جامعه امروز ایران در مسیر شدن است و در معرض انواع و اقسام تغییرات فرهنگی و تمدنی قرار دارد. در این وضعیت، جامعه ما به شدت نیازمند لنگرگاههایی است که فرهنگ را نگه دارد و در تهاجم امواج گوناگون بتواند هویت ایرانی را حفظ کند. آشنایی با جهان جدید در سده اخیر بسیاری از ساختارهای فرهنگی ما را -خوب یا بد- دگرگون کرده است و سامان بسیاری از کارها را دیگر کرده است.
در همین سیر است که جامعه ایران چندین تحول اساسی را در همین دوران تجربه کرده و البته با توجه به بنیه تمدنی خود از این تحولات سودی برده یا زیانی دیده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم، بسیاری از امور دیگر به قرار و سامان گذشته خود نیستند و ما امروز با پدیدههایی مواجه هستیم که صد سال پیش انسان ایرانی به خواب هم نمیدید. رسانههای سبک و سنگین و نظام آموزشی وارداتی به هر حال ظرفیتهای تمدنی غرب را در معرض انتخاب انسان ایرانی قرار داده اند و جامعه ایران با انتخابهای متوالی در جریان وقایعی پر التهاب دوران جدید را تا اینجای کار به این شکل رقم زده است.
در این میان، اما داشتههای تمدنی ما چقدر نقش آفرین بوده اند و گنجینههای ما چقدر در این شور و نشور احضار شده اند و به کار آمده اند؟ شاعران فارسی یکی از نخستین منابعی هستند که هر ایرانی در پاسخ از پرسشهای هویتی به آنها ارجاع میدهد و خود را با شعر ایران از فردوسی تا حافظ میشناسد و میشناساند.
این همه توجه و تأکید ایرانیان بر اهمیت شعر و جایگاه شاعران فارسی اگر ما به ازای عینی در فرهنگ و زندگی روزمره ما پیدا نکند، میتواند مصداق نوعی ریاکاری فرهنگی باشد. دریغ است اگر این سرمایه تمدنی فقط به مثابه دفینه برای تفاخر مورد اشاره باشد و در متن زندگی به کار گرفته نشود.
ما نیاز به یک نهضت شعرخوانی داریم. این همه فخرفروشی ما به حافظ و مولوی و فردوسی بدون اثر عینی این بزرگان و یادگارهایشان در زندگی ما چیزی جز ریاکاری است؟ چندین مناسبت در تقویم ما به شعر و شاعران اختصاص دارند؛ اما چقدر این منابع تمدنی به کار ما آمده اند و گره گشایی کرده اند؟ خوانش زنده و روزآمد و مکالمه با متنهای ارجمند به یادگارمانده از بزرگان ادب و فرهنگ ما، نیاز روز ماست. کشمکشهای جامعه ایران در مسیر شدن، گسلهای اجتماعی متعددی ایجاد کرده است.
در نخستین روزهای آغاز دوره ریاست دکتر پیمان جبلی در جلسهای با حضور ایشان گفتم که ادبیات میتواند میز اصلی رسانه در دوران جدید باشد و امکان مفاهمه اجتماعی را در وضعیت تازه فراهم کند. هنوز، اما هیچ حرکت عمدهای اتفاق نیفتاده است؛ ولی باید صبور بود و باز حرف را تکرار کرد.
هر چند در روز قلم همان سال نخست من باز خدمت رئیس محترم سازمان این بار البته با قدری ناامیدی حرفم را تکرار کردم؛ اما هنوز هم امیدوارم که سازمان صدا و سیما ادبیات را به عنوان مهمترین میدان در شهر تمدن و فرهنگ ببیند و با ارجاع به ادبیات، امکان گفتگوهای روشن بسیاری را فراهم کند.