صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

تحقق آرمان‌های نبوی با تشکیل نظام سیاسی

  • کد خبر: ۲۱۴۰۹۹
  • ۰۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۰
دستاورد‌های حکومت اسلامی در گفتگو با استاد تاریخ‌اسلام بررسی شد.

آمنه مستقیمی| شهرآرانیوز؛ اینکه بدانیم حکومت اسلامی چه تأثیری بر زندگی ما در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی می‌گذارد و چه کارکرد‌هایی دارد، کمک می‌کند برای تقویت آن از راه‌هایی همچون حضور پرشور در انتخابات، دغدغه بیشتری داشته باشیم؛ چون این حکومت اسلامی است که خوشبختی را برای جامعه و افرادش تأمین می‌کند. در بررسی ویژگی‌های حکومت اسلامی با نگاه به رویکرد نبوی و علوی و دولت مهدوی، با حجت‌الاسلام‌والمسلمین جواد سلیمانی، استاد تاریخ اسلام و عضو هیئت‌علمی مؤسسه امام‌خمینی (ره)، گفتگو کرده‌ایم.

۳ اصل اساسی در حکومت دینی

در حکومت دینی پیامبر اکرم (ص)، حکومت امیرالمؤمنین (ع) و حکومت آخرالزمانی امام‌مهدی (عج)، مجموعه عناصر مشترکی وجود دارد که عبارتند از: کوتاه شدن دست غیرخودی‌ها و نفوذی‌ها و دشمنان اسلام از حکومت اسلامی، گسترش عدالت در ساحات مختلف اجتماعی و سیاسی و سرانجام تحقق عدالت قضایی؛ البته صفات مشترک دیگری هم در این سه حکومت وجود دارد، اما با این سه ویژگی، زمینه حیات طیبه و سعادتمندانه اعم از دنیایی و اخروی برای آحاد جامعه فراهم می‌شود.

اسلام، حکومت غیردینی را تحمل نمی‌کند

در زمان پیامبر مکرم اسلام (ص)، حضرت ابتدا دست غیرخودی‌ها را کوتاه و سعی کردند سلطه بنی‌امیه را از حکومت بر جامعه قطع کنند. بنی‌امیه، مشرک و مخالف دین بودند و اسلام را قبول نداشتند و مقابل آن جبهه گرفتند و دشمنی کردند، اما رسول خدا (ص) تا جایی مقاومت و مبارزه کردند که حکومت آن‌ها در مکه فروپاشید. این اتفاق براساس اصل برتری یافتن اسلام بر همه افکار و مکاتب رخ داد؛ یعنی اسلام نمی‌پذیرد که غیرمسلمان و غیر از اسلام (ادیان و مکاتب باطل و طرفداران آن‌ها) بر مسلمین و جامعه اسلامی تسلط بیابند.

اولویت اولِ اسلام

وقتی سلطه سیاسی رخ دهد، به‌دنبال آن سلطه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سبک زندگی هم حاکم می‌شود. متأسفانه امروز در برخی کشور‌های اسلامی می‌بینیم چنین نظامی حاکم است و بر جان و مال و آبرویشان سلطه وجود دارد و این بزرگ‌ترین عیب و ذلت برای جامعه اسلامی است که جان و مال و آبرویش تحت سلطه دشمنان و مخالفانش باشد، لذا اولویت نخست حکومت اسلامی، کوتاه کردن دست دشمنان است.

در زمان امیرالمؤمنین (ع)، دوباره بنی‌امیه سلطه پیدا کردند، اما حضرت امیر (ع) بخشنامه صادر و بر عزل همه بنی‌امیه تأکید کردند و، چون معاویه باقی ماند، با وی جنگ تمام‌عیار به راه انداختند و کوتاه نیامدند تااینکه خوارج از سر نادانی، حضرت را به پذیرش صلح و حکمیت مجبور کردند؛ این یعنی اسلام، سلطه کفار را تحمل نمی‌کند؛ چون اگر بپذیرد، استقلال مسلمانان از بین می‌رود و در ساحات دیگر، دشمنان بر مسلمانان مسلط می‌شوند. در دوران ظهور امام‌مهدی (عج) و دولت کریمه مهدوی، نیز چنین است و در روایات تصریح شده است در زمان ظهور، ایشان اسلام را بر همه ادیان، پیروز و نظام سیاسی آن را بر همه ادیان و عالم، چیره می‌کنند.

برای اسلام، آقازاده و غیر آن، یکی هستند

در بُعد اقتصادی، هم پیامبر (ص) و هم امیرالمؤمنین (ع)، بر عدالت و تقسیم عادلانه بیت‌المال تأکید می‌کردند و درآمد دولت اسلامی را متعلق به همه می‌دانستند و حضرت امیر (ع) خیلی از اعتراض‌ها را برای تحقق این عدالت تحمل کردند. سومین نقطه اشتراک حکومت‌های نبوی، علوی و مهدوی، موضوع عدالت قضایی است؛ یعنی حدود و احکام باید برای همه اعم از فقیر و غنی، خودی و غیرخودی، آقازاده و غیر آن، یکسان باشد و براساس عدل صادر شود. رسول خدا (ص) همین سنت را در پیش گرفتند و امیرالمؤمنین (ع) نیز بعد از خلفا، این سنت‌ها را احیا کردند.

مشکل اصلی آمریکا با ما

با پیروزی انقلاب اسلامی و روی کار آمدن نظام دینی، این سه ویژگی در ایران هم تجلی و تحقق یافته است؛ به‌ویژه در کاهش سلطه کفار؛ چنان‌که آمریکا دیگر نمی‌تواند به ما زور بگوید. این ذات اسلامی بودن یک نظام است. مشکل آمریکا با ما بر سر همین است و با نماز و حجاب و روزه ما کاری ندارد.

اگر همه زنان حجاب داشته باشند و همه نماز بخوانند، اما با آمریکا مبارزه نکنند، کاری به کار ما ندارد. مشکل آن‌ها سلطه سیاسی است تا پس از آن، سلطه اقتصادی و اجتماعی را هم رقم بزند. مشکل آمریکا با تدین و حجاب و سبک زندگی ما برای آن است که او را پس می‌زنیم و سلطه‌اش را نمی‌پذیریم.

همه کارگزاران نظام اسلامی، الزاما صالح نیستند

اما در بعد عدالت اقتصادی، جمهوری‌اسلامی اگرچه به اندازه حکومت نبوی و علوی و مهدوی نیست، تا حد زیادی عدالت اقتصادی را برپا کرده است. باید توجه کرد در دوران پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع)، هم بودند والیان و کارگزارانی که اهل اختلاس و فساد اقتصادی و تخلف قضایی بودند و از بیت‌المال دزدی کردند و از کار عزل شدند. بی‌تردید درجه عدالت قضایی و اقتصادی آن دوران، نسبت‌به امروز بسیار بیشتر بود، اما این‌طور نیست که بگوییم در حکومت اسلامی اصلا فساد اقتصادی و قضایی وجود ندارد. همچنین است درباره کارگزاران که همه آن‌ها صالح نیستند و امروز هم دربین آن‌ها، افراد فاسد پیدا می‌شوند.

تفاوت حکومت‌های نبوی و علوی با دولت کریمه

تفاوت بین حکومت‌های نبوی و علوی با دولت کریمه مهدوی، در سلطه کامل اسلام است؛ در حکومت امام‌زمان (عج)، اسلام بر سایر ادیان مسلط می‌شود و امام‌مهدی (عج) و کارگزاران ایشان، همه عالم را تحت نظر خود می‌گیرند. این اتفاق در حکومت‌های نبوی و علوی رخ نداد، اما اینکه آیا این سلطه به آن معناست که همه صاحبان ادیان و مکاتب، مسلمان می‌شوند یا در محاق قرار می‌گیرند و سلطه سیاسی به مسلمانان می‌رسد و... هنوز به پاسخ آن نرسیده‌ام. کف ماجرا این است که حکومت و اقتدار سیاسی دنیا، به دست امام‌زمان (عج) و اسلام قرار می‌گیرد و دیگران به انزوا و حاشیه می‌روند.

تفاوت دیگر بین این حکومت‌ها، آن است که در زمان ظهور امام‌مهدی (عج)، عدالت به معنای حقیقی آن برقرار می‌شود، حال آنکه در زمان پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) بستر این عدالت فراهم نبود. هرچه زمان می‌گذرد، بستری مهیا می‌شود که امام‌زمان (عج) عقل‌ها را بیدار می‌کنند و حسابگری‌های بشر و معادلات ذهنی او مطابق ندای فطرتش و بستر برای اقامه عدالت، فراهم می‌شود؛ نقاش اگر نمی‌تواند روی آب نقاشی کند، عیب از زمینه نقش‌پذیری است نه هنر نقاش.

جهان بیدار شده است

الان هم جلوه‌هایی از این بیداری تصویر شده است؛ چنان‌که می‌بینیم در مواجهه با نسل‌کُشی غزه، اروپایی‌ها بیشتر اعتراض و تظاهرات می‌کنند. این بیداری جهانی در زمان رسول خدا (ص) و امام‌علی (ع) وجود نداشت و زمینه برای گسترش اسلام و غلبه آن بر سایر ادیان، فراهم نبود. در زمینه عدالت نیز چنین است و برخی افراد عدالت‌پذیر نبودند. نکته دیگر آنکه در زمان حضرت حجت (عج)، رجعت هم رخ می‌دهد و برخی اولیاءا... به این عالم بازمی‌گردند و به اهل عالم خدمت می‌کنند.

احترام اهل‌بیت (ع) به افکار عمومی در انتصاب‌ها

در زمان رسول خدا (ص) و امام‌علی (ع) این‌طور نبود که کارگزاران و والیان با رأی‌گیری انتخاب شوند، بلکه نصب توسط آن حضرات صورت می‌گرفت، اما این نصب باتوجه‌به جامعه‌پذیری مردم انجام می‌شد؛ یعنی توجه می‌کردند که آیا جامعه تحمل پذیرش این فرد را دارد یا نه، لذا اگر مردم اصرار می‌کردند، می‌پذیرفتند، حتی اگر فردی آن‌طور که می‌باید، نبود؛ چون امکان داشت شورش رخ دهد.

برای مثال در نصب اشعث‌بن‌قیس‌کِندی حضرت امیر (ع) شرایط را به‌گونه‌ای دیدند که اگر نمی‌پذیرفتند، قبیله کندی‌ها تحمل نمی‌کردند و شورش می‌شد، لذا پذیرفتند و این یعنی به جامعه‌پذیری و افکار عمومی توجه می‌کردند، اما صندوق رأی وجود نداشت.
در زمان رسول خدا (ص) هم این شرایط حاکم بود.

وقتی در سال نهم هجری، فرستاده‌های عرب با قبایل خود برای پذیرش اسلام به مکه می‌آمدند، پیامبر (ص)، رئیس قبیله را دوباره به ریاست آن‌ها منصوب می‌کردند؛ این یعنی حضرت رسول (ص) برای رأی مردم احترام قائل بودند؛ چون اهل‌بیت (ع) برای رساندن جامعه به خیر و صلاح و فلاح، فعالیت می‌کردند و اگر مردم با مسئولی دچار مشکل می‌شدند، سر به عصیان و نافرمانی می‌گذاشتند و این نقطه آغاز دور شدن از اهداف بود و نمی‌شد چنین جامعه‌ای را ساخت.

البته این بدان معنا نبود که با هر کارگزار فاسد و ناصالحی به بهانه جلب افکار عمومی، کنار بیایند، بلکه مقطعی می‌پذیرفتند و در فرصت مناسب او را عزل می‌کردند؛ چنان‌که درباره ابوموسی اشعری چنین شد و امیرالمؤمنین (ع) با اصرار عده‌ای از یاران، وی را برای مقطعی به‌عنوان والی کوفه انتخاب کردند، اما پس از خیانت وی در جنگ جمل، او را عزل کردند.

همه کارگزاران مهدوی، صالح هستند

در حکومت جهانی امام‌عصر (عج)، همه کارگزاران اصلاح می‌شوند؛ چون عقل بشر، کامل‌تر و فهمش از مقام ولایت، بیشتر می‌شود و با عمق جان، درک می‌کند و می‌پذیرد که خیر و صلاحش در تبعیت از، ولی خداست و تسلیم، ولی خدا می‌شود و می‌داند که خیر و صلاحش در وجود کارگزاران عادل است نه فاسق و این‌چنین، زمینه برای فعالیت و روی کار آمدن کارگزاران صالح فراهم می‌شود.

رهاورد حکومت دینی

رهاورد چنین حکومتی، حیات طیبه است. وقتی ولایت حکومت حاکم الهی را پذیرفتیم، یعنی ولایت خدا را پذیرفته‌ایم و با این ولایت حتی اگر اندکی لغزش هم داشته باشیم، خدا می‌گذرد، اما اگر ولایت شیطان را بپذیریم، خدا از خطا‌هایمان نمی‌گذرد. وقتی حاکمیت الهی را می‌پذیری، نعمت خدا برای هدایت انسان، افزون و از ظلمات فردی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی ر‌ها می‌شود و از زندگی دنیا و سعادت اخروی بهره می‌برد.

حکومت دینی، حیات طیبه را تأمین می‌کند

در مقابل، با ولایت‌پذیری از شیطان و کفر است که آدمی از نور به‌سمت ظلمات در ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می‌رود و این‌چنین، زندگی دنیا و آخرت را از دست می‌دهد؛ اینکه می‌گویند غربی‌ها بهتر از ما زندگی می‌کنند و در آسایش هستند، سطحی‌نگری است؛ آن‌ها در دل خود احساس خلأ معنوی دارند. کانون خانواده در غرب درحال فروپاشی است.

این خلأ معنوی و پوچ‌گرایی باعث شده است اندیشمندان غربی بگویند لیبرال‌دموکراسی غرب نتوانسته است عدالت و معنویت انسان را تأمین کند و به همین دلیل، بشر دچار سرخوردگی شده است، اما اسلام قدرتی دارد که درکنار منفعت حلال از دنیا، معنویت و عدالت و حیات طیبه را نیز برای انسان فراهم می‌کند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.