صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

مهر قبول (۱)

  • کد خبر: ۱۷۹۲۹۸
  • ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۴
شعر محتشم به یکی از مناسک ماندگار عاشورا بدل شده است و هر سال با حلول ماه محرم به شکل‌های گوناگون در نوحه‌ها و روضه‌ها خوانده می‌شود.

در طول تاریخ ادبیات فارسی، اشعار بسیاری با موضوع عاشورا و در مدح و رثای حضرت سیدالشهدا (ع) و شهیدان کربلا سروده شده و برگ‌های زرینی را به گنجینه ادب فارسی افزوده است. اما در میان این همه شاهکار‌های شعر عاشورایی، فقط ترکیب بند محتشم کاشانی است که به این جایگاه بلند و بی بدیل دست یافته؛ چنان که شعر محتشم به یکی از مناسک ماندگار عاشورا بدل شده است و هر سال با حلول ماه محرم به شکل‌های گوناگون در نوحه‌ها و روضه‌ها خوانده می‌شود و در بیرق‌ها و کتیبه‌ها به در و دیوار تکایا و مساجد و حتی خانه‌ها نصب می‌شود و حال وهوای خاص و عام را کربلایی می‌کند.

بی اغراق شعر عاشورایی محتشم حتی از شاهکار‌های بزرگان شعر فارسی مانند سعدی و فردوسی و حافظ نیز پیش افتاده و به مشهورترین و ماندگارترین شعر همه ادوار شعر فارسی مبدل شده است. اما چه عاملی باعث این ماندگاری پانصدساله ترکیب بند عاشورایی محتشم شده است؟ آیا فقط قوت ادبی سبب این جایگاه بی نظیر شده است؟ درست است که ترکیب بند محتشم در اوج فخامت و زیبایی سروده شده است، اما به قول حافظ:
صد نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

باری در شعر اهل بیت (ع) این نگاه ویژه خود حضرات معصومین (ع) است که اثری را شاخص می‌کند، وگرنه اشعار عاشورایی قدرتمند از حیث ادبی کم نیستند، ولی هیچ کدام به جایگاه رفیع شعر محتشم نزدیک هم نشدند. طبق روایت‌هایی که در برخی کتب ادبی و تذکره‌ها نقل شده، محتشم هنگام سرودن ترکیب بند احوالات ویژه‌ای داشته است و اهل بیت عصمت نیز عنایت خاصی به این شعر داشته و دارند.

مرحوم ملاعلی واعظ تبریزی در شرح حال محتشم در کتاب «وقایع الایام» داستان سرودن ترکیب بند محتشم را چنین بیان کرده است:
محتشم کاشانی برادری داشت که از دنیا رفت. وی نیز چند مرثیه در رثای وی سرود. تا اینکه شبی حضرت رسول اکرم (ص) را در خواب دید که به او فرمودند: «تو برای برادر خود مرثیه می‌گویی، ولی برای فرزند من مرثیه نمی‌گویی!»

محتشم می‌گوید: از خواب بیدار شدم، ولی، چون در این رشته کار نکرده بودم، ندانستم چگونه مرثیه آن حضرت را شروع کنم. شب دیگر باز آن حضرت در عالم رؤیا فرمودند: «چرا در مصیبت فرزندم مرثیه نگفتی؟»

عرض کردم:، چون تاکنون در این وادی قلم نزده ام، برایم دشوار است. آن حضرت فرمودند: «بگو: باز این چه شورش است که در خلق عالم است.» بیدار شدم و همان مصرع را مطلع قرار داده و آنچه را مقرر شده بود، سرودم.

ادامه این روایت شاعرانه را در یادداشت بعدی نقل خواهم کرد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.