زهرا شریعتی | شهرآرانیوز گلزارهای شهدا به عنوان بخشی از تاریخ گویای دفاع مقدس، نقش درخورتوجهی در ترویج فرهنگ مقاومت دارند؛ چنان که بنیان گذار انقلاب اسلامی فرمودند: «قبور شهدا زبان گویایى است که به عظمت روح جاوید آنان شهادت میدهد.»
باوجوداین و درحالی که در دل آثار منحصربه فرد مزارها، حرفهای بسیاری از شهدا برای نسلهای جدید نهفته است، در دو دهه گذشته با توجیه بهسازی، به جای توجه به این ظرفیت و فعال کردن برنامههای فرهنگی در جوار شهدا، به عنوان مصداقی از یک «کار تمیز فرهنگی»، شاهد تضعیف کارکردهای فرهنگی آنها از طریق تغییر فرم و تخریب نمادها و نشانههای اصیل آن بوده ایم؛ نشانههایی که در هیچ اثر تاریخی یافت نمیشود و میتوان گفت عمده کارکرد فرهنگی معنوی گلزار شهدا و توانایی بی نظیر آن در جذب جوانان و مأنوس کردن ایشان با شهدا و فرهنگ شهادت، در گرو همین ویژگیها بود.
در هفتههای گذشته طی سه گزارش، این روند را از نگاه خانواده شهدا، راویان و هم رزمان شهدا و معماران و کارشناسان برنامه ریزی شهری بررسی کردیم و در این مجال نیز دیدگاه صاحب نظران و فعالان فرهنگی در این باره پیش روی شماست.
در توضیح اثرات فرهنگی تربیتی زیارت مزار شهدا، حجت الاسلام والمسلمین محمدمهدی ماندگاری، مدیر سابق مؤسسه روایت سیره شهدا، میگوید: «در آموزههای دینی تأکید شده است به قبرستان برویم و تأمل کنیم که اموات دارند درباره چه مسائلی مؤاخذه میشوند و آیا در مقابل این سؤالات، سرافکنده هستند یا سرافراز؟ شهدا جزو دسته دوم هستند که به فرموده قرآن زنده هستند، ما را میبینند و به آنچه خدا عنایت کرده است شاد و مسرورند.
شهدا میتوانند پیش از مرگ، چشم عقل ما را باز کنند و هر که چشم عقلش باز شود، در انجام واجبات مصداق «السابقون السابقون»، در ترک محرمات مصداق «ففروا الی ا...»، در خدمت به مردم مصداق «فاستبقوا الخیرات»، در تحمل مشکلات مصداق «وتواصوا بالصبر» و در ایثار و فداکاری مصداق «یؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصه» میشود.
زیباترین کارکرد فرهنگی تربیتی گلزار شهدا این است که حکم اتاق مصاحبه را دارد. هر جامعهای از مدال آورانش درباره علت موفقیتشان میپرسد؛ شهدا هم بنا به تصریح قرآن، در کنار انبیا و اولیا، مدال آوران عالم هستند و باید از آنها پرسید چه کردید که به چنین مقامی رسیدید؟ در جواب میشنویم که فکرشان با پرسش از دین ولایی و توحیدی و عملشان با اقتدا به ولایت و نتیجه گیری شان با نگاه به آخرت توحیدی بود که به لقاءا... رسیدند.
در مجموع دفاع مقدس، یک ظرفیت فرهنگی بزرگ برای کشور ما بود. هر سال سه چهار میلیون زائر فقط به عشق زیارت و زیارتگاه شهدا به دیدن مناطق عملیاتی و محل شهادت فرزندان این مملکت میروند که یک ظرفیت مهم است، اما آن گونه که باید بهره برداری نمیشود.»
مخالفان طرح و اغلب خانوادههای شهدا اعتقاد داشته اند و دارند که بهسازی و تسهیل رفت وآمد در گلزار شهدا (که یکسان سازی با این توجیه آغاز شد)، نباید باعث حذف ساختار سابق و اصیل آن شود، زیرا گلزار شهدای ایران به دلیل تجمیع شهدای یک جنگ هشت ساله و تحمیلی، مجموعههایی منحصربه فرد هستند و شکل و شمایل قبور به تنهایی به عنوان موزهای ارزشمند و معنوی برای آیندگان تأثیرگذار و ماندگار است و عینا باید حفظ شود.
سلایق خانوادههای شهدا در تزیین و قراردادن آثاری از شهدا در ویترینهای نصب شده کنار قبور، زیبایی خاصی به گلزار شهدا داده است و تخریب و یک شکل کردن قبور موجب برهم زدن این زیبایی و معنویت میشود. به عبارت دیگر بهسازی (استحکام بخشی، اصلاح مسیر عبور و مرور، تأمین روشنایی، زیباسازی و...) گلزار شهدا امری ضروری بود که باید انجام میشد. طبعا دیگر نمیتوان به سطر و ستون شیک و تصنعی با طراحی غربی مابانه مشابه قبرستانهای جنگ جهانی، گلزار شهدا اطلاق کرد و انتظار کارکردهای سابق را داشت.
از دیدگاه علیرضا کمره ای، نویسنده و پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس، همان طور که فرهنگ ملی و بومی این سرزمین با ضریح و گنبد و نذر و شمع و زیارت، پیوند یافته است، مزار شهدا در سرتاسر ایران از روستاهای کوچک تا شهرهای بزرگ نیز میتواند در بطن فرهنگ و تاریخ این مرزوبوم حیات و حرکت بیافریند:
«توجه به مزارها و تلاش برای حفظ و نگاهداشت آنها از چند وجه ضرورت دارد؛ نخست آنکه وجود مزارها بیانگر احترام و اهمیتی است که فرهنگ عمومی برای درگذشتگان قائل است؛ دیگر اینکه حرمت و قداست مزارها در امکان تجدید عهد و احساس سبکی روح و رجوع به خویشتن گم شده و تشفی خاطری است که از دیدن مزار برای زائر پیش میآید. علاوه بر این، مزارها محل تجمع و بروز احساسات طبقات مردم و خیزش اجتماعی بوده اند و از این منظر اعزاز و اکرام آن ها، به مثابه تجلیل از فداکاری مبارزان و تبلیغ فلسفه مبارزه آن هاست.
این مزارها تجلی طبیعی ترکیب احساس و برداشت جامعه و نگرش برخاسته از جبهه و جنگ به صورت مؤلفهای تاریخی فرهنگی هستند؛ بنابراین حفظ وضع موجود آنها و پرهیز از دگرگونی در ماده و مصالح و هیئت کلی آنها ضرورت جدی دارد؛ زیرا تغییر در فرم یا شکل اصلی و اولیه مزارات (حتی اگر به منظور مرمت یا یکسان سازی و رعایت ظواهر و زیبایی و رفاه حال زائران و تسهیل در آمدوشد آنها باشد)، در واقع خدشه واردکردن به اصالت اسنادی این مجموعهها و در هم ریختن تنوع باورها و نگرش خانوادهها و منسوبان شهداست.»
او اضافه میکند: «اگر این سخن قابل قبول باشد که انقلاب و دفاع مقدس، فراگیرترین پدیده اجتماعی و تاریخی دو دهه گذشته کشور بوده است، پیداکردن نقش و اندیشه مردم در شکل گیری رویدادها و ارتباط آنها با مظاهر فرهنگ مادی و معنوی این دوره، اهمیت والایی پیدا میکند؛ زیرا هر چه نسبت رویدادها با فرهنگ و باور عمومی بیشتر باشد، ماندگاری و تأثیر آن افزونتر است.
آیا جز این است که رزمندگان خود از بطن و متن مردم و جامعه برآمده اند؟! در مواردی که برای نصب تصویر شهید بر مزار، ویترین کار گذاشته اند، علاوه بر جای گرفتن عکس، نمایشگاه کوچکی از وسایل شخصی صاحب مزار (مانند پلاک، سربند، چفیه و ترکش و پوکه فشنگ، قرآن و مفاتیح، مهر و جانماز و احیانا دست نوشت و وصیت نامه شهید) به چشم میخورد.
بسیاری از ویترینها هم دو طبقه اند که در یک طبقه عکس شهید و در طبقه دیگر آذین تور و گلاب دان و شمع و آینه و گل و بعضا تندیس کوچک عروس و داماد قرار دارد که نمادی از مراسم عروسی را به ذهن بیننده القا میکند و نشان دهنده آغاز زندگی جدید صاحب مزار و تلقیای است که از شهادت جوان رزمنده وجود دارد. در این گونه تزیینات، به صورت هماهنگ و توأمان، میتوان رد تأثیر عناصر فرهنگ دینی و بومی را مشاهده کرد؛ همچنین پرچمی که بر بالای مقبره برافراشته شده است، تنها از نوع رسمی و سیاسی کشور نیست؛ از نوع بیرقهایی است که در جبههها بر فراز مقرها و موقعیتها نصب میشده است.
وجود سایبان برای حفاظت زائر و مزار از تابش آفتاب و بارش باران، در مزارهای نوع دوم کم وبیش دیده میشود؛ بنابراین تنوع و گوناگونی مزار شهدا در حقیقت جلوه تنوع سلیقه و خواست مردمی است و باورمندی و تأثیر آن را برای عموم مقبول میسازد و هیچ علت و ضرورتی نباید به اصالت اسنادی این مجموعهها خدشه وارد کند و این پرهیز درباره مزارهایی که بدون نظر سازمان یا نهادهای رسمی پدید آمده اند (مانند گلزار شهدای بهشت زهرا (س) در تهران) بیشتر الزام آور است.
ا زسوی دیگر، فراتر از نگاه جزئی و فردی به مزار شهدا، مطالعه تطبیقی آنها با یکدیگر و مجموعه مزار به روشنی نشان میدهد که بین بستگان شهدایی که در یک قطعه به خاک سپرده شده اند نوعی همکاری و ارتباط پایدار به وجود آمده است. رواج و رونق آداب نانوشته و غیررسمی زیارت شهدا و حضور خانوادهها و زائران به مناسبتهای مختلف، مثل تحویل سال، این اندیشه را به ذهن بیننده الهام میکند که شهادت، مرگ نیست و مزار شهید میعادگاه و مجلس انس بستگان و شهید، میزبان جمع است و سوگ وسور هم در تلفیقی لطیف، چونان پیوند تراژدی و حماسه، جلوهای واحد یافته اند.»
جهانگیر فیض آبادی، رزمنده و راوی دفاع مقدس، نیز درباره تأثیر فضای معنوی و فرهنگی گلزار شهدا بر ارتباط و گیرایی مخاطب معتقد است: «قبرستان در شیعه و اسلام جایگاه خاصی برای تنبه دارد و توصیه شده انسان چه در هنگام ناراحتی و چه خوشحالی به زیارت اهل قبور برود. طبعا این تنبه در زیارت قبور شهدا بیشتر اتفاق میافتد. به عنوان یک راوی، این تأثیر را بارها از نزدیک شاهد بوده ام که حال و هوای مخاطب هنگام روایتگری در مسجد یا مدرسه و روایتگری در مزار شهدا چقدر تفاوت دارد.
در گذشته طرحهای مردمی موجود در مزارها، نوشتههای سنگها و اسناد موجود در قفسههای آلومینیومی به وضوح، حضور اقشار مختلف مردم (از پزشک و روحانی و معلم و کاسب و کشاورز و کارگر گرفته تا دانشجویان و بسیجیان و...) را در دفاع مقدس و مقاومت مقابل دشمن نشان میداد و میشد پی برد جوانان و رزمندگان به صورت داوطلبانه به جنگ میرفته اند؛ بنابراین هرچند آن شکل و فرم مردمی، اثرگذاری فرهنگی بیشتری داشت و مخاطب میتوانست بهتر با شهید و فرهنگ شهادت ارتباط بگیرد، اما اگر فضاسازی صورت گیرد، همین سرد و بی روح کنونی هم میتواند اثرگذار باشد؛ البته فضاسازی به معنای گرمتر و ملموستر و امنتر شدن محیط است (مانند آنچه در بهشت زهرا (س) وجود دارد)، نه بی نظمی و به هم ریختگی.
فضا باید به گونهای باشد که زائر ارزش و احترام به خود و شهید را حس کند، تشویق شود کار فرهنگی کند، سرگذشت پژوهی داشته باشد و...، نه اینکه حتی برخوردهای زننده به صورت مستقیم و غیرمستقیم صورت گیرد که جوان دل زده شود. از بیست کشور دنیا وقتی به مشهد میآیند، یکی از علایقشان، زیارت مزار شهید برونسی یا شهید کاوه است، ولی وقتی میبینند که مزار آنها هیچ نشانه، روح و حسی ندارد و مانند قبر اموات عادی است، متعجب میشوند.
حال اگر هوا شدیدا سرد یا گرم باشد که دیگر هیچ؛ اخیرا یک حسینیه کنار مزار شهدا ایجاد شده است، اما چندان سودی ندارد و خود مزار باید مسقف باشد تا زائر راحت زیارت کند و کانونها و هیئتها با خیال آسوده بتوانند آنجا مراسم برگزار کنند؛ هرچند دور بودن بهشت رضا (ع) از شهر و مناطق مسکونی، یک مانع اساسی است.»
بااین حال حجت الاسلام والمسلمین حسین مصلایی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی شهرستان خواف که توانسته است از هیئتهای مذهبی هفتگی تا پاتوقها و حلقههای معرفت دخترانه را در گلزار شهدای این شهر سامان دهی کند، گذشته از تغییر فرم سنتی مزار شهدا، از نبود دغدغه در متولیان امر برای فعال سازی ظرفیتهای فرهنگی این مزارات گلایهمند است: «مانند بسیاری از گلزارهای شهدا، تنها کارکرد مزار شهدای خواف نیز برگزاری مراسم مناسبتی بود، اما ازآنجاکه ما این فضای مقدس را یک ظرفیت فرهنگی میبینیم، برای بهره مندی هرچه بیشتر از آن، طرح و برنامه ریختیم که بحمدا... موفق بود، اما بین متولیان امر مشهد چنین نگاه و دغدغهای وجود ندارد.
مدتی در مشهد به همت فعالان فرهنگی حاشیه شهر، طرح یکشنبههای شهدایی را داشتیم که مردم را به بهشت رضا (ع) بردیم و برایشان روایتگری کردیم، اما با وجود استقبال مخاطبان، از رفت وآمد تا تجهیزات اجرای مراسم، مشکل داشتیم و هیچ حمایتی صورت نمیگرفت. بماند که گلزار بهشت رضا (ع) بعد از بازسازی و تغییر فرم سنتی، دیگر آن حال و هوای خاص خود را از دست داده است.
البته در همین وضعیت هم میشود با فضاسازی، مخاطب را با موضوع درگیر کرد. در همین باره طرحی را به شهرداری ارائه دادم که پیگیری نشد. گویا دغدغهای و در پی آن تمرکز و برنامه ثابتی برای بهره مندی از ظرفیت فرهنگی گلزار شهدا وجود ندارد. به نظر میرسد لازم است کسانی که ایده و دغدغه دارند، یک هیئت اندیشه ورزی فرهنگی مختص بهشت رضا (ع) تشکیل دهند تا افراد یا مسئولان ناآگاه از ظرفیتهای فرهنگی شهدا نیز در جریان این ظرفیتها قرار گیرند و حمایت کنند.»