آغاز بازگشت هوایی زائران حج به کشور | نخستین پرواز در فرودگاه مشهد به زمین نشست (۵ تیرماه ۱۴۰۴) ۲ هزار و ۲۰۰ بقعه متبرکه در سراسر کشور میزبان برگزاری نمایش‌های آیینی در محرم ۱۴۰۴ بیش از ۶۰ هیئت در مشهد میزبان مراسم شیرخوارگان حسینی در محرم ۱۴۰۴ پیکر شهید «امیرحسین مزینی» در فریمان تشییع می‌شود بزرگ‌ترین اجتماع شیرخوارگان حسینی، در حرم امام‌رضا(ع) برگزار می‌شود پایگاه‌های بسیج مشهد و خراسان رضوی از علاقه‌مندان ثبت‌نام می‌کنند ۳ شهید از یک خانه؛ صبر بانوی مشهدی دربرابر جنایت صهیونیست‌ها + فیلم برافراشته‌شدن پرچم‌های سیاه عزای امام‌حسین(ع) بر فراز گلدسته‌ها و ایوان‌های حرم امام‌رضا(ع) نماز و اعمال دهه اول ماه محرم محرم ۱۴۰۴ جلوه‌ای از مقاومت فرهنگی ملت ایران دربرابر حمله متجاوزانه اسرائیل به ایران است حسینیه‌ای به وسعت مشهد | برنامه هیئت‌های مذهبی مشهد در محرم ۱۴۰۴ سومین گردهمایی ملی کودکان عاشورایی برگزار می‌شود میدان شهدا مشهد میزبان برنامه «روضه خانگی به وسعت یک میدان» در دهه اول محرم ۱۴۰۴ محرم حماسی در مشهد | آوای بصیرت و مقاومت، محور نوحه‌های امسال خواهد بود پیکر شهید «سردار حاج‌محمد کاظمی» همراه با پیکر ۹ شهید دیگر برای تشییع به مشهد می‌آیند ویژه برنامه‌های سازمان تبلیغات اسلامی خراسان رضوی در محرم ۱۴۰۴ | از گفتمان‌سازی تا پشتیبانی هیئات مذهبی دهه اول محرم ۱۴۰۴ در مشهد هیئت کجا برویم؟ پذیرایی شبانه‌روزی از زائران در چایخانه‌های حرم امام‌رضا(ع)، هم‌زمان با ایام محرم ۱۴۰۴ بازگشت پارکینگ‌های حرم امام‌رضا(ع) به چرخه خدمات‌رسانی، از سوم تیر ۱۴۰۴ تیزر مراسم شیرخوارگان حسینی در حرم امام‌رضا(ع) منتشر شد + فیلم
سرخط خبرها

دلتنگی سمیه

  • کد خبر: ۱۹۳۱۳۷
  • ۱۷ آبان ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۳
دلتنگی سمیه
سمیه هوش و حواسش سر جایش نبود. سؤالات ریاضی را جواب نداده بود. دفترش سفید سفید بود. وقتی معلم اخم هایش را کرد تو و با تشر گفت چرا تکالیفت را انجام ندادی، یک دفعه سمیه گریه سرداد.

زنگ اول ریاضی داشتیم. سمیه کنار دست من می‌نشست. همان اول صبح وقتی هنوز درست و حسابی از خواب بیدار نشده بودم او سؤال‌های ریاضی را با مداد قرمز جواب داده بود. آن قدر خوش خط بود که گاهی با دقت به مدل مداد دست گرفتنش نگاه می‌کردم. جواب هایش هم همیشه درست بود. به خودم می‌گفتم خوش به حالش چقدر زرنگ است. پس من چرا اعشار توی سرم نمی‌رود. چرا وقتی خانم اعشار درس می‌دهد من تنها به عشایری فکر می‌کنم که گوسفند می‌دوشند و از شیر ماست درست می‌کنند و از ماست کره؟ اصلا چرا اعشار من را می‌برد سمت دیگری؟ چرا کلمات به نظرم شیرین می‌آید و اعداد می‌روند روی اعصابم؟

آن روز، اما سمیه هوش و حواسش سر جایش نبود. سؤالات ریاضی را جواب نداده بود. دفترش سفید سفید بود. وقتی معلم اخم هایش را کرد تو و با تشر گفت چرا تکالیفت را انجام ندادی، یک دفعه سمیه گریه سرداد. گریه کرد و گریه کرد. هیچ هم نمی‌گفت. فقط دماغش را می‌کشید بالا و نفس نفس می‌زد. معلم دستی به سرش کشید و گفت حالا عیبی ندارد آرام باش، اما سمیه انگار دست بردار نبود. گریه می‌کرد و گریه می‌کرد.

ساعت بعد را خوب به خاطر دار م. ورزش داشتیم. کلاس ما خوش به حالش بود. بچه‌های کلاس پنجمی یک طرف حیاط ورزش می‌کردند و بچه‌های کلاس اولی طرف دیگر عمو زنجیرباف بازی می‌کردند.

در حال بازی بودیم که صدای آهنگران با بلندگو از خیابان به گوش رسید. صدای همهمه مردم، صلوات‌های مکرر، بوی سپنج همه و همه را خوب در خاطر دارم. بدون اینکه فکر کنیم کارمان درست هست یا نه به بیرون حیاط مدرسه رفتیم.

رزمندگان زیادی از بابل داشتند به جبهه اعزام می‌شدند. بابای سمیه یکی از آن‌ها بود. مردی در بین جمعیت بود که تا سمیه را دید خندید. سمیه خودش را به پدرش رساند و محکم توی بغلش پرید.

همانجا فهمیدم چرا امروز سمیه تکالیفش را ننوشته بود. چرا این قدر دلش می‌خواست گریه کند و اشک هایش را تند تند با سر آستینش پاک کند.

فهمیدم سمیه هنوز پدرش نرفته دلتنگ است. این روز‌ها وقتی مرد‌های فلسطینی را در رسانه‌های مختلف نشان می‌دهد بی اختیار یاد سمیه هایشان می‌افتم. حتما دختر‌های آن‌ها هم تکالیفشان را از سر دلتنگی نمی‌نویسند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->