به گزارش شهرآرانیوز، رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم با تأکید بر اخلاق و معنویت به مثابه نیاز اصلی جامعه و جهتدهنده همه فعالیتها و حرکتهای فردی و اجتماعی و با توجه به تهاجم روزافزون دشمنان و کانونهای ضداخلاق و معنویت به دلهای پاک جوانان و نوجوانان و نونهالان مسئولیت خطیر نهادهای حاکمیتی، غیر حاکمیتی و اشخاص را برای ایفای نقش هوشمندانه و مسئولانه خود خاطرنشان کردهاند.
در همین راستا پژوهشکده زن و خانواده، موضوع رویکرد مقاومتی به خانواده را به مثابه یک کلانپروژه، در برنامه راهبردی خود جای داد که برگزاری همایش بینالمللی «خانواده مقاوم؛ چالشهای اخلاقی در جهان متحول» یکی از آنهاست و چکیده مقالات پژوهشگران و اندیشمندان براساس محورهای این همایش در قالب کتاب منتشر شده است.
در ادامه چکیده مقاله سمیه شالچی، استادیار گروه جامعهشناسی و زنان دانشگاه علامه طباطبایی (ره) با عنوان «آسیبشناسی تجربه مادری در خانواده ایرانی» را با هم میخوانیم.
خانواده مقاوم در جامعهای امکان تحقق مییابد که تجربه مادری در آن با چالشهای زیادی مواجه نباشد. در این پژوهش با توصیه تجربه مادری به شناخت مسائل مادری در دنیای کنونی پرداخته شده است.
تجربه مادری در دوران کنونی تفاوتهایی با نسلهای پیشین دارد. انتخاب مادری امروزه برای برخی از زنان تبدیل به وظیفهای دشوار شده است، رنجهای جدید مادری سبب میشود افراد شاید کمتر از گذشته این هویت را برای خود انتخاب کنند. بیشک مادری امری فرهنگی است که در هر جامعه و فرهنگی تعریف خود را پیدا کرده، ارزشها و انتظارات پیرامون خود را تولید میکند.
به نظر میرسد در جامعه ما گفتمانهایی که مادری را تحت تأثیر خود قرار داده و به تعریف یا بازتعریف آن دست میزنند، گفتمان اسلامی، گفتمان سنتی ایرانی و گفتمان مدرن است. در واقع در جامعه ما مادری در تقاطع این سه گفتمان تجربه میشود.
گفتمان مدرن از سه جهت مادری را تحت نظارت و سیطره خود درآورده است؛ فمینیسم، روانشناسی به مثابه علم مدرن و تقسیم کار مدرن. فمینیست نقش مادری را مورد چالش قرار داده و بازاندیشی و بازبینی در آن را برای زنان و خانواده مدرن تبدیل به ضرورت کرده است.
گفتمان روانشناسی، مادری را برای بخش قابل توجهی از جامعه تبدیل به امری ناشناخته و پیچیده کرده است. برای ایفای درست این نقش چارهای جز بهرهمندشدن از توصیهها و اصول روانشناسی و مشاوره وجود ندارد. حضور مشاوران الزامی است تا مادریِ سالم، کافی و آگاه اتفاق بیفتد.
میزان ساعتهای گذراندن کلاسهای مشاوره، میزان رستگاری افراد در تربیت فرزند را تعیین میکند. زنان با مجموعهای از دانش تخصصی و عمومی مواجه میشوند که تجربیات مادری آنها را فیلتر میکند. برای کسانی که مادر شدن را انتخاب میکنند، مسیر مادری در تقاطع با ریسک و دانش تخصصی تجربه میشود. انتظارات از آنها توسط سیستمهای حرفهای دانشهای معتبر شکل میگیرد. تجربه نسل قبلی کمتر به تغییرات و توسعه تکنولوژی مرتبط بود. مادران امروزی با عدم قطعیت و ریسک بیشتری مسیر مادری را طی میکنند.
در تقسیم کار مدرن بخش بیشتری از زنان در خارج خانه مشغول میشوند؛ ولی همچنان وظیفه مراقبت اصلی خانه را به عهده دارند. خانه در دنیای مدرن معبدی میشود، برای گریز از دنیا بیروح و زنان مسئول تأمین عاطفهاند. خانه باید در برابر ارزشهای فردگرایانه و جامعه رقابتی مدرن همچون معبدی غیرقابل نفوذ استوار بماند؛ لذا مسئولیت سنگینی بر عهده مادران است. اما دولتها به اندازه کافی تلاشی برای حل دوگانه خانه و کار برای مادران انجام نمیدهند.
دونزلو در کتاب «پاسداری و مراقبت از خانواده» معتقد است؛ در اوایل قرن نوزده خانواده بیانگر حوزه و قلمرویی از روابط شخصی و اجتماعی است که سامانیافته تا پویایی معین و مشخص را درون دولت لیبرال تأمین کند. به عبارت دیگر در حکومت لیبرال خانواده حوزه و قلمروی ممتاز و سودمندی میشود که نهتنها اخلاقیات را تحت کنترل دارد؛ بلکه رشد، آزادی و خرسندی شخصی را که برای سرمایهداری بسیار پرارزش است، نیز دنبال میکند.
از نظر او روابط خانوادگی به وسیله یک «مجموعه محافظ» گسترده از معلمان، پزشکان و مددکاران اجتماعی زیر نظر گرفته شده و مورد ارزیابی قرار میگرفت. به جای آنکه فرض شود که خانواده «شخصی» در برابر دخالتهای این چنینی دولت از پای درآمده و از بین رفته، گمان برده شد که آزادی عمل خانواده به عنوان ابزاری در ارتباط با بهنجار کردن و تقویت بیشتر زندگی اجتماعی افزایش یافته است.
پیشرفت و دستاوردهای مشابه در دانش روانشناسی سبب به وجود آمدن اصلاحات و طرحهای دولتی برای اصلاح خانواده میشود. خانواده شخصی مدرن همچنان به شدت تحت کنترل و نظارت است و به طرق مختلف با اهداف سیاسی و اجتماعی پیوند خورده است؛ اما دولت در اینجا از طریق کنترل و انقیاد خواستها عمل نمیکند؛ بلکه از طریق ترویج ذهنیتها، ایجاد خوشیها و جاهطلبیها و فعالسازی احساس گناه، نگرانی و ناامیدی نقش خود را ایفا میکند. در اینجا دیگر به ظاهر سرکوبی وجود ندارد، آنچه هست تحریک و برانگیزش روزافزون است، برای آنکه بهتر از آنچه که هستیم، باشیم.
این پژوهش قصد دارد به توصیف تجربه مادر ایرانی و چالشهای آن بپردازد. روش این پژوهشی کیفی و به طور مشخص تحلیل تماتیک است که دادهها از طریق مصاحبه با ۳۰ مادر که در گروه سنتی متولدین دهههای ۵۰ و ۶۰ هستند، جمعآوری کرده است.
برخی از نتیجههای به دست آمده در این پژوهش عبارت است از:
برای برخی زنان تجربه مادر شدن با انتظارات علمی همخوانی ندارد. شکاف بین اصول جدید مادری و تجربه زیسته میتواند گیجکننده باشد. اصول مدرن مادری گاه به زنان احساس شرم و گناه میدهد. آنها حس اعتمادبهنفس خود را از دستداده و حس ناکافی بودن میکنند. مادر خوببودن یک تنش درونی دائمی برای زنان ایجاد میکند.
زنان مصاحبهشونده معتقدند اگرچه به طور مناسبتی از مادران به عنوان قهرمان یاد میشود، اما همچنان در مواقعی که نیازمند حمایتهایی هستند، به نظر میرسد برای دیگران نامرئی شده و به فراموشی سپرده میشوند. دیگران مهمی از دستگاههای سیاستگذاری تا همسران.
به نظر میرسد بخشی از رنجهای مادری ناشی از تأکید بیش از حد بر نقش مادری و فراموشی نقشهای پدری در خانواده کنونی باشد.
اگرچه گفتمانهای رسمی موجود مادری را دارای منزلت بینظیری میدانند؛ اما مصاحبهشوندگان در تجربه خود، درک و فهم ناسازگاری با منزلت شایسته خود دارند. برخی از زنان تصور میکنند در تصمیم برای بچهدار شدن مجدد میبایست توجه کافی به امکان رشد زندگی فردی خود نیز داشته باشند.
یکی از چالشهای مادری مربوط به ایجاد ارتباط با نسلی است که همان اندازه که از خانواده الگوهای خود را انتخاب میکند، فضای مجازی برای او تعیین تکلیف میکند.
در انتها میتوان بیان گفت؛ مادری امری نامتجانس است. بیشک زنان امروزه برحسب موقعیتهای اجتماعی و اقتصادی متفاوت خود شکلهای متفاوت مادری را تجربه میکنند. مادری در اقشار و طبقات مختلف اجتماعی به گونههای متفاوت شکل میگیرد. همچنان که مادری زنان خانهدار و شاغل تفاوتهایی با همدیگر دارد.
زنان شاغل مجبورند در سنین بالاتری تا کسب موقعیت و تثبیت خود در موقعیت شغلی مادر شوند و همچنین رنج و فشار حاصل از مادری و شاغل بودن آنها را به سمت داشتن فرزندان کمتر تشویق میکند. از دست رفتن شبکههای حمایتی سنتی مراقبت از کودک نظیر مادربزرگ، اقوام و همسایگان حاصل از زندگی در شرایط مدرن و از سوی دیگر عدم وجود نهادهای جایگزین مناسب، تجربه دشواری را برای مادران ایجاد کرده است.
از سوی دیگر زمینههای ساختاری موقعیت زنان نظیر افزایش میزان تحصیلات، شرایط اقتصادی و نیاز به داشتن دو حقوق در خانواده، افزایش زنان سرپرست خانوار و افزایش میزان طلاق، زنان را به سمت تجربه اشتغال سوق میدهد. اما عرف و سیاستگذاریهای موجود همچنان زنان را در موقعیت صرفاً خانهدار و مادر تعریف میکند. سیاستگذاری نامتوازن زنان در ایران یکی از حلقههای واسطی است که تجربه مادری را در جامعه امروزی ایران دشوار کرده است.
منبع: ایکنا