صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

یادی از شهید خلبان، ابوالفضل مهدیار، در سالروز شهادتش| غسل شهادت در آب‌های خلیج فارس

  • کد خبر: ۱۹۰۵۷۵
  • ۰۳ آبان ۱۴۰۲ - ۱۷:۵۱
سروان مهدیار که در هنگام آزادی، ۳۲ سال بیشتر نداشت، بلافاصله خود را به جبهه‌های نبرد رساند و در نخستین روز‌های خدمت دوباره اش، برای فرماندهی دو فروند جنگنده فانتوم برای حمله به بنادر ام القصر و فاو انتخاب شد. دوم آبان ۱۳۵۹ بود که از فرودگاه شکاری بوشهر برخاست و هنگام عملیات، ضربات سهمگینی بر ارتش عراق وارد کرد.

«من نمی‌گویم مرا اعدامم نکنید، مرا اعدام کنید، ولی به عنوان کودتاچی اعدام نکنید. مرا ببرید در جبهه به عنوان کیسه شن از من استفاده کنید، مثلا بزنند من کشته شوم، ولی در جبهه کشته شوم. یا به هر طریقی که می‌دانید مرا ببرید از هواپیما در جبهه پرت کنید تا آنجا کشته بشوم.» این‌ها را در حالی به زبان آورد که داشت از ته دل گریه می‌کرد.

فضای دادگاه به یک باره عوض شد. اینکه محکومان به اعدام در هنگام صدور حکم، برای تخفیف در مجازات اظهار ندامت کنند چیز تازه‌ای نیست، اما اخلاص و بی قراری و عجزی که در لحن و کلام سروان مهدیار بود، قاضی ری شهری را برای لحظاتی به صدور حکم قطعی و پایان دادگاه، مردد کرد. پس ادامه دادگاه به تشخیص قاضی متوقف شد و عصر همان روز، پرونده را برابر حضرت امام (ره) قرار دادند تا صدور حکم نهایی را به تشخیص و دستور ایشان واگذار کنند. ابوالفضل مهدیار، متهم محکوم به اعدام، از بهترین خلبانان لیزر ایران بود.

از سال ۱۳۴۷ وارد نیروی هوایی شده بود. زبان انگلیسی را مسلط بود و برای فراگیری دوره پیشرفته پرواز، مدتی در آمریکا تحت تعلیم بود. مورد اعدامی آن روز، کار خود را از پایگاه یکم شکاری آغاز کرده بود. مدتی در پایگاه شکاری شیراز خدمت کرده و پس از آن در سال ۱۳۵۷ به پایگاه ششم شکاری بوشهر رفته بود. سروان خلبانی که در اسفند سال ۱۳۵۸ بازخرید شده بود و در تیر سال ۱۳۵۹ به اتهام دخالت در کودتای نقاب دستگیر و در آستانه اعدام قرار گرفته بود. اتهام مشارکت در کودتا با زندگی بی حاشیه او که حتی در لحظات سرنوشت ساز دادگاه، از ننگ نام کودتاچی نیز شرم داشت، هم خوانی نداشت.

در نهایت با توجه به آنکه اسناد اتکا پذیری برای اثبات جرم او به دست نیامد، به تشخیص حضرت امام خمینی (ره) از اعدام عفو شد و به زندگی برگشت. سروان مهدیار که در هنگام آزادی، ۳۲ سال بیشتر نداشت، بلافاصله خود را به جبهه‌های نبرد رساند و در نخستین روز‌های خدمت دوباره اش، برای فرماندهی دو فروند جنگنده فانتوم برای حمله به بنادر ام القصر و فاو انتخاب شد. دوم آبان ۱۳۵۹ بود که از فرودگاه شکاری بوشهر برخاست و هنگام عملیات، ضربات سهمگینی بر ارتش عراق وارد کرد.

پس از انجام عملیات بود که هنگام بازگشت به مرز‌های وطن، هواپیمایش هدف اصابت موشک‌های عراقی قرار گرفت. پس در لحظه اقدام به ایجکت کرد. کنوانسیون‌های بین المللی در تمام دنیا، قائل به تأمین جانی چتربازان هستند، اما بعثی‌های رژیم متجاوز صدام، بی شرمانه بر خلاف قوانین بین المللی، ابوالفضل مهدیار و کمک خلبان او را در حالی که بر فراز آب‌های خلیج فارس در حال فرود بودند، هدف رگبار قرار دادند تا پیکر بی جانشان بر آب‌های نیلگون خلیج فارس به غسل شهادت پاکیزه شود. متهم اعدامی دیروز، حالا سروان شهید سربلندی بود که جسمش در اعماق آب‌ها افتاده بود و نامش بر سر زبان ها.

سید میثم موسویان نویسنده کتاب «به نام مادر» که روایتی از زندگی خواندنی شهید مهدیار است، در حاشیه نگارش این کتاب چنین می‌گوید: «یکی از دلایل انتخاب نام کتاب، خواب همسر شهید بود. او که به خاطر کودتای نقاب تحت بازجویی قرار گرفته بود در جواب بازجوی پرونده می‌گوید: در عالم خواب حضرت زهرا (س) را دیده است که گفته است شوهرم را بخشیده. او در ادامه از فرد بازجو‌ می‌خواهد حرفش را باور کند و انگشتری عقیق را به شوهرش برساند. بعد از شنیدن این خاطره بود که تصمیم گرفتم بنا به تفضل حضرت زهرا (س) عنوان «به نام مادر» را برای کتاب انتخاب کنم.»

درباره کتاب «به نام مادر»

ماجرای کتاب با خودگویی‌های ذهنی تیمساری مسن شروع می شــود. تیمسار از طرف آمریکا مأمور شده تا کودتایی را برای ساقط کردن جمهوری اسلامی انجام دهد. این تیمسار، فردی سرمایه دار است و معتاد قمار.

او در خواستگاری دختر یک ملاک قدیمی به نام حاج مقدس شکست خورده است. با دیدن نوه حاج مقدس که خلبان است، طعم تلخ این شکست درون تیمسار زنده می‌شود. او خیال می‌کند که اگر آن روز از حاج مقدس بازی را برده بود، حالا این خلبان موفق به او تعلق داشت؛ بنابراین تلاش می‌کند ابوالفضل را از حاج مقدس پس بگیرد و پسر خودش بکند. تیمسار قرار است در کودتای نقاب با خلبان‌ها به تهران پرواز کرده و منزل حضرت امام خمینی (ره) را بمباران کنند. سیدمیثم موسویان پیش از این، انتشار کتاب «بی نام پدر» را در پرونده ادبی خود دارد کتابی که جوایز متعددی از جمله در جشنواره‌های قلم زرین، جلال آل احمد، کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، شهید اندرزگو و… را برای خود کسب کرده است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.