فاطمه حسنزاده مسنترین بیمار بهبود یافته از بیماری کرونا در استان خراسان رضوی است
الهام مهدیزاده - متولد ۱۳۰۱ است. مهاجر و تبعه افغانستان. نیمی از نوروزها و بهارهای عمرش را در هرات افغانستان جشن گرفته و نیمه دیگر را در مشهد. میگوید «در ایران انقلاب شد، اما افغانستان سروسامان نداشت. آمدیم ایران.»
چند روزی است که بهبود یافته و ترجیح میدهیم مراعات حالش را بکنم و گپ و گفتمان کوتاه و مختصر باشد. حالش را که میپرسم میگوید: خدا را شکر نفسی میآید، دیگر خُلقم تنگ نیست.
الهی شکر خوبم. فاطمه همان مادربزرگی است که هفتههای اوایل شیوع کرونا در مشهد به این بیماری مبتلا شد. او به دلیل کهولت سن و ابتلا به این بیماری ۲۷ روز در بیمارستان امام رضا (ع) بستری بود. به گفته مسئولان دانشگاه علوم پزشکی مشهد فاطمه خانم کهنسالترین فرد مبتلا به بیماری کرونا در استان بوده است که پس از گذران دوران بیماری توانست با شکست این بیماری بهبودی خود را بهدست آورد و از بیمارستان مرخص شود.
یک مادر خودساخته
فاطمه خانم هنوز روبهراه نیست تا بتواند برای ما تمام اتفاقات این یک ماه گذشته را بیان کند و سعیده، دخترش که حالا پرستار دوران نقاهت مادر است، میشود راوی گفتوگوی ما و او.
فاطمه خانم درکل، زن خودساختهای است. تا ۲ سال قبل برای خودش خانه مستقلی داشت و در همان خانه برای خودش غذا میپخت. جارو میکرد و ظرف و ظروف خودش را میشست. خلاصه کار به کار کسی نداشت. حاضر نبود کسی کمکش کند، اما با گران شدن اجارهها قرار شد خرج مادر و دختر یکی شود. اسفند شد و میهمان ناخوانده دنیا از راه رسید، اهل خانه هر روز گوششان به اخبار بود تا آخرین وضعیت تبعات حضور ویروس را دنبال کنند. فاطمه خانم یک هفتهای بود که از خانه بیرون نزده بود. او میگوید: راستش را بخواهید در این سن و سال همه دلخوشیام همین چند قدم راه رفتن و نان و سبزی گرفتن بود. دست و پایم رمق بیشتر از این را ندارد. به همین میزان بیرون رفتن هم دلخوش بودم. اما به دلیل شیوع کرونا، دخترم همین نان و سبزی را هم خودش میخرید.
یک نانوایی و یک کرونا
ده روزی اینطور گذشت تا یک روز صبح سعیده دید مادر جورابهای مشکی و ضخیمش را به پا کرده و چادر به سر، قصد خروج از خانه را دارد. بهانهاش هم مشخص بود؛ دلم پوسید. پاهایم خشک شده است. فقط تا نانوایی میروم و برمیگردم؛ و رفت.. رفتن همان و یکی دو روز بعد تب و لرز مادر شروع شد.
سعیده اصلا گمان نمیکرد کرونا میهمان مادر شده باشد.
سعیده خانم نفس عمیقی میکشد تا آن روزها را روایت کند: مادر را به دکتر بردم و دکتر گفت که سرماخوردگی است. چند قلم دارو نوشت. آن شب داروها را استفاده کرد و کمی بهتر شد. یکی دو روز بعد تب و لرز داشت، اما چند روز گذشت و تبش کامل قطع نشد. وقتی تنگی نفسش شروع شد خیلی ترسیدیم و به بیمارستان امام رضا (ع) رفتیم. دکتر گفت باید یک عکس از قفسه سینه بگیریم. عکس که آماده شد گفتند باید بستری بشود.
فاطمه خانم همانطور که آرام نفس میکشد میگوید: هیچکس دوست ندارد کرونا بگیرد.
وقتی خبر دادند مشکلم کروناست، حال دخترم دگرگون شد، جوری که به او آرامبخش تزریق کردند. طفلک دخترم میگفت که روزهای اول بستری من حالش خیلی بد بوده و فکر میکرده که کرونا گرفته. خدا را شکر که پاره تنم سالم است. به این فکر میکنم که از کجا کرونا گرفتم. مطمئن هستم از همان روزی بود که به نانوایی و خرید رفتم.
رو به سعیده خانم میکنم و از او در مورد روزهایی که متوجه شده بود مادر کرونا گرفته میپرسم. میگوید: من از روز اول همه چیز را جدی گرفتم. اگر خودم بیرون میرفتم دستکش و ماسک میزدم. دستگیرههای در را هم با سفیدکننده ضدعفونی میکردم. قبل از تشخیص کرونا که گفتند مادرم سرماخورده است، تمام وسائلش را جدا کردم. حالا هم که مادر را به خانه آوردهایم باز هم اتاقش جداست و در قرنطینه خانگی و با دستکش و ماسک برای او غذا میبرم.
مثل بیماران ایرانی...
فاطمه خانم آرام و شمرده به حرفهایم پاسخ میدهد: بیشتر از همه تب و لرز و سرفه داشتم. ۱۰ روز طول کشید که جواب اولیه و مثبت شدن کرونایم را بدهند. ۲۷ روز در بیمارستان امام رضا (ع) بستری بودم. شب و روزهای سختی بود. هم به من سخت گذشت و هم به خانوادهام.
از سعیده خانم در مورد خدمات درمانی که به مادرش ارائه شد میپرسم. خیلی راضی است و رضایتش را با دعای خیر بیان میکند: واقعا خوب بودند. خدا خیرشان دهد.
آن روزهایی که مادرم در بیمارستان بستری بود خیلی روزهای شلوغی بود ترسیدم نکند به خاطر سن بالای مادرم یا به دلیل تبعه بودنمان زیاد رسیدگی نکنند، اما خدا خیرشان دهد. هیچ تفاوتی نگذاشتند و با مادرم مثل بیماران ایرانی مهربان بودند. بعد از حدود یک ماه بستری بودن، روزی که مرخص شد، بخشی از پول بیمارستان را به دلیل اینکه شوهرم یک کارگر ساختمانی بود، بخشیدند. اما اوضاع مالی خوب نیست و هنوز نتوانستهایم باقیمانده پول بیمارستان را جفتوجور کنیم.
اعتمادبهنفس برای مقابله با کرونا
خدا را شکر فاطمه خانم به آغوش خانواده بازگشت و کرونا را شکست داد. این روزها زیاد میشنویم که بیماران سالمند، توانایی مقابله کمتری در مقابل کرونا دارند، اما در کنار تمام مراقبتهای پزشکی و درمانی، چه موارد دیگری لازم است تا افرادی همانند فاطمه خانم، با وجود سن و سال بالا، با روحیه خوب بتوانند با این بیماری مبارزه کنند و به سلامت بیمارستان را ترک کنند؟ دکتر محمد معتمدینوده پزشک معالج فاطمه خانم که متخصص داخلی و فوق تخصص خون و سرطان است، از این مادر بزرگ به عنوان یکی از بیماران پرانرژی خود در بخش مبتلایان کرونایی یاد کرده و میگوید: خانم حسنزاده مسنترین بیمار بستری شده در بخش بیماران کرونایی بود، اما با اعتمادبهنفس بالایی در مقابل بیماری مبارزه میکرد. هر بار که برای ویزیت، به سراغش میرفتم، باانرژی حال و احوال میکرد. آنقدر باانرژی و بانشاط بود که از حضور در کنارش روحیه و انرژی میگرفتم. با اینکه حالش مثل همه بیماران بستری در آن بخش به خاطر افت اکسیژن خون چندان خوب نبود، اما اهل گله و نق زدن نبود.
دکتر معتمدی میگوید: همین اعتمادبهنفس بالای فاطمه خانم و ذکرهایی که همیشه آرام زیر لب میگفت به او و حتی کادر درمانی انرژی مثبت میداد. راضی به رضای خدا بود و این رفتارش او را در مقایسه با دیگر بیماران متفاوت کرده بود. نکته دیگری که سبب شد در این سن و سال بر بیماری کرونا غلبه کند توان جسمی خوب او بود. اینکه او تا پیش از بیماری زندگی سالمی داشته است. همه ما ضرورتهای زندگی سالم را میدانیم الان از هر کسی درباره سبک زندگی سالم سؤال کنید همه ضرورتهای یک زندگی سالم را کامل میدانند، اما در اجرا، هر کدام به شکلی ضعفهایی داریم. ورزش، تغذیه سالم، دوری از استرس همان چیزیهایی که برای زندگیهای امروز نیاز داریم. بیشتر مردم میدانند که یا در تغذیه یا در ورزش کردن ضعفها وکمبودهایی دارند و برای جبران به مکملهای ویتامینی و انرژیزا رو میآورند تا شاید این ضعف را جبران کنند در حالی که این روشها با داشتن جسم و روحی سالم کافی و کامل نیست.
اضطراب بلای بیماری است
دکتر معتمدی ادامه میدهد: این بیماری مثل همه بیماریهای دنیاست. باید مراقب بود. ابتلا هم به معنای پایان زندگی نیست، همانطور که سرطان هم پایان زندگی انسان نیست. در کنار این روحیه خوب فاطمه خانم، بیمارانی را هم میبینیم که کرونا گرفتهاند و به شدت مضطرب هستند. او ادامه میدهد: اینکه ما به عنوان کادر درمان باید برای بهبودی بیمار تلاش کنیم شکی نیست، اما حفظ اعتمادبهنفس و روحیه بالا نیز میتواند در بهبود هرچه زودتر وضعیت بیمار مفید باشد.