صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درباره آیت ا... محمدجواد انصاری همدانی، فقیه و عارف معاصر شیعه| در هوای عشق او پر می‌زنم تا عرش اعلی

  • کد خبر: ۲۲۴۷۶۶
  • ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۸:۲۳
هنگامی که محمدجواد دوازده سال بیشتر نداشت، رخت یتیمی به تن کرد و در فقدان حضور گرم پدر، مسیر علم و دانش را در پیش گرفت. آن روز‌ها علمایی، چون میرزاعلی خلخالی، سید عرب، علی شهیدی و. از جمله عالمان بنام همدان بودند که محمدجوادِ نوجوان، فقه و اصول و فلسفه را از محضر آن‌ها فرامی گرفت.

به گزارش شهرآرانیوز؛ سال ۱۲۸۱ بود که ماه رخسار السلطنه در همدان، از نوزادی فارغ شد که پس از دو دهه شهره تمام شهر شد به فقاهت و علم. نامش را گذاشتند محمدجواد. به دوران تحصیل و آموزش که رسید، پدرش حاج ملافتحعلی همدانی حین تدریس دروس حوزوی از همان هفت سالگی، متحیر از هوش حیرت انگیز و حافظه مثال زدنی اش بود. به طوری که هرگز برای آموزش مفاهیم، به تکرار و دشواری نمی‌افتاد، اما اجل مهلت نداد تا رشد و شهرت پسر را به تماشا بنشیند.

 هنگامی که محمدجواد دوازده سال بیشتر نداشت، رخت یتیمی به تن کرد و در فقدان حضور گرم پدر، مسیر علم و دانش را در پیش گرفت. آن روز‌ها علمایی، چون میرزاعلی خلخالی، سید عرب، علی شهیدی و. از جمله عالمان بنام همدان بودند که محمدجوادِ نوجوان، فقه و اصول و فلسفه را از محضر آن‌ها فرامی گرفت و در مدرسه علمیه همدان، پله‌های رشد و ترقی را یکی پس از دیگر طی می‌کرد، اما از جایی به بعد، همدان و حوزه علمیه این شهر، عطش آموختن را در وجود محمدجواد انصاری سیراب نمی‌کرد.

پس بار سفر بست و به قم هجرت کرد و به مدت پنج سال، علم آموزِ درسِ خارجِ عبدالکریم حائری شد. پس از آن در حالی که بیست وچهارسال بیشتر نداشت، به تأیید عالمانی، چون عبدالکریم حائری، سید ابوالحسن اصفهانی، سید محمدتقی خوانساری و قمی بروجردی، به مقام اجتهاد رسید و تدریس را آغاز کرد. حالا او نیز با آنکه سن و سالی نداشت، اما از عالمان خوش نام، دانا و مسلط بر امور فقهی بود که رفته رفته با هم نشینی بزرگان فقاهت و نبوغ ذاتی خود، صاحب فتوا شد. 

شرع مقدس را تنها راه شناخت ذات اقدس الهی می‌دانست و جز امور شرعی، مسیر دیگری، چون عرفان را به رسمیت نمی‌شناخت تا آنکه خبر رسید عارفی به همدان آمده که در مدتی کوتاه خیل کثیری را شیفته خود کرده است. از عوام گرفته تا خواصی که برخی مقامی بالاتر از آشیخ محمدجواد انصاری داشتند، همگی به دور میهمان تازه وارد شهر حلقه زده و مشتاقانه به گفته هایش دل می‌دادند. پس آیت ا... انصاری خود را به معرکه تازه شهر رساند. نزدیک به دوساعت از لزوم طی طریق معرفت با رعایت شرعیات سخن گفت و هرگونه عرفان و سیر و سلوک الی ا... را به شیوه عرفا، نفی کرد. 

سکوت طولانی میهمان شهر تا پایان ارشاد شیخ انصاری ادامه یافت تا اینکه با اکتفا به یک جمله زندگی آقا محمدجواد انصاری را دگرگون کرد: «عن قریب است که تو خود آتشی به جان سوختگان عالم خواهی زد!» برخاستن از میان جمع همانا و دل مشغولی مدام شیخ به آن یک جمله همان. هرچه می‌گذشت گدازه‌های هیجان و شوق و کشش در وجود او بالا می‌گرفت تا آنکه آشفته و بی قرار به بیابان‌های اطراف قم سرازیر شد تا التهاب درونی اش را در سکوت و خلوت و تاریکی صحرا‌های حوالی شهر به شهود و کشف پیوند بزند.

 عنایت الهی بر نهاد پاک و قلب آماده شیخ انصاری آن چنان جلوه کرد که رفته رفته از عدم آرامش و پریشانی احوال به طی مراحل عرفان و معرفت رهسپار شد، بی هیچ معلم و مرادی. همان گونه که سیدعلی قاضی نیز درباره او گفته بود: «شیخ محمدجواد انصاری در این راه استادی نداشته و توحید را مستقیما از خدا گرفته است.»

مدتی بعد بر کتاب ارزشمند «عروه الوثقی» نیز حاشیه نویسی کرد، اما در ادامه، با خضوع عارفانه خود، از استمرار در این کار دست کشید، زیرا اعتقاد داشت عالمانی عالم‌تر از او پیش از این بر این کار اهتمام ورزیده و همچنان دستی بر حاشیه نویسی دارند. پس بیش از آنکه بر تألیف و تدریس و فعالیت‌های علمی مشغول شود، هم و غم خود را بر امور خیر قرار داد. 

زیرا قرب الهی را در خدمت خلق می‌دانست و از هر فرصتی برای یاری نیازمندان استفاده می‌کرد. از انفاق لباس و غذا با دستان خود در سرمای زمستان و گرمای تابستان گرفته تا درمان بیماران محروم که به نوعی ذکات علم طبابتش بود. خلوص او در مساعدت به شاگردان و تواضع او در برخورد با علم آموزان، شهره اهل علم بود و آنچه بیش از هرچیز بر آن تأکید می‌کرد، اهتمام به انجام واجبات و ترک تمامی محرمات و مکروهات بود. 

راه و رسم عرفان را نه بر اصل دنیاگریزی که در حضور مؤثر و مفید در جامعه می‌دانست. شاگردانش را همان گونه به انتخاب شغل مناسب ترغیب می‌کرد که فرزندانش را به تحصیل علوم جدید تشویق می‌کرد. از جایی به بعد هم نقبی به عالم شعر زد و گوشه‌ای از احوالات عرفانی اش را با تخلص «فانی» در قالب نظم به تصویر کشید: در هوای عشق او پر می‌زنم تا عرش اعلی/ کی گدازد عشق جانان آشیان اندر زمینم// «فانیا» گر شمع روی اش طالب پروانه باشد/ من به کوی عشق او پر می‌زنم تا عرش اعلی*....

محمداسماعیل دولابی، سید عبدا... انصاری، سید عبدالحسین دستغیب و... از جمله شاگردان برجسته او بودند که هریک به قدر صد‌ها کتاب تألیفی گران قدر، در جمع علمای معاصر، به تربیت نسل دیگری از طلاب و مشتاقان علوم دینی تبدیل شدند، اما سرانجام در نهم اردیبهشت سال ۱۳۳۹ خورشیدی بود که آیت ا... همدانی پس از عمری عبودیت و سلوک و بندگی در سن پنجاه ونه سالگی بر اثر سکته مغزی به وصال یار رسید و ترک دیار فانی گفت. پیکر این عالم عارف، از همدان به قم منتقل و در امامزاده علی بن جعفر الصادق با همراهی خیل کثیری از مردم به آغوش خاک سپرده شد.

در کوی بی نشان‌ها

«در کوی بی نشان ها» نام کتابی است با مضمون سیر زندگانی آیت ا.. محمدجواد انصاری همدانی که با گردآوری گفتگو‌هایی از شاگردان مکتب عرفانی این عالم فقید، در قالب اثری راهبردی در اختیار مشتاقان قرار گرفته است تا پاسخی به سؤالات مخاطبان معرفت باشد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.