صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

مهمان نوازی عمو حسین

  • کد خبر: ۱۸۷۵۵۰
  • ۱۵ مهر ۱۴۰۲ - ۱۷:۱۵
خانه عمو بی شباهت به مسافرخانه نبود. هیچ در  راه مانده‌ای امکان نداشت سر سفره عمو و ترگل ننشسته باشد.

عمو حسین در روستا خانه اش کنار جاده بود. اتوبوس که ساعت ۳ عصر نزدیک خانه اش توقف می‌کرد گوش‌های سنگینش را تیز می‌کرد تا ببیند میهمان دارد یا نه. او از بالای ایوان خانه توی خیابان را نگاه می‌کرد ببیند همه آن‌هایی که در روستا پیاده شده اند به مقصدشان رفته اند یا نه. سرگرمی این پیرمرد همین توقف‌های هر روزه اتوبوس روستا بود.

اتوبوس ساعت ۸ صبح مسافرانش را از روستا سوار می‌کرد و ساعت ۳ عصر که راه می‌افتاد زوزه ترمز روی جاده خاکی آن‌ها را برمی گرداند. همه ساکنان روستا می‌دانستند یک اتوبوس صبح می‌رود و عصر برمی گردد. ساعات غیر از آن خیلی به ندرت خودرویی از آن مسیر عبور می‌کرد. این موضوع را مردم ده می‌دانستند و آدم‌های غریبه نه. اگر کسی به هر علتی به روستا می‌آمد و می‌خواست عصر برگردد امکانش نبود.

عمو حسین لنگان لنگان به خیابان می‌رفت و مرد یا زن مسافر را به خانه می‌برد. همان جلو در صدا می‌زد: ترگل، جوهر چای بگذارید میهمان داریم.

خانه عمو بی شباهت به مسافرخانه نبود. هیچ در  راه  مانده‌ای امکان نداشت سر سفره عمو و ترگل ننشسته باشد.

این پیرمرد را به میهمان نوازی می‌شناختند. فکر نکنید وضع مالی این عموی روستانشین آن قدر خوب بوده که هفت روز هفته را میهمان داشته باشد نه. او همان نان و ماستش را با میهمانش قسمت می‌کرد.

گاهی همسرش ترگل پیرمرد را به کناری می‌کشید و می‌گفت چیزی در خانه نداریم. نان نپخته ام، اما توی کت عمو نمی‌رفت که نمی‌رفت. می‌گفت میهمان هر که باشد در خانه هر چه باشد. تنور را روشن کن مگر خودمان نمی‌خواهیم نان بخوریم. این بنده خدا هم کنار ما. چراغ خانه ما به مهمان روشن است.

همین‌ها با خودشان روزی می‌آورند. ترگل باز هم غر می‌زد و می‌گفت: مرد، کلی کار دارم. گوسفند‌ها را باید بدوشم. شیر را ماشین کنم. ماست بزنم. مشک راه بیندازم. کره بگیرم، اما مرغ عمو یک پا داشت: زن، میهمان حبیب خداست. مرد بیچاره کجا برود؟ توی بیابان بخوابد؟ یکی بشنود پشت سر مردم روستا چه می‌گوید؟

معلوم نشد چه شد که فرهنگ میهمان نوازی آرام آرام از بین زندگی ما ایرانی‌ها راهش را کشیده و رفته است.

شاید تجمل آمده، میهمان نوازی رفته است. شاید اگر عمو حسین و ترگل هم می‌خواستند هر شب مرغ و پلو جلو میهمان در راه مانده بگذارند در خانه عمو حسین به این راحتی روی میهمان باز نبود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.