صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ما آداب اعتدال می‌دانیم خانم جان

  • کد خبر: ۱۹۹۳۵۰
  • ۱۹ آذر ۱۴۰۲ - ۲۰:۲۱
همین پریروز در مطبوعات خبری خواندیم که از تعجب شاخ هایمان پیچاک شد و فک پایینمان افتاد روی زمین. گویا یکان از رجال گیلان سربلند در بازار صفحه‌ای دارند و فیلم پر می‌کنند و دل رعیت شاد می‌کنند.

تصدقت گردم نقره جانم
آدمیزاد بشر دوپا چه چیز‌ها که در زندگی اش می‌بیند و دیگر کله اش جا برای تعجب ندارد. همین پریروز در مطبوعات خبری خواندیم که از تعجب شاخ هایمان پیچاک شد و فک پایینمان افتاد روی زمین. گویا یکان از رجال گیلان سربلند در بازار صفحه‌ای دارند و فیلم پر می‌کنند و دل رعیت شاد می‌کنند.

نام برده گویا منصور نام دارند. منصور بوقی. می‌دانید خانم جان بازار رشت اصلا فضایی دارد به غایت شاد و رنگی پنگی. فوق النهایه بویناک است از عطر سبزی و میوه و ماهی نان و نارنگی. اصلا نقره خانم توی بازار قدیمی رشت قدم که‌ می‌زنی همین جوری لبخند روی لب هایت نقش می‌بندد و توی کله ات شادترین ملودی‌های جهان پخش می‌شود.

همین چند وقت پیش هم گویا فحول مردم شناسی هم تتبعی کرده بودند و جوریده بودند که در بین ولایات ممالک حکومت علِیّه ایران کدام ولایت از همه کمتر از کوره در‌ می‌روند و کمتر عصبی اند؟ گیلان رتبه اول را به دست آورده بود. من می‌گویم خانم جان چه در ذهن زعمای قوم می‌گذرد که صفحه پیرمرد را بسته اند و گفته اند نخوان. همان چند فیلم را که نگاه می‌کنی می‌بینی نه رقصی در کار است که خلاف شرع محمدی باشد، نه زبانم لال زنی در قاب دست افشانی می‌کند که رعیت به معصیت بیفتند، نه اشعاری که‌ می‌خواند طعنه و تکه‌ای به حکومت انداخته است.

من مانده ام چه شده و چه کرده که مجازاتی این گونه را برایش در نظر گرفته اند. گیلان سربلند و بشکوه کم مرد بزرگ و کم شهید و بزرگمرد به این خاک هدیه نکرده. همان مرحوم میرزا یونس سوخته سرایی کم افتخاری است؟ مگر می‌شود ایران را بی میرزاکوچک خان تصور کرد و رشادت‌های او را خواند و به خود نبالید؟ من در گوشی خدمتتان عرض می‌کنم خانم جان به حضرت ابوی تان بفرمایید، این دست رفتار‌های شخصی سلیقه را به حساب حاکمان و رجال سیاسی می‌نویسند و هرچه آقایان بریسند را یک شبه پنبه ‌ می‌کنند.

همان مردمان توی ویدیو را که نگاه می‌کنید می‌بینید که همان منصور بوقی را اگر روی زندگی اش فانوس بچرخانی می‌بینی از سر خوشی زیر دل زدنش دست به این خواندن زده است و زندگی ساده‌ای دارد و همه نیتش شاد کردن دل همشهری هایش است.

با همین فرمان پیش برویم خانم جان دیگر نه از آوازخوانی شب‌های زاینده رود خبری خواهد بود، نه از مراسم دف نوازی کرد‌ها در میلاد محمد مصطفی (ص) خبری خواهد بود. نه از خیام خوانی‌های کافه رئیس در بوشهر خبری خواهد بود و نه از آوازخوانی‌های کنار مزار خواجه شیراز. می‌دانید خانم جان تاریخ را که ورق بزنی می‌بینی ایرانی جماعت چه در سوگ و چه در سور آداب اعتدال را بلد است و خود می‌داند کجا چه کند. زیاده عرضی نداریم.

به قلم میرزاابراهیم خان شکسته نویس

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.