اصل اولیه در اسلام مبتنیبر رأفت و رحمت است، چنانکه قرآن کریم وجود رحمت را برای ذات حق تبارک و تعالی، واجب و اصل معرفی کرده است، بنابراین در اسلام اصل بر رحمت است؛ البته درمقابل، چون اهریمن نیز در عالم دنیا وجود دارد، اصل دیگر هم همچنان وجود دارد که مقابله با آن نیز جزو دستورهای دینی است و بهعنوان اصل مبارزه و بازدارندگی به آن توجه میشود. قرآن کریم میفرماید: «با دشمنان مبارزه و مقاتله کنید تا دیگر فتنهای باقی نماند و دین، تنها برای خدای تعالی خالص قرار بگیرد» (بقره/۱۹۳ و انفال/۳۹).
گاهیاوقات نیز این مبارزه و مقاتله را خداوند متعال خودش انجام میدهد و دشمنان خدا را با دست بندگانش، عذاب و مجازات میکند و این عذاب در عالم دنیاست و عذاب اخروی فقط مخصوص خودش است؛ بدین سبب فرمود: «قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ ا... بِأَیْدیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنینَ (توبه/۱۴)؛ یعنی با آنان بجنگید تا خدا، آنان را به دست شما عذاب و رسوایشان کند و شما را بر آنها پیروزى بخشد و دلهاى گروه مؤمنان را شاد کند». اکنون این پرسش پیش میآید که همه، توانایی یا امکان مبارزه با دشمن را ندارند تا بتوانند امر الهی را محقق کنند، در اینصورت اینگونه افراد چه باید بکنند و چگونه باید امر الهی را محقق کنند؟
بدیهی است کسانی که توانایی ندارند در یک مبارزه جنگی حاضر شوند، تکلیف الهی از دوششان برداشته شده است، چنانکه خداوند در آیه شریفه سوره توبه میفرماید: «لَیْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذِینَ لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ حَرَجٌ (توبه/۹۱)؛ بر ناتوانان و بر بیماران و بر کسانى که چیزى نمییابند [تا در راه جهاد]خرج کنند و براى خدا و پیامبرش خیرخواهى کنند، هیچ گناهى نیست [و نیز]بر نیکوکاران ایرادى نیست و خداوند آمرزنده مهربان است»، پس تکلیف برای همه مشخص است و هرکه باید یک نحوه مواجهه با دشمن را برخوردار باشد؛ یعنی هرکه به هر شکلی که هست، باید ابراز بیزاری از دشمن را از خود نشان دهد.
آن که میتواند بجنگد، باید وارد میدان کارزار شود و آن که نمیتواند بجنگد، باید در مسیر پیشرفت جنگ تلاش کند یا با مالش یا از طریق فعالیتهای تبلیغی یا با ابزارهای رسانهای کمک کند و اگر امکان هیچیک از اینها را نداشت، باید ابراز برائت کند؛ زیرا امیرمؤمنان علی (ع) فرمودهاند: «الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى کُلِّ دَاخِلٍ فِی بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِهِ؛ (نهجالبلاغه، حکمت ۱۴۶): کسی که راضی به کارکردهای قومی باشد، همانند آن است که خودش داخل در انجام کارهای همان قوم است و با آنان در همان کار شریک است و هرکه داخل در کارهای باطل قومی باشد، دو گناه بر او نوشته خواهد شد؛ یکی اینکه آن فعل باطل را انجام داده و دیگری آنکه راضی به انجام آن کار باطل بوده است، پس هرکه در قلب خود راضی باشد و نیت در انجام آن گروه داشته باشد، همانند همان کسی است که آن کار را خودش انجام داده است.
بدین سبب گفته شده است کسانی که دوست داشتند در روز عاشورا کنار حضرت سیدالشهدا (ع) در کربلا بودند و در رکاب آن حضرت در جبهه حق علیه باطل میجنگیدند، چون در قلب خودشان چنین اعتقادی راسخ شده است، پس اینگونه افراد گویا با آن حضرت در کربلا علیه دشمنان اهلبیت (ع)، شمشیر زده و جنگیدهاند. امروز هم درباره مسئله رژیم صهیونیستی که مردم بیدفاع باریکه غزه را بیامان در زیر آتش بمبهای سنگین قرار دادهاند، اگر کسی میتواند کاری اساسی بکند، باید انجام دهد، والّا بههر شکلی حتی با تبیین واقعیتها که مشمول «جهاد تبیین» قرار میگیرد، باید کاری کند و اگر کسی به هیچ عنوان نمیتواند کاری بکند، همین مقدار که از دشمن صهیونیستی ابراز برائت میکند، انشاء ا... در جهاد شریک خواهد بود؛ چون خط خودش را از دشمنان خدا و بشریت، جدا ساخته و خود را در جبهه حق قرار داده است و این عمل را بدینسان آیه شریفه گوشزد کرده، میفرماید: «وَما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ ا... وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَه الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیراً (النساء/۷۵)؛ و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات]مردان و زنان و کودکان مستضعف نمیجنگید؟
همان کسانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهرى که مردمش ستمپیشهاند، بیرون ببر و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده و از نزد خویش، یاورى براى ما تعیین فرما». آیا دنیا فریاد این مظلومان را نمیشنود؟ آیا آزادمردان و آزادپیشگان، فریاد یاری آنان به گوششان نرسیده است؟ پس هرکسی به هر مقدار و به هر شکلی، باید به یاری آنان بشتابد.