صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

بازخوانی اهداف بنیادین قیام عاشورا در آینه عقل و نقل

  • کد خبر: ۲۴۰۰۰۰
  • ۳۰ تير ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۳
از زمانى که قیام امام حسین (ع) با آن شرایط و ویژگى‌هاى خاص اتفاق افتاده، سؤال‌هایى در میان نخبگان و اندیشمندان و حتى مردم عادى مطرح بوده است که، انگیزه اصلى امام (ع) از اقدام به چنین کارى چه بوده است؟

به گزارش شهرآرانیوز، قیام امام‌حسین (ع) حرکت اعتراضی سیدالشهدا (ع) علیه حکومت یزیدبن‌معاویه بود که به شهادت ایشان و یارانشان در دهم محرم سال ۶۱قمری و اسارت خانواده‌شان انجامید. این حرکت با خودداری امام‌حسین (ع) از بیعت با حاکم مدینه به‌عنوان نماینده یزید و خروج از مدینه در رجب سال ۶۰ق آغاز شد و با بازگشت اسیران به مدینه پایان یافت. هدف اصلی امام‌حسین (ع) از قیام، چنان‌که در وصیتشان به محمدبن‌حنفیه آمده است، بازگرداندن جامعه اسلامی به مسیر صحیح و مبارزه با انحرافات بوده است.

با این حال، تشکیل حکومت، شهادت، حفظ جان و خودداری از بیعت با یزید از دیگراهداف امام‌حسین (ع) شمرده شده است. پس از نگارش کتاب «شهید جاوید» و مطرح‌کردن تشکیل حکومت به‌عنوان هدف اصلی امام‌حسین (ع) و نقد آن توسط نویسندگان شیعه، بحث هدف‌شناسی قیام امام‌حسین (ع) وارد مطالعات عاشوراپژوهی شد و نظریات گوناگونی در این‌باره به وجود آمد که شهادت‌طلبی و تشکیل حکومت از مهم‌ترین آنهاست. 

از زمانى که قیام امام حسین (ع) با آن شرایط و ویژگى‌هاى خاص اتفاق افتاده، سؤال‌هایى در میان نخبگان و اندیشمندان و حتى مردم عادى مطرح بوده است که، انگیزه اصلى امام (ع) از اقدام به چنین کارى چه بوده است؟ آیا دعوت کوفیان فلسفه قیام آن حضرت بوده، یا قیام امام (ع) علت دعوت کوفیان؟ آیا دستیابى به حکومت، علت اصلى و غایت نهایى این نهضت بوده است یا ایجاد اصلاحات و تغییرهاى محدود در ساختار حکومت اسلامى هم مى توانست هدف امام (ع) را تأمین کند؟ اگر هدف اصلى قیام، اصلاح وضعیت امت و جامعه اسلامى بود، آیا حضرت نمى توانست به شیوه مسالمت آمیز به هدف خویش جامه عمل بپوشاند تا مردم شاهد ریختن خون فرزندان پیامبر (ص) و به اسارت رفتن اهل بیت (ع) آن حضرت نباشد؟ و...

این پرسش‌ها و مانند آنها، هر کدام حاکى از نگرش‌ها و دیدگاه هاى خاص افراد به این حادثه است. البته یکى از علل فزونى پرسش‌ها و دیدگاه‌ها درباره فلسفه قیام حضرت را باید در پیچیدگى خاص و چند بُعدى بودن این نهضت جست و جو کرد؛ نهضتى که در طول تاریخ اسلام، نظیرى نمى توان براى آن یافت.

نکته دیگرى که تحلیل چنین حادثه اى را مشکل مى‌سازد، عکس العمل دور از انتظار و غیرقابل باور و پذیرش بسیارى از مسلمانان در برابر این قیام بوده است! چرا که نه تنها کوفیان که خود طلایه دار دعوت حضرت بودند، بلکه مردم دیگر شهرهاى اسلامى به‌ویژه مکه و مدینه هم واکنش مناسب و پاسخ مثبت در برابر این حادثه ازخود نشان ندادند و به رغم آنکه هنوز بیش از نیم قرن از رحلت رسول خدا (ص) نگذشته بود، شاهد چنین جنایت و فاجعه اى بودند و دَم برنیاوردند.

صرف‌نظر از آیات قرآن که به‌عنوان متن مشترک میان همه مسلمانان، امربه‌معروف و ویژگی‌های آن را مطرح می‌کند، نخستین نوشته‌ای که در فرهنگ شیعه به مسئله امربه‌معروف پرداخته، نهج‌البلاغه است که به‌طور مشخص موضع امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را مسئله مبارزه با استبداد می‌داند. مصداق بزرگ امربه‌معروف در مسائل و موضوعات اجتماعی و سیاسی، مبارزه و ستیز با استبداد است. سخنان امام‌حسین (ع) مصداق این موضوع است که می‌فرمایند: «قیام من در برابر یزید بیشتر جنبه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر دارد.» به عبارت دیگر، امام‌حسین (ع) همه مبارزه خود را مصداق امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر معرفی می‌کند.

اساس پیام انبیا اصلاح معنوی است و رویکردی اخلاقی و تربیتی دارد. درواقع هرچیزی که در حوزه احکام و عقاید مطرح می‌شود، با رویکرد اصلاح و اخلاق تفسیرشدنی است. این مسئله درباره قیام امام‌حسین (ع) نیز صدق می‌کند.

مولفه‌های بنیادین قیام عاشورا

اولین مفهوم آزادگی است؛ به‌عنوان مثال، امام‌حسین (ع) درباره آزادی در تعبیری معروف فرمودند: «اِن لم یکن لکم دینٌ و کنتم لاتخافون المعادَ فکونوا احراراً فی دنیاکم.» این سخن نشان می‌دهد که مسئله حریت و آزادگی مسئله‌ای اساسی در حماسه حسینی است. آزادگی (احراراً فی دنیاکم) آزادگی از قیود نفسانی است. حیات انسان باید به گونه‌ای باشد که غرایزش مانند طمع، حرص و تعصب او را محدود نکرده و از ارزش‌های والا دور نکند.

مؤلفه دوم انسانیت است. این محور در برابر روح حیوانی و صفت وابستگی به چیز‌هایی است که انسان را در محدوده جانداربودن قرار دهد. یعنی فکر و اندیشه و عقلانیت و مهم‌تر معنویت و اخلاق از صفات برجسته انسان به حاشیه برود و زندگی انسان در خوردن و شهوات مادی محدود شود. 

درباره محور دوم در همین خطبه امام (ع) می‌فرمایند: «ان لم یکن دینٌ»، یعنی حتی اگر دین، مذهب یا اعتقادی ندارید، دست‌کم انسان باشید و انسانیت داشته باشید و در همه حال بدانید که شما یک انسان هستید، نه حیوانی که فقط می‌خورد و می‌خوابد. انسان موجودی دارای عقل و اندیشه است و این عقل اقتضا می‌کند که مسیر او از موجودات دیگر متفاوت باشد.
عزت‌محوری محور سوم در سخنان حضرت است. وقتی انسان به شخصیت خود بها داد، دست به هرکاری نمی‌زند، پیش هرکسی تسلیم نمی‌شود، برای هرکسی تملق نمی‌گوید و خود را به هرچیزی نمی‌فروشد.

عزت‌محوی یکی از پیام‌های اخلاقی امام‌حسین (ع) در عاشوراست. حضرت فرمودند: «قد ترکنی (قد رکزنی) بین‏‌السِلة و الذلة، و هیهات له ذلک منی، هیهات منا الذلة.» یعنی دولت اموی من را میان دو انتخاب قرار داد؛ یا باید مرگ و کشته‌شدن را انتخاب کنم یا ذلت را بپذیرم که همان بیعت‌کردن با یزید است و هیهات از اینکه بخواهم تن به ذلت بدهم. ذلت یعنی انسان به زبونی کشیده شود و به هرکاری تن دهد. انسان در هر وضعیتی باید عزت نفس خود را حفظ کند.

وابسته‌نبودن به دنیا چهارمین محور است. منظور از این عنوان استفاده‌نکردن از دنیا و بهره‌نبردن از نعمات دنیا نیست، بلکه منظور دنیاپرستی و گرفتن دنیا به هرقیمتی است. اینکه برای داشتن پست و مقام تن به هرکاری بدهم، ظالمی را تأیید کنم، استبدادی را بپذیرم، هرگونه خلافی را برای رسیدن به دنیا انجام دهم، مال حرامی را بخورم، از اجحاف و زورگویی حمایت کنم تا جایگاه خودم را حفظ کنم منظور و مصداقی از دنیاگرایی است.

درباره محور چهارم، امام (ع) در خطبه‌های زیادی مسئله مرگ را مطرح می‌کنند. مثلا این جمله از امام (ع) که فرموده‌اند: «إنی لا اری الموت الا سعادة و لا الحیاة مع الظالمین إلا؛ من مرگ را خوشبختی می‌دانم و زندگی با ستمکاران را خواری و ذلت.» انسان جان شیرین و حیاتش را دوست دارد، اما تعلقات و حیات دنیا نباید انسان را به جایی بکشاند که به هر کاری تن دهد.

در خطبه‌ای دیگر امام (ع) مرگ را به گردنبندی تشبیه می‌کنند که در گردن دختر جوانی آویزان شده است. ایشان در تعبیر دیگری بیان می‌کنند که تعلقات دنیا نباید مانع شناخت درست حقیقت شود. گاهی ما انسان‌ها به‌خاطر پست و مقام یا به خاطر دنیا حاضریم اصول زیادی را زیر پا بگذاریم و حقایق را انکار کنیم، اما امام‌حسین (ع) به ما یاد می‌دهند که دنیا نباید ما را طوری شیفته کند که نتوانیم موضع درستی بگیریم.

بازتاب کرامت انسانی در عاشورا

محور پنجم ازخودگذشتگی است. این صفت اخلاقی همیشه کاربرد ندارد، اما جا‌هایی که به‌کار می‌آید، در طول زندگی انسان سرنوشت‌ساز است. در فراز و نشیب زندگی گاهی انسان مجبور می‌شود که یک‌بار «نه» بگوید. قدرت بر «نه» گفتن همان اهمیتی دارد که ما همواره «آری» می‌گوییم.

در تربیت اخلاقی شجاعت «نه» گفتن در زندگی بسیار مهم است که رودربایستی پیدا نکنیم که در برابر خلاف و ناحق و ظلم و استبداد بتوانیم به گونه‌ای خود را تربیت کنیم که این کلمه را ادا کنیم. روحیه ازخودگذشتگی که نوعی شهامت و شجاعت است، تربیتی اخلاقی است که امام‌حسین (ع) در حماسه خود به‌صورت عملی به ما یاد دادند که در برابر همه «آری» گفتن دیگران، «نه» بگویید. ایشان می‌توانستند مانند بسیاری از مردم زمان خودشان سکوت کنند.

محور نهایی و ششم در داستان کربلا تکیه بر کرامت انسان است. در قرآن کریم بر کرامت، گرامیداشت و بزرگواری انسان تأ‌کید شده است و امام‌حسین (ع) آن را نیز به حد اعلا در عاشورا نشان داد. کرامت درواقع یعنی انسان شخصیتی بزرگ و بزگوار آفریده شده است و باید این بزرگی و ارجمندی خود و جامعه را ارج بگذارد و اگر مورد تهدید واقع شد، از آن دفاع کند.

جامعه مستبد جامعه تحقیرشده است. جامعه‌ای که مورد ستم قرار بگیرد و حقش به رسمیت شناخته نشود، جامعه‌ای است که کرامت ندارد. امام‌حسین (ع) این اصل را با دفاع جانانه به ما نشان دادند، آن هم صرف‌نظر از تعلقات مذهبی، نژادی یا حتی جغرافیایی. امام (ع) در صحنه کربلا همان‌طور که یک انسان آزاد را تکریم کردند، یک غلام و بنده را هم تکریم می‌کردند یا برای خانواده و زنانشان نیز احترامی درست مانند مردان قائل بودند.

تلفیق حماسه و عقلانیت

حماسه عاشورا تلفیقی از عاطفه و عقلانیت است. بُعد عاطفی آن زمانی است که انسان درباره این حادثه مسائلی را می‌شنود و متأثر می‌شود، اما آن بعدی که فلسفه این حرکت بوده است و پاسخ می‌دهد که چرا امام‌حسین (ع) حاضر نشدند بیعت با یزید را بپذیرند، بُعد عقلانیت ماجراست. 

اگر بخواهیم پاسخی برای انسان که در این دنیا به ماشین تبدیل شده و فقط به فکر مسائل اقتصادی و سیرکردن شکم خودش است، بدهیم، باید گفت حادثه عاشورا می‌خواهد عقلانیت بشریت را توسعه دهد و کاری کند که انسان انسان باشد و در مقابل ظلم و استبداد بایستد، درباره وضعیت کنونی خود بی‌تفاوت نباشد و مأیوس هم نباشد که نمی‌تواند کاری بکند. بحران هویت به این معناست که انسان نداند کجاست و جایگاه خودش را نشناسد، آن هم در نظامی ماشینی و شهری که فرد در آن له می‌شود. درس عاشورا بیشتر پیامش جنبه اجتماعی دارد. 

حماسه عاشورا به ما تاریخ و پشتوانه‌ای از یک فرهنگ را نشان می‌دهد و مشخص می‌کند که انسان متکی بر حرکاتی از گذشته است که امروزه نوستالژی نام دارد. یعنی انسان باید از وضعیتی که در گذشته اتفاق افتاده است، برای زندگی امروزش یک هویت و تاریخ و فرهنگ بسازد. اگر انسان خود و جایگاهش را نشناخته است، این حادثه به او کمک می‌کند که جایگاه و موقعیتش را بشناسد.

از سوی دیگر، برای برطرف‌کردن بحران اخلاقی و بازسازی اندیشه‌ها می‌توانیم از الگو‌ها استفاده کنیم. یعنی درست است که این حادثه ۱۴۰۰سال پیش اتفاق افتاده است، اما قدرت بازسازی در خلال آن مفاهیم شش‌گانه برای ما وجود دارد. این مفاهیم شش‌گانه می‌تواند نقش پررنگی در زندگی امروز ما پیدا کرده و زندگی‌مان را معنادار کند.

یکی از مشکلاتی که در مدرنیته وجود دارد، مسئله قداست‌زدایی است. البته قداست‌زدایی به این معنا که ما نوعی عقلانیت داشته باشیم، اشکالی ندارد، اما اگر به این معنا باشد که به گذشته و فرهنگ خودمان بی‌توجه باشیم، درست نیست. فرهنگ، گذشته و تاریخ برای همه جوامع دنیا اهمیت زیادی دارد، در جامعه ما نیز باید این‌گونه باشد. باید از آن حادثه درس بگیریم و در زندگی خود مناسب با این شرایط استفاده ببریم.

اخلاق امری ماقبل دین است. یعنی انسان به‌خاطر فطرت خودش و حتی بدون دین، مسائل اخلاقی را درک می‌کند. مثلا انسان مواردی مانند خوب‌بودن احسان و عدالت و ادب را درک می‌کند و این امری ذاتی است، اما دین اینها را کامل می‌کند و توسعه می‌دهد. پیامبراکرم (ص) در حدیثی معروف می‌فرمایند: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من مبعوث شدم تا این مکارم اخلاق را که بشر هم از آن آگاه است و میان همه اشتراک دارد، کامل کنم.» یعنی دین، اخلاق را از جهتی کامل می‌کند و هم می‌خواهد که مردم به آن جامه عمل بپوشانند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.