صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

دختر‌ها بعد از خرابه شام، بابایی شدند!

  • کد خبر: ۲۳۸۲۳۹
  • ۱۹ تير ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۴
برای آنها که اهل روضه‌ها و منابر دهه اول محرم‌اند و می‌دانند رسم این دهه بر آن است که هر شب به یکی از شهدای شاخص کربلا اختصاص بیابد، شب سوم محرم، شب باب‌الحوائج حضرت رقیه‌خاتون (س) است.

برای آنها که اهل روضه‌ها و منابر دهه اول محرم‌اند و می‌دانند رسم این دهه بر آن است که هر شب به یکی از شهدای شاخص کربلا اختصاص بیابد، شب سوم محرم، شب باب‌الحوائج حضرت رقیه‌خاتون (س) است؛ سه‌ساله‌ای که دست‌های کوچکش گره‌های بزرگ را باز کرده است؛ گره‌هایی که قوی‌ترین و داناترین آدم‌ها در باز کردن آنها مانده‌اند، اما او که عزیز دل بابا بود و از کرامات پدر به‌وفور به ارث برده بود، یک‌تنه کار را تمام می‌کند، تاجایی‌که علما و قدیمی‌تر‌ها ما را توصیه می‌کردند که اگر کاری با امام‌حسین (ع) دارید و می‌خواهید جواب رد نشنوید، این دختر سه‌ساله را واسطه کنید؛ دختری که نه مثل برادرش علی‌اکبر (ع) خطبه و رجز خواند، نه مثل عموعباس صف‌شکنی کرد و دل به دریای علقمه زد و نه مثل عمه‌جان زینب (س) پرستاری و اسیرداری کرد، اما داستان کارستانِ او در خرابه شام، تاریخ را به شگفت آورد.

به‌گمانم از همان خرابه بود که عشق دختر‌ها به پدر ضرب‌المثل و مشهور شد که «دختر‌ها بابایی‌اند»؛ از همان خرابه، صدای دختری سه‌ساله، بزرگ‌ترین منبر و بلندگوی عاشورا شد و هنوز هم صدای بابابابا گفتن‌هایش به گوش آزادگان می‌رسد و چه دل‌ها که به عشق رقیه‌جان به خیمه‌گاه حسینی مشرف شده‌اند.

این نازدانه همان‌قدر که برای پدر و عمه‌جان عزیز بود، در روضه‌ها و عزاداری‌های محرمی ما نیز شأن و مقامی خاص دارد و برای شب سوم محرم، سنگ‌تمام می‌گذاریم؛ از نذر اسباب‌بازی و عروسک گرفته تا توزیع خوراکی‌های محبوب بچه‌ها به نیت آن نازدانه. روضه‌های این سه‌ساله هم سوز خاص خود را دارد و سردترین قلب‌ها را هم به درد می‌آورد؛ دخترکی سه‌ساله و نازدانه که یک‌شبه مثل مادرش حضرت زهرا (س) قدکمانی شد، خنده روی لبانش یخ زد و جایش را گریه‌های بی‌امان گرفت و آخر هم زیر بار غم نبودِ پدر تاب نیاورد و همان شد که می‌دانیم... برای همین هم، دم‌ها و سینه‌زنی‌های شب سوم محرم به نام و یاد اوست. سینه‌زنان و گریه‌کنان از زبان پدر و دختر دم می‌گیرند و برایش می‌خوانند:

«گل پرپر زهرا خوش آمدی‌ای بابا!
شده این ویرانه گلشن چشم ما بر رویت روشن
ابتا حسین مظلوم...
بابا پس پیکرت کو علی‌اکبرت کو؟
دخترت شد مضطر تو شده غرق خون سر تو
ابتا حسین مظلوم...
رخسار من شد نیلی خوردم از دشمن سیلی
قامتم گشته خمیدهشدم از عشقت شهیده
ابتا حسین مظلوم».

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.