به گزارش شهرآرانیوز عدهای از شاگردان امام (ره) در حضورشان جمع شده بودند. سخن از علمایی به میان آوردند که در وقایع ۱۵خرداد سال۴۲ با امام (ره) همراهی نکردند. یکی یکی آنها را نام میبردند و از آنها انتقاد میکردند. امام (ره) ساکت بودند و سخنی نمیگفتند. تا اینکه صحبت از میرزا احمد کفایی شد.
امام (ره) سکوت را شکست و گفت: «حساب آقای حاج میرزا احمد کفایی را از بقیه افرادی که با دربار ارتباط داشتند جدا کنید. ایشان بر اساس اجتهاد و تشخیصشان برای تقویت حوزهها و رفع نیاز مردم با دربار مماشات میکنند و نه به جهت مصالح شخصی» این سخن امام (ره) فصلالخطاب برای کسانی بود که به هربهانهای به دنبال تخطئه میرزا احمد کفایی بودند.
بعد از اتفاقات سال۴۲ و دستگیری امام خمینی (ره)، میرزا احمد کفایی در باغ ملکآباد مشهد با سید صادق امیرعزیزی، سپهبد نیروی زمینی ارتش پهلوی، استاندار وقت خراسان و نایب تولیت آستان قدس رضوی دیدار داشت و از آنها خواست تا برای آزادی علمای بازداشت شده اقدام کنند.
میرزا احمد کفایی فرزند سوم آخوند خراسانی، فقیه بزرگ دوران مشروطه بود. پدرش جایگاه مهمی در حوزه علمیه نجف داشت و حمایت او از مشروطهخواهان فصل زرینی در تاریخ معاصر ایران باز کرد. شهرت کفایی برای میرزا احمد مربوط به کتاب مشهوری بود که پدرش در سالهای حضورش در نجف تألیف کرد. کتاب کفایه هنوز هم یکی از آثار درخشان اصول شیعی است که در سطوح عالی حوزه تدریس میشود. از این جهت فرزندان آخوند را به «کفایی» میشناختند.
میرزا در نجف به دنیا آمد و سالهای نخست تحصیل را در این شهر گذراند و پس از گذراندن دروس سطح، در محفل درس پدرش حاضر شد. پس از اندک زمانی به درجه اجتهاد رسید، اما میرزااحمد روحیهای انقلابی از پدرش به ارث برده بود و در عرصه سیاست نیز ورود کرد. در ۱۳۳۶ قمری که قیام مذهبی و ضد انگلیسی مردم نجف بر ضد انگلیسیها آغاز شد، میرزا احمد از جمله رهبران مردم انقلابی بود.
به نوشته عبدالحسین مجید کفایی، میرزا احمد جزو مشاوران نزدیک میرزا محمدتقی شیرازی بود و در پیکار بر ضد انگلیسیها، به قدری مؤثر و قاطع بود که سرپرسی سایکس، دست نشانده انگلستان در عراق، هنگام پیشنهاد صلح، یکی از شرایط ترک مخاصمه را تحویل هفده نفر از رهبران انقلاب دانست که از جمله آنها میرزا احمد کفایی بود. البته انقلابیون و مردم نجف هرگز او را تحویل ندادند و به همین علت، انگلیسیها چند بار قصد ترور او را کردند که در هر بار ناکام ماندند.
نقل است که میرزا محمدتقی شیرازی (معروف به میرزای شیرازی دوم) رهبر جنبش ضد اشغالگری عراق به حدی او را امین میدانسته که مُهرش را به وی داده تا هر چه را صلاح میداند بنویسد و از طرف میرزا مُهر کند.
میرزا احمد در زمان حیات پدرش راهی ایران شد و شهر مشهد را برای اقامت خود انتخاب کرد. با ورود میرزا به این شهر، او با استقبال زیاد مردم و اهل علم روبهرو شد. در آن دورهای که حوزه علمیه خراسان دوران رکود خود را پشت سر میگذاشت و رضاخان سعی داشت حوزههای علمیه را منزوی کند، میرزا نخستین کسی بود که همت کرد و حوزه مشهد را احیا کرد. او ریاست مدرسه سلیمانخان را برعهده گرفت. همان مدرسهای که بسیاری از طلاب مشهد در آن تحصیل میکردند. رهبر معظم انقلاب نیز سالهای نخست طلبگیاش را در این مدرسه گذراند.
از مهمترین ویژگیهای رفتار سیاسی میرزا احمد کفایی، مخالفت شدید وی با فعالیت حزب توده و گسترش مارکسیسم بود. او دهها هیئت مذهبی در خراسان تشکیل داد تا بتواند از جذب جوانان به مارکسیسم جلوگیری کند. حتی در زمان رضاشاه که برپایی مجالس روضه علنی دشوار بود، او به صورت علنی مراسم روضه برگزار میکرد. روابط او با محمدرضا شاه نیز برای جلوگیری از گسترش فعالیتها و تقویت کمونیستها بود. عدهای از این روابط خشمگین بودند و او را متهم به سازش باشاه میکردند.
مرحوم کفایی در پاسخ میگفت: «من چه حُسن ظنی به شاه دارم که این خانواده برادر مرا کشتهاند؟ لیکن تجربه سیاسی بعد از حوادث شهریور۱۳۲۰ به من ثابت کرد که در ایران هر وقت حکومت مرکزی تضعیف میشود، تودهایها پروبال میگیرند و با کمکهای مالی و تبلیغی شوروی، ایمانی برای مردم ایران که مرکز تشیع و خانه اهل بیت (ع) است باقی نمیگذارند. من هم برای حفظ اعتقادات دینی مردم با اینها مماشات میکنم.».
مارکسیسم در آن دوران، دشمن مشترک پهلوی و قشر مذهبی جامعه بود. در اسناد ساواک نیز گزارشی از دیدار مرحوم آیتا... مرعشی نجفی با میرزا احمد کفایی آمده که آقای مرعشی از مرحوم کفایی میخواهد با اعتراضات مخالفان شاه همکاری و همراهی کند.
میرزا احمد فقیهی مردمدار و در خانهاش همیشه بر روی مردم باز بود. او نقش مهمی در حل مشکلات مردم مشهد داشت. تشییع باشکوه پیکر او در دی سال ۱۳۵۱ در مشهد خود نشان از محبوبیت فراوانش در میان مردم داشت.