکل و کلاه لبه‌دار هستند.

دی‌ماه‌۱۳۰۷ در مجلس هفتم، پوشیدن لباس متحدالشکل، صورت قانونی می‌یابد.

این قانون و پوشش تا ۸خرداد ۱۳۱۴ و ابلاغ بخشنامه تغییر کلاه پهلوی به «کلاه تمام‌لبه» برقرار است. به ادارات دولتی و سازمان‌های دیگر ابلاغ می‌شود از این پس کارمندان دولت و مردانی که به سازمان‌های دولتی مراجعه می‌کنند، باید کلاه‌شاپو (تمام‌لبه به‌عنوان کلاه بین‌المللی) بر سر بگذارند.

روزنامه آزادی در چاپ ۱۸خرداد‌۱۳۱۴ خود از تغییر کلاه در مشهد خبر می‌دهد و می‌نویسد‌: «در مشهد هم تا‌آنجا‌که [کلاه]بود، آقایان محترم خریده و پوشیده‌اند. اعضای محترم اداره پست و‌تلگراف از همه پیش قدم‌تر شده. همین که آقای عطایی، رئیس محترم پست وتلگراف، کلاه خود را تغییر دادند، اعضا هم تأثیر نمودند. در بعضی از ادارات دیگر نیز تک‌تک اعضا کلاه خود را تغییر داده‌اند. اگر کلاه موجود بود، شاید هر روز قسمت عمده شهر، کلاه خود را تغییر داده بودند».

وزارت داخله در هفتم تیر‌۱۳۱۴ با صدور بخشنامه‌ای در هفت بند، آداب استفاده از کلاه تمام‌لبه را به تمام مأموران حوزه حکومتی و مردم توضیح می‌دهد و اینجاست که اوضاع مشهد پیچیده می‌شود.

آیت‌ا... حاج حسین آقا قمی، تنها مرجع تقلید ساکن مشهد، کلاه تمام‌لبه جدید را که به‌تازگی در مشهد مورد استفاده قرار گرفته بود، را لباس کفار (نصرانی‌ها) می‌داند و از همین رو بر آن می‌شود که برای برگرداندن رأی رضاشاه و مطرود ساختن این کلاه، عازم تهران شود.

این دیدار البته هیچ‌گاه صورت نمی‌گیرد؛ چون آیت‌ا... قمی در هشتم یا نهم تیرماه که به تهران می‌رسد، به‌جای دیدار با رضاخان در کاخ سعدآباد به‌طرف باغ سراج‎الملک در شهرری می‌رود و آنجا اقامت می‌گزیند.

آیت‌ا... سیدعبد‌ا... شیرازی که خود پیشنهاددهنده این دیدار بوده است، می‌گوید: «من بعدها از ایشان پرسیدم: شما که قرار بود وارد بر خودش [رضاشاه]در سعدآباد بشوید؟ گفتند فکر کردم اگر برویم، راه ندهند به سعدآباد، لذا من، چون همیشه در سفرها به مسجد باغ سراج الملک می‌رفتم، این بار هم به آنجا رفتم.» (۱)

حضور مأموران و محدود کردن آیت‌ا... قمی و جلوگیری از برگزاری نماز‌جماعتی که با حضور مردم شهرری و آبادی‌های اطراف برگزار می‌شده است، اخبار ضدونقیضی را روانه مشهد می‌کند؛ آن‌چنان که در مشهد شایع می‌شود آیت‌ا... را به بند کشیده‌اند و شکنجه می‌دهند و‌... .

همین اطلاعات و علاقه به روحانیان، بزرگان بازار را به ارسال تلگراف به دربار و بعدتر، مردم را به تحصن در مسجد گوهرشاد وامی‌دارد؛ تحصنی که با حضور محمدتقی بهلول گنابادی لحظه‌به‌لحظه پیچیده‌تر می‌شود تا‌اینکه گلوله مسلسل‌های ارتش به آن پایان می‌دهد و خونین‌ترین واقعه دوره پهلوی اول در نیمه‌شب ۲۱ تیر‌۱۳۱۴ (بامداد ۲۲ تیر) با نام «واقعه گوهرشاد» در تاریخ رقم می‌خورد.

بازداشت‌های فله‌ای مردم شهر

صبح روز ۲۲تیر ۱۳۱۴خورشیدی، بلافاصله بعد از حمله نظامیان به گوهرشاد، بازداشت گسترده مردم و در رأس آنان، روحانی های فعال در واقعه آغاز می‌شود. اگرچه بسیاری از افراد درگیر این ماجرا از‌جمله خود بهلول گنابادی از مشهد گریخته‌اند، بسیاری دیگر در همان روز و روزهای بعد دستگیر می‌شوند. رئیس نظمیه مشهد پس از این واقعه و در نخستین ساعات روز ۲۲تیر در گزارشی تلگرافی به نظمیه مرکز می‌گوید: «در غائله مسجد، نواب احتشام با چند نفر از محرکین، دستگیر [شده‌اند]، شیخ بهلول، مفقود [است]و معلوم نیست جزو مقتولین است یا مخفی شده. مأمورین در تجسس.» (۲)

شهربانی مرکز هم با تلگرافی دستور می‌دهد‌: «به‌طوری‌که قبلا هم دستور داده شده است، کلیه اشخاصی که محرک و مسبب قضیه و مظنون می‌باشند، بدون درنگ دستگیر [شوند]، اشخاصی که مهم [هستند]و معروفیت دارند، تحت‌الحفظ اعزام مرکز [شوند]، سایرین را به سمنان تبعید و تحویل نظمیه آنجا نمود. اسامی و هویت کلیه دستگیر و تبعیدشدگان را راپورت کنید.» (۳)

به‌این‌ترتیب موج بازداشت گسترده و فله‌ای مردم آغاز می‌شود. این بازداشت به حدی گسترده است که قبل از غروب آفتاب، بیش از ۱۷۰۰ نفر از مردم مشهد دستگیر و به پادگان لشکر و ساختمان‌های هنگ شاپور کهنه منتقل می‌شوند و در روز‌های بعد، برخی از این دستگیرشدگان را با هماهنگی پایتخت برای برگزاری دادگاه نظامی به تهران منتقل می‌کنند. همچنین عده‌ای از بازداشت‌شدگان مطابق دستور ارسالی از مرکز، برای گذراندن دوران تبعید به سمنان برده می‌شوند. خیلی‌ها هم بعد از یکی دو نوبت فلک شدن و شلاق خوردن (۴) و گذراندن چند روز تا چند هفته حبس، از پادگان لشکر شرق آزاد می‌شوند.

در بین متهمان قیام گوهرشاد در سال‌۱۳۱۴ فقط محمدولی خان اسدی، نایب‌التولیه آستان قدس رضوی، است که اعدام می‌شود. او که مهرماه بازداشت شده بود، به سبب پرونده‌سازی مخالفان بی‌شمارش در مشهد، در تاریخ ۲۹ آذر‌۱۳۱۴ در میدان تیر هنگ پیاده، تیرباران می‌شود.

فراموش‌شدگان محبس

ازآنجاکه مسببان اصلی، همگی در دهه آخر تیر‌۱۳۱۴ بازداشت شده‌اند، به استناد متن حکم که حبس را از بدو توقیف لحاظ کرده است، در تاریخ صادر شدن رأی دادگاه (۶بهمن‌۱۳۱۶) تنها نواب‌احتشام رضوی که حکمش سه سال بود، باید پنج ماه دیگر در حبس می‌ماند و دیگران باید آزاد می‌شدند، اما این اتفاق نمی‌افتد، تا‌جایی که نامه‌های خانواده حبس‌شدگان، کارساز می‌افتد و دفتر مخصوص شاهنشاهی از‌طریق حسین شکوهی، رئیس‌دفتر، نامه فوری و محرمانه‌ای به وزارت جنگ می‌نویسد مبنی بر اینکه «صورتی از اسامی مقصرین قیام مشهد با تعیین و توضیح تقصیر آنان، تهیه شود که به پیشگاه اعلی‌حضرت همایون شاهنشاهی برسد.».

پس از این است که نام هجده نفر از محبوسان و مدت حبسی که کشیده‌اند، آورده می‌شود. سپس نوشته می‌شود‌: «اوامر مطاع شرف صدور یافت (کسی به کار این‌ها مداخله نکند و دیوان حرب هم دیگر لازم نیست، کار این‌ها با خود ماست).

بعدا حسب‌الامر مطاع مبارک، جریان از‌طریق دفتر مخصوص شاهنشاهی، استعلام و وضعیت هریک از متهمینِ معروض مشروحا به‌وسیله دفتر مخصوص معروض، اینک حسب‌الامر مطاع شاهانه ابلاغ گردیده است که (از متهمین مزبور اشخاصی که مدت محکومیت آن‌ها تمام شده، باید مرخص و آزاد شوند و اشخاصی که مدت محکومیت آن‌ها تمام نشده باشد، بایستی تا خاتمه مدت قانونی در زندان بمانند، ضمنا مقرر فرمودند از این اشخاص، آن‌هایی که در املاک اختصاصی بودند و حالا مطابق دستور مزبور آزاد می‌شوند، پس از استخلاص نباید به محل اولیه بروند.) بسته به اراده همایون شاهانه است.».

درنهایت بنا به حاشیه‌نوشت سرتیپ نخجوان، گزارش مذکور به تاریخ ۲۶‌خرداد‌۱۳۱۷ «از شرف عرض پیشگاه شاهانه گذشت. تصویب فرمودند که طبق رأی محکمه انجام شود». این‌گونه است که حبس‌شدگان قیام گوهرشاد آزاد می‌شوند، اما تأکید می‌شود آن‌هایی که در املاک اختصاصی بوده‌اند، حق بازگشت به آن منطقه را ندارند.

اعدام‌های قضات نظامی

در ادامه هیئتی نظامی برای رسیدگی به این موضوع تعیین می‌شود که ضمن برکناری برخی افراد مسئول در مشهد همچون سرهنگ حسینقلی‌خان بیات، رئیس شهربانی مشهد، و محمدولی‌خان اسدی، نایب‌التولیه آستان قدس، برای برخی افراد احکام سنگینی را تعیین می‌کند.

در محاکمه ۲۷ نفر به‌عنوان مسببان اصلی در محکمه دیوان حرب قشون شرق، سخت‌گیری‌هایی که سرهنگ خلعتبری به‌کار می‌گیرد، برای ۹نفر از بازداشت‌شده‌ها در زندان شهربانی، حکم اعدام را به دنبال دارد؛ کسانی مثل آقازاده‌خراسانی، حاج‌رفیع سنجر (مباشر فریمان)، حاج محمدحسین صبوری (مباشر فرهادجرد)، زین‌العابدین روشندل‌بربری (داروغه فریمان)، سیدعلی نواب احتشام رضوی (عضو آستانه)، حاج‌یحیی ناظررضوی (عضو آستانه)، محمدعلی کهربایی (تسبیح‌فروش)، سیداسدا... بایگی (وکیل عدلیه) و حسن اردکانی (علاف). بقیه نیز به چند سال حبس محکوم می‌شوند و تنها عبدالعلی لطفی، رئیس استیناف خراسان، است که در این دادگاه تبرئه می‌شود.

حبس‌های قضات دادگستری

پیگیری خانواده‌های زندانیان، اعتبار برخی زندانیان و فروخوابیدن خشم اولیه رضاخان، باعث می‌شود محاکمه متهمان قیام مسجد گوهرشاد در دادگاه نظامی ادامه نیابد و رسیدگی به آن بر‌عهده قضات نظام دادگستری گذاشته شود. در این دادگاه‌های جدید است که متهمان از زندان مرکزی تهران فراخوانده می‌شوند تا به‌صورت عادلانه‌تری محاکمه شوند.

در دیوان حرب ثانویه که نهایتا در تاریخ ۶بهمن‌۱۳۱۶ رأی خود را می‌دهد، هیچ یک از ۲۷ متهم اولیه به اعدام محکوم نمی‌شوند و سنگین‌ترین حکم، به‌اندازه سه سال حبس تأدیبی از بدو توقیف است. نواب احتشام رضوی و بقیه متهمان نیز به دو سال، یک سال و شش ماه حبس محکوم می‌شوند. شش نفر هم تبرئه می‌شوند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.