امیرالمؤمنین علی (ع) در خطبه قاصعه «نهجالبلاغه» درباره شیطان چنین میفرمایند: از کار خدا درباره شیطان پند و عبرت بگیرید، زیرا عبادتهاى طولانى و کوشش فراوان او را بهدلیل یک لحظه سرکشى و تکبر، باطل و بیاثر ساخت، با اینکه ۶ هزار سال خدا را عبادت کرده بود که معلوم نیست از سالهاى دنیا بوده است یا از سالهای آخرت. پس چه کسى بعد از ابلیس، با انجامدادن گناهی مانند او، از عذاب الهى سالم خواهد ماند. هرگز اتفاق نمیافتد که خداوند سبحان، انسانى را بهسبب کارى که بهوسیله آن فرشتهاى (مراد شیطان است، چون مدتی با دیگر ملائکه همنشین بود) را از بهشت بیرون کرد، به بهشت وارد سازد.
حکم خداوند در میان اهل آسمان و زمین یکسان است و بین او و دیگر آفریدگانش، در رواداشتن آنچه بر جهانیان حرام فرموده است، سازش و نرمی نیست. یعنی آنچه بر همه حرام کرده است، بر دیگری مباح نمیکند. پس، از دشمن خدا (شیطان) بترسید که مبادا شما را به درد خود گرفتار سازد و با ندایش شما را نگران کند و با لشکریان سواره و پیاده خویش اطرافتان را فراگیرد. به جان خودم سوگند که تیر شرش را براى جان شما به چله کمان نهاده و آن را به جانب شما سخت کشیده و از نزدیک شما را هدف قرار داده و گفته است: قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ (الحجر:۳۹).
او بیاندیشه از آینده دور غیبگویى کرده و با پندارى غیرواقع سنگ انداخته است و فرزندان نخوت و برادران عصبیت و سواران گردنکش و جاهلیت او را تصدیق کردند تا اینکه سرکشهاى شما از او پیروى کردند و حرص و طمع او، در شما پابرجا شد. پس راز نهان آشکار شد و تسلط او بر شما قوت یافت و سپاه خود را بهسوى شما نزدیک آورد و لشکریان وى شما را در غارهاى ذلت و خوارى جا دادند و در گودالهاى مرگ انداختند و با زخمهاى سنگین که از نیزهزدن در چشمها و بریدن گلوها و کوبیدن بینیها و انداختنتان در قتلگاهها در شما ایجاد کردند، پایمالتان ساختند، چراکه اراده داشتند شما را با حلقههاى مهار قهر و خشم که در بینى مینهند، بهسوى آتشى که برایتان آماده شده است، بکشانند.
بله، شیطان، چون خودش بهواسطه نخوت و تکبر از درگاه الهی دور شد، قسم یاد کرد که از خدای تعالی انتقام بگیرد و، چون میداند قدرت انتقامگیری از خدای تعالی را ندارد، حقتعالی را با گمراهساختن بندگانش تهدید کرده و گفته است من آنان را با تزیینکردن گناهانشان غافل میکنم و به گمراهیشان میکشانم. او میگوید من از هر طرف انسان را احاطه میکنم، از راست و چپ و از جلو و پشتسر بر او سیطره خواهم یافت تا همه راههای گریز او را ببندم و بهجز به سخن و وسوسههای من توجهی نکنند و فعل ناپسند انسان را بهگونهای تزیین و زیباسازی میکنم که هیچ راهی بهجز تبعیت نداشته باشد.
خداوند متعال نیز فرمود من تو را و هر کسی را که از تو تبعیت کند، به جهنم وارد میسازم (ص:۸۵). پس انسانها همواره دو راه پیشروی خود دارند؛ یکی راه حق است و دیگری راه باطل. در راه حق همهچیز مبتنی بر وعده و سخن حق و حقیقت و درست است، ولی راه باطل همهچیزش مبتنی بر وعدههای پوچ و دروغین و ظاهرگرایی آراستهای، چون غبار است.
پس توای بنده خدایتعالی، اگر دیدی نفست به چیزی متمایل شده است که آن چیز در مقابل چشمانت تزیین شده است و جلوهگری میکند، باید از شر شیطان به خدایتعالی پناه ببری و مراقب باشی که مبادا تزیینات شیطانی باشد. بدینسان، خدایتعالی فرمود اینچنین از شر شیطان به من پناه ببرید: «وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطین وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ؛ و بگو پروردگارا! به تو از وسوسههای شیاطین پناه میبرم و پروردگارا! از اینکه نزد من حاضر شوند، به تو پناه میبرم (المؤمنون:۹۷ و ۹۸).»
پس تفاوت راه حق با باطل آن است که انسان هوشیار ببیند و بیندیشد که آنچه مینگرد، حقیقتا زیباست یا زیبا جلو کرده است. اگر حقیقتا زیباست، راه حق است و اگر چیزی است که زیبا نیست و برخی آن را زیبا میبینند و برخی دیگر نازیبا، باید از چنین چیزی هراسناک بود که مبادا باطل باشد و بهتر آن است که از آن دوری کنند.