زهرا شریعتی | شهرآرانیوز یکی از توجیههای دست اندرکاران بازسازی یا همان یکسان سازی گلزار شهدا در دو دهه گذشته، زیباسازی این مکانهای مقدس بوده است، اما واقعیت نشان میدهد این منظور محقق نشده است و از این جهت هم شکل کنونی گلزارها ایرادهایی دارد. زیرا به فرموده رهبر معظم انقلاب، زیبایی هر جا یا هرچیز به حسب خودش است و این گونه نیست که لزوما هر روشی که یک خیابان یا میدان یا پارک را زیبا کرده است، در مکانهای دیگر هم عامل زیباسازی باشد. در دو گزارش پیشین، درباره وضعیت حاضر گلزار شهدای بهشت رضا (ع) پای درددل خانوادهها و هم رزمان شهدا نشستیم. در این گزارش نظر معماران و طراحان را درباره ظاهر و ساختار فیزیکی مزار شهدا جویا شده ایم.
حسین عمرانی، کارشناس ارشد برنامه ریزی و پژوهشگر مسائل شهری است، او درباره بلوکها و قطعههای شهدا میگوید: در مزارهای عمده شهری، یعنی آرامستان هاکه در اثر یکسان سازی به گمنامی میرسد و ما شهدا را با دست خود گمنام کرده ایم. حال آنکه هر شهید ماجرا، روایت و زندگیای دارد که قابل بیان در محیط و مکان بوده و مزار وی محل درس آموزی و دیالوگ با شهید است. به عبارت دیگر، همان طور که در کلان شهرها انبوه سازی ساختمانها موجب گمنامی و غریبگی آدمها با یکدیگر میشود، در آرامستانها نیز یکسان سازی چنین حس و فضایی ایجاد میکند.
شخصی سازی مزارها، حق خانوادهها او شخصی سازی مزارها توسط خانوادهها را نوعی ارزش و راه حل وضعیت آشفته کنونی میداند و میگوید: مداخلات خانواده در طراحی و فرم دهی به مزار شهیدشان از دل بوم و فرهنگ آن خانواده بیرون میآید و هر شهید را متمایز و برجسته میکند. ضمن آنکه مادر یا همسر شهید به عنوان یک زن حق دارد که آرایش و پیرایش مزار به او و سلیقه اش واگذار شود.
البته کار فرهنگی و برنامه ریزی اجتماعی این نیست که ما همه کار را به مردم واگذار کنیم، بلکه لازم است اهالی فکر و نخبگان نیز هدایتگری کنند و با ایده پردازی به این مزارها و فرم و معنای آنها ضریب دهند و این جزو حقوق اجتماعی و اخلاقی مردم است که از نخبگان خود بهرهمند شوند، اما مداخله نخبگانی نمیتواند فارغ از ارزشهای مردمی و اجتماعی باشد؛ بنابراین یکسان سازی مزار شهدا را مصداق عمل نخبگانی نمیدانم. زیرا گلزارها را از زمینه خانوادگی و قومی، خرده فرهنگ ها، حقوق خانوادگی و... جدا میکند.
این متخصص برنامه ریزی شهری پیشنهاد میدهد: در عین احترام به شخصی سازی، به کمک خلق یک چارچوب طراحی مشترک، وحدت بصری ایجاد کنیم. یعنی یک مجموعه الزامات طراحی در رنگ و فرم، مصالح، اندازهها و... بگذاریم که موجب وحدت بصری و حسی شود و یک مفهوم یا معنا را تداعی کند، اما ذیل این چارچوب کلی، جزئیات میتواند مطابق نظر و خلاقیت خانواده، هم رزمان، دوستان و بستگان شهید صورت بندی شود. چارچوبهای طراحی بهتر است به تفکیک هر شهر و روستا باشد و نمادهای هویتی و تاریخی بومی نیز در آنها گنجانده شود.
به گفته عمرانی، در این چارچوبها میتوان به ایجاد پاتوق ها، خرده فضاها و محلهای نشستن گروههای کوچک، مبلمان محیطی، سایبان و... نیز توجه و از شکلهای چیدمان نرم مثل نیم دایرهها و چینشهای لطیفتر استفاده کرد، نه اینکه همواره در یک الگوی خشک، استاندارد شطرنجی مزارهای را چیدمان کنیم: چرا بین این کج وراستیهای فرمهای نرم، باغچه و حوضهای کوچک قرار نمیدهیم؟
چرا مرکز ثقل و سن مرکزی و کانونی بین مزارها را برای روایتگری شهدا درست نمیکنیم؟ مواجهه ما با مزار شهدا نباید مواجهه با آرامستانهای معمولی باشد که در یک بلوک بیشترین تعداد را دفن کنیم تا اقتصادی باشد! مگر وسعت زمین خدا برای دفن شهیدی که روی سر ما جا دارد و میتواند کانون تربیتی بزرگ و کوچکمان باشد، کم است؟ باید سعی کنیم با افزودن تسهیلات در سرما و گرما، امکان ماندگاری و تاب آوری زائر را افزایش دهیم. خوبی حرمها این است که میتوانی ساعتها آنجا بمانی و زیارت و دعا و تفکر و دورهمی هدفمند داشته باشی، اما گلزار شهدا معمولا این گونه نیست و ماندن در آنها دشواریهایی دارد. گاهی حداقلها برای چند دقیقه ماندن هم فراهم نیست.
او همچنین اعتقاد دارد پیوست کودکان در گلزار شهدا مهم است. زیرا شهید زنده است و آرامستان شهید باید رنگ و بوی حیات بدهد.
به باور این پژوهشگر مسائل شهری، توزیع گروهی پیکر شهدا یا یک شهید شاخص در قالب ایجاد خرده فضای مستقل الهی اجتماعی در شهر، راهبرد بهینه تری درباره دفن انبوه آنها در مزارهاست؛ هرچند که دفن انبوه نیز در صورت داشتن چارچوب طراحی و برنامه فعالیتی جذاب و نوآورانه ارزشمند است. درمجموع در طراحی فرم و رویدادهای این مکان ها، هدف گیری ما باید جذب اقشار خاکستری باشد که شهید به دلیل فداکاری اجتماعی، خداخواهی و دوری از منیت، این زمینه را دارد.
البته کیفیتهای طراحی این مکانها نیز درخور گفتگو هستند. کیفیت آرامش بخشی، حس حضور خدا و امام زمان (عج)، بیان نسبت با شهدای کربلا و سیدالشهدا (ع)، زیبایی، خوشایندی و دلپذیری، وحدت در کثرت، غنا و رمزآلودگی، امنیت و مأمن شدن محیط، ماندگاری و تاب آوری محیطی ازجمله این کیفیت هاست.
از دیدگاه مهدی یکپسر، طراح مشهدی نیز تنوع طراحی بسیار مهم، سازنده و نشئتگرفته از تنوع زیست، تفکر و سلایق مختلف جامعه است: اشیا، ابنیه و سازهها زمانی بهعنوان نماد و نشانه یک مفهوم یا فرهنگ شناخته میشوند که متصل به زمینه خودشان باشند و در غیر این صورت، طراحی و فیزیک بنا هم شکستخورده خواهد بود.
زیبایی یک سازه متناسب با زمینه آن تعریف میشود. حال باید دید ما زیبایی را در رفتار مدرن جهان معاصر میبینیم یا در لایههای هنر اصیل مردمی؟ همانطور که برای ساخت ساختمانها در شهر قانون وجود ندارد که حتما درهایشان با هم یکسان باشد و سازندگان در چارچوب قانون آزاد هستند به سلیقه خود هر مدل دری را استفاده یا طراحی کنند و زیبایی شهر هم به همین تنوعهاست، در گلزار شهدا نیز یکسانسازی معنا و توجیه منطقی ندارد و فضایی دیکتهشده و دور از فرهنگ و هویت ملی و جذابیت ایجاد میکند.
او ایراد دیگر طراحی کنونی مزار شهدا را در زمینه بهرهبرداری آن میداند و میگوید: وقتی فضا یکسانسازی شد، مسیریابی مشکل میشود. همه ما بر اساس تصویر یا خاطرهای که از خیابانهای متنوع شهر داریم، خیلی راحت برخی نشانیها را پیدا میکنیم، اما اگر شهر همه جایش یکسان و شبیه هم بود، دیگر به این سادگی نمیتوان به مقصد رسید. در گلزار شهدای بهشترضا (ع) هم پیش از بازسازی، هر مزار را با نشانه خاص خودش میشناختیم، ولی حالا همانها را هم پیدا نمیکنیم و نظام نشانهگذاری که در حکم نشان راه بود، به مخاطره افتاده است.
حمید فخار، طراح و گرافیست که خود فرزند شهید است، ساختار جدید گلزارهای شهدا را دچار اشکال جدی معماری میداند و میگوید: وقتی در تهران یا هر شهری به یک مدل خاص برای گلزار شهدا میرسیم، نباید عین آن را در دیگرشهرها پیاده سازی کنیم. زیرا هر شهر و چه بسا هر شهید، فرهنگ و تاریخ خاص خود را دارد که باید در مزارش نمود داشته باشد.
عجیب اینجاست که میشود گفت هیچ پروژه عمرانی در کشور با سرعت پروژه یکسان سازی پیش نرفته است و نمیرود، اما این پروژه شاید از ترس مقاومت مخالفان و خانواده ها، با وجود هزینههای سنگین، چنان سریع پیش رفت که تا به خود آمدیم، دیدیم کار از کار گذشته است. تصور خانوادههای شهدا، ترمیم یا بهسازی گلزارها بود، ولی یک دفعه با این یکسان سازی و برخورد حاکمیتی شوکه شدند.
او با انتقاد از صرف هزینههای هنگفت برای یکسان سازی مزار شهدای روستاها درحالی که مردم آنجا راه و امکانات اولیه زندگی نداشتند، تأکید میکند: طرح یکسان سازی حتی به فرض درست بودنش هم کامل اجرا نشد. (بنا بود مزارها بعد از یکسان سازی، مسقف و مفروش شود.) این طرح در بیشتر شهرها ازجمله مشهد در همان مرحله اول به دلیل حذف مشارکت مردم، ناقص و ابتر ماند. این درحالی است که به فرموده امام راحل (ره)، شهدا همچون امامزادگان هستند. خود مردم مزار آنها را رسیدگی و آباد میکنند، آن هم با توجه به اقلیم، فرهنگ و بوم خود و بدون هیچ چشمداشتی از حاکمیت.
این هنرمندمشهدی در ادامه به برخی نافرمیهای کنونی مزار شهدا به ویژه در بهشت رضا (ع) مشهد اشاره و بیان میکند: هریک از مزارها محل انس خانواده به خصوص خانمها با شهدا بود. یک گوشه دنج به دور از انظار عموم که سایه هم بود، مینشستند و واگویه میکردند، ولی حالا فضا برهنه شده است و چنین مأمنی وجود ندارد. بماند که برخی مزارها را مانند مزار اموات عادی، سنگ مشکی زده اند که شاید توجیه اقتصادی اش بیشتر بوده است. برخی سنگ مزارها مانند مزار شهیدبرونسی هم نسبت به مکان اصلی قبر جابه جا شده است.
چهرههای شهدا روی سنگ مزار، بسیار ناشیانه و برخی اشتباه و ناقص حکاکی شده و سرد و بی روح است، درحالی که پیش از اجرای یکسان سازی، هر مزار با توجه به شخصیت شهید، یک نماد و نمایی داشت و با زائران ارتباط برقرار میکرد. فضای سبز کنونی نیز بسیار ضعیف و بیشتر در حد دکور است. این گلدانهای میان هر چهار یا شش مزار، باغچه و واقعی نیست. زیرا برای فضای بسته و مسقف در نظر گرفته شده بود که به سرانجام نرسید.
درمجموع با اینکه میبینیم قبرستانهای مهم جهان اسلام مثل وادی السلام نجف اشرف، وادی باب صغیر دمشق، تخت فولاد اصفهان و... در عین تنوع ظاهری قبور و پستی و بلندیها همچنان جذاب و زیبا هستند و اصالت خود را حفظ کرده اند، جاهلانه یا عامدانه از فرم تراز قبرستانهای اسلامی فاصله گرفته و به سمت مدلهای فرهنگ غربی رفته ایم که هیچ مزیتی ولو زیبایی بصری ندارد. حال آنکه نمونههای زیبای بهسازی مزار شهدا در عین حفظ هویت و اصالتشان را در جهان اسلام ازجمله جنوب لبنان کم نداریم. در این میان متولیان و دست اندرکاران خود سردرگم اند و با، اما و اگر جواب میدهند.
دکتر علی مسافری، که دانش آموخته آینده پژوهی و اقتصاد هنر است، ضمن تأکید بر ارزشمندی ناهمگونی شکل سابق گلزار شهدا میگوید: طرحی که به منظور بهسازی گلزار شهدا آغاز، اما در عمل منجر به یکسان سازی قبور شهدا شد، ظرفیتهای نمادین و هویتهای بومی و نیز حس معنویت حاصل از این ایدههای بومی را نابود کرد.
پیش از این، خود خانوادهها متولی مزارهای عزیزانشان بودند و متأثر از ویژگیهای شخصیتی، خانوادگی، استعدادها و فعالیتهای شهید، آن را نمادسازی میکردند. به همین خاطر یک موزه طبیعی و جذاب و کتاب گویا و مصور در گلزار شهدا شکل گرفته بود که از یک سو صمیمیت و بی آلایشی آن معنویت فضا را تقویت میکرد و از سویی زائران درکنار زیارت، با ویژگیها و سبک زندگی شهید آشنا میشدند.
او روایتهای متعددی را که توسط خانواده شهدا در قالبهای مختلف، کنار مزارها شکل گرفته بود، مهمترین مؤلفه فرم پیشین گلزار شهدا معرفی میکند که به سادگی برگشت پذیر نیست: جذابیت تنوع سابق مزارهای شهدا در این بود که برای مخاطب فرصت کشف ایجاد میکرد تا جایی که او را به تماشای تک تک مزارها و تجربه کشف و شهودی ماندگار دعوت میکرد و بنا به داشتههای ذهنی فرد، خوانشهای متفاوتی از قبور را رقم میزد، اما یکسان سازی، این فرصت ناب خیال پردازی، هم ذات پنداری و اثرپذیری و ارتباط با لایههای زیرین مرتبط با حس مکان را از زائران گرفت.
امروز دیگر از روح ناشی از تنوع، سادگی و بی آلایشی مزارها که دنیایی حرف و درس و روایت داشت، خبری نیست. در فرم جدید، قبوری که صاحبانشان سنین، زندگی ها، روایتها و شخصیتهای متفاوت دارند، همه یک دست طراحی شده اند و ظرفیت و ظرافتها و معناهای منتقل شونده از مزار یک شهید چهارده ساله با مزار شهیدی هفتادساله یکسان فرض شده است.
این پژوهشگراقتصاد و هنرهای شهری، توجیه زیباسازی برای از بین بردن فرم قدیم گلزار شهدا را نادرست میداند و معتقد است: ادعای زیبا بودن یکسان سازی، نه علمی است، نه منطقی و پذیرفتنی؛ حتی در کشورهای غربی هم تنوع و احترام به هویتها به اقدامات توسعهای و بازآفرینی اولویت دارد و به منظور پیشگیری از پیامدهای متعدد اجتماعی اقتصادی، در هر احیا و بازآفرینی تأکید میشود که مؤلفههای هویتی حفظ شوند؛ چنانکه مثلا در خیابانهای تاریخی ایتالیا به ساکنان اجازه تغییر نمای بیرونی را نمیدهند و این تجربیات و ادبیات جهانی اثبات شده، پیش از یکسان سازی مزار شهدا وجود داشت و بررسی پذیر بود، اما عوامل طرح، دانسته یا نادانسته یک طرفه تصمیم گیری کردند و هیچ اشرافی به زیباسازی نداشتند؛ زیباسازی هر مکان باید متناسب با زمینه مفهومی آن باشد، زیرا زیبایی فقط یک عنصر تجسمی و بصری نیست، بلکه القائات حسی سازهها به افراد را نیز شامل میشود.
بر این اساس زیباسازی یک شهر معنوی و زیارتی، به معنای کمک به افزایش و تعمیق حس معنویت در شهر است، نه لزوما مدرن سازی و طراحیهای غریبه بااصالت شهر؛ همچنین زیباسازی در یک مکان علمی، شامل تقویت شاخصههای اثرگذار بر فضای علمی است، نه ایجاد فضاهای تفریحی نامرتبط. در گلزار شهدا هم زیباسازی باید به تقویت حس معنوی ایثار و شهادت منتهی شود و اگر غیر از این شد، هر قدر هم که شیک و مدرن شده باشد، به معنای شکست هدف زیباسازی است.
او با بیان اینکه در پی موضع گیری و اعتراضات خانواده شهدا و فعالان فرهنگی، مسئولان طی چندسال اخیر به سمت جبران مافات رفته اند، ادامه میدهد: در مشهد نیز فرهنگ سرای سردار سلیمانی در تلاش است با نظر و انتخاب والدین شهدا و به دوراز هرگونه تحمیل و تحکم، آرایش و تزیین قبور را تا حدی به آن حس و حال قدیمی اش برگرداند، اما از آنجا که برخی والدین، فوت شده اند و برخی شهدا فاقد متولی هستند، این طرح کند پیش میرود و نتوانسته ایم عناصر تقویت کننده موضع شهادت و معنویت را متناسب با فضا توسعه دهیم.
در صورت هم گرایی هنرمندان با علقهها و انگیزههای دینی و آشنا با مبانی و گفتمان ایثار و انقلاب اسلامی با مدیریت متولیانی، چون حوزه هنری، فرهنگ و ارشاداسلامی و ... امید میرود این فرایند تسهیل و تسریع شود و بازآفرینی مبتنی بر مؤلفههای هویتی سابق تا حدود دو یا سه سال دیگر به نتیجه برسد.