صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

همسران بچه‌ننه! | درباره وابستگی شخصیتی و دخالت خانواده‌ها در زندگی زوج‌های جوان

  • کد خبر: ۲۴۵۶۴۳
  • ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۲
وابستگی به خانواده پس از ازدواج، نقش زیادی در اختلافات زوج‌ها و طلاق آن‌ها دارد.

«هشت سالی می‌شود که ازدواج کرده ام و به دلیل دخالت زیاد خانواده همسرم از همان ابتدا حاضر به زندگی با آن‌ها نشدم. با این همه، همچنان همسرم عادت دارد درباره هر اتفاقی حتی موضوع‌های کم اهمیت با خانواده اش حرف بزند و آن‌ها را درجریان همه امور قرار دهد؛ درست مانند اینکه آن‌ها وسط زندگی ما باشند. این مسئله خواه ناخواه زمینه دخالت آن‌ها را به وجود آورده است و همسرم، بازهم حاضر نیست از این اخلاقش دست بردارد. فکر می‌کردم مسئولیت‌های زندگی مشترک و عشق من می‌تواند این اخلاق ناپسند او را اصلاح کند، ولی چنین اتفاقی نیفتاد و اوضاع روزبه روز بدتر هم شد. الان مانده ام با این مسئله چه کار کنم!»

مسئله‌ای که این شهروند عزیزمان را تا این اندازه آزار داده است و تعداد این دست افراد هم کم نیست، درباره همسرانی است که وابستگی شدیدی به خانواده هایشان دارند و به هردلیلی سعی می‌کنند این وابستگی را پس از ازدواج هم حفظ کنند. این مسئله زندگی مشترکشان را تا مرز فروپاشی پیش می‌برد و آن‌ها جدی اش نمی‌گیرند. امروز می‌خواهیم به کمک دکتر زهره معینی، روان شناس و مشاور خانواده، از زوایای مختلف به این موضوع نگاه کنیم.

فرد وابسته هویت مستقل ندارد

پیش از صحبت درباره آثار منفی وابستگی بر زندگی افراد، اجازه دهید باهم به یک تعریف یکسان از وابستگی برسیم. هویت زوجی ترکیبی از هویت‌های فردی است که، جدا از هم نیز هستند؛ درست مانند چای شیرین که نه دیگر چای است و نه قند؛ بنابراین وقتی می‌گوییم فردی به خانواده اش وابستگی دارد، یعنی هویت مستقلی در زندگی زوجی اش ندارد و به دلیل تربیت نیافتگی نمی‌تواند هنوز از خانواده اولیه اش جدا باشد.

هرطور که به وابستگی نگاه کنیم، رفتاری منفی است و آثار تخریبی زیادی دارد. با این همه، شاهدیم که برخی سعی می‌کنند با واژه‌ها و تعریف‌های اشتباه این رفتار را توجیه و آن را کم رنگ کنند، مانند اینکه «پسرمون خیلی هوای ما رو داره» یا «دخترمون خیلی بامعرفته و بعد ازدواج ما رو فراموش نکرده».

وابستگی انواع مختلفی دارد

وابستگی را‌ می‌توان به شکل‌های گوناگون طبقه بندی کرد، اما به دو دسته کلی تقسیم می‌شود:

وابستگی در موارد خاص 

منظور از وابستگی در موارد خاص وابستگی‌هایی مانند مالی یا عاطفی است، یعنی فرد در موارد خاصی فقط به خانواده اش وابسته است و در دیگر کار‌های زندگی اش مستقل از آن‌ها عمل می‌کند. البته باید توجه کرد که در همین موارد خاص هم ما شاهد به وجودآمدن آثار و پیامد‌های منفی وابستگی کامل هستیم. برای نمونه فرد به دلیل مشکلات مالی یا به هر دلیل دیگری با خانواده اش در یک مکان زندگی می‌کند. این فرد ناچار است که برای حفظ این موقعیت دائم به خانواده اش باج بدهد و دخالت آن‌ها را در زندگی اش بپذیرد.

وابستگی کامل 

در این نوع وابستگی خانواده اولیه در زندگی فرد حکم سایه را دارند و فرد بدون آن‌ها نمی‌تواند زندگی کند. این افراد از نظر عاطفی و روانی به شدت وابسته خانواده‌های خود هستند و باید حتی برای کوچک‌ترین و بی اهمیت‌ترین موضوع‌های زندگی هم با خانواده شان مشورت کنند و آن‌ها را در جریان قرار دهند. این وابستگی بسیار خطرناک و آسیب زاست.

تبصره: گاهی فرد توانایی لازم برای مستقل بودن را دارد و این خانواده است که‌ نمی‌گذارد او مستقل باشد. معمولا این خانواده‌ها با ایجاد احساس گناه و عذاب وجدان در بچه‌ها این وابستگی را ایجاد و تشدید می‌کنند؛ برای نمونه وقتی خانواده‌ای نخستین بار متوجه می‌شود که پسر یا دخترش بدون اطلاع آن‌ها به سفر رفته است، از این حربه استفاده می‌کند: «یه وقت به مادروپدر پیرت نگی که کجا می‌ری!» درواقع، این خانواده‌ها با این رفتارهایشان نوعی بند نامرئی را برای همیشه به فرزندانشان وصل می‌کنند.

فرد وابسته چگونه متولد می‌شود؟

معمولا ما شاهد متولدشدن این نوع افراد در خانواده‌هایی با ویژگی‌های خاص هستیم. در ادامه به تعدادی از این نوع خانواده‌ها اشاره‌ای گذرا می‌کنیم.

خانواده‌هایی که در آن‌ها روابط سرد و شکننده‌ای بین همسران حکمفرماست، زوج‌ها از بچه‌ها در نقش یک جایگزین و یار کمکی استفاده می‌کنند؛ برای نمونه خانم، پسرش را جایگزین همسرش می‌کند تا با این یارکشی بتواند مقابل همسرش بایستد.
خانواده‌هایی که ساختار بسیار سنتی دارند و معتقدند بچه‌ها باید همیشه در کنار والدین بمانند؛ مانند پدیده‌ای که در مجموعه تلویزیونی قدیمی «پدرسالار» با بازی مرحوم محمدعلی کشاورز شاهد آن بودیم.

خانواده‌هایی که بچه هایشان را بی عرضه و بی کفایت می‌دانند هم اجازه مستقل شدن به فرزندانشان نمی‌دهند. آن‌ها در ظاهر به بچه‌ها استقلال می‌دهند، ولی در عمل آن‌ها را به خودشان وابسته می‌کنند: «برای خرید ماشین حتما با بابات برو که کلاه سرت نره.»
خانواده‌های تک والد هم معمولا فرزندانشان را به خودشان وابسته می‌کنند؛ مانند وقتی که یکی از همسران می‌میرد، طلاق می‌گیرد یا بیمار است. همچنین وضعیت خانواده‌هایی که تک فرزند هستند و همه سرمایه گذاری‌شان را روی یک فرزند کرده اند نیز چنین است.

وابستگی چه پیامد‌هایی دارد؟

وابستگی آثار و پیامد‌های منفی زیادی دارد؛ چه برای فرد و چه خانواده اصلی اش (زندگی مشترک). برای نمونه می‌توان به این موارد اشاره کرد:

  • فرد وابسته مثلثی از خودش، خانواده اش و همسرش ایجاد می‌کند و،  چون برای هر تصمیمی باید به خانواده اولیه اش مراجعه کند، کارکرد خانواده اصلی اش را زیر سؤال می‌برد؛ یعنی به جای تمرکز بر خانواده اصلی، دائم بر خانواده اولیه اش تأکید می‌کند و همسرش را نادیده می‌گیرد.
  • مثلث سازی همیشه با واکنش همسران روبه روست و سبب درگیری می‌شود، چون فرد همسرش را در وضعیتی قرار می‌دهد که مجبور می‌شود به ضلع سوم یعنی خانواده همسر حمله کند.
  • نخستین شرط کنترل تنش‌ها در زندگی مشترک داشتن حریم است و وابستگی این حریم را از بین می‌برد. نبود حریم هم احساس امنیت را از آن‌ها می‌گیرد و سبب ایجاد خشم و اضطراب در آن‌ها می‌شود.
  • در خانواده‌های دارای فرزند این آسیب‌ها بیشتر است، چون نه والدین الگوی مناسبی برای بچه‌ها هستند و نه بچه‌ها می‌توانند از تربیت مناسب و یکسانی برخوردار باشند. معمولا بچه‌های این نوع خانواده‌ها از مشکل چندتربیتی رنج می‌برند.
  • خانواده اصلی از رشد بازمی ماند و به دلیل ترسی که دارد، نمی‌تواند مستقل و فعالانه عمل کند؛ مانند اینکه برای داشتن وضعیت بهتر نمی‌تواند مهاجرت کند.

تبصره: آثار و پیامد‌های وابستگی مرد به خانواده اش بیشتر از زن به خانواده اش است، چون مدیریت خانواده و تصمیم گیری‌ها معمولا با مرد است. در این نوع خانواده‌ها این زن است که باید نقش مرد را بازی کند.

برای رفع وابستگی چه باید کرد؟

اگر وابستگی از نوع شدید آن باشد، ابتکار عمل از دست ما خارج است و حتما باید از یک روان شناس مجرب در این زمینه کمک گرفت، چون گاهی حتی نیاز است که از دارودرمانی هم برای این منظور استفاده کرد؛ اما برای بهبود و اصلاح نوع متوسط تا خفیف آن می‌توان با مشارکت همسر کار‌هایی انجام داد.

آنچه همسران باید رعایت کنند

  • به یاد داشــــته باشید در دعـــــــــوا و مشاجره  ادبیات گفتگو را رعایت کنید و به جای متهم کردن و سرزنش کردن طرف مقابل، فقط آثار و پیامد‌های این وابستگی را در زندگی تان گوشزد کنید؛ برای نمونه به او بگویید: «ببین، وقتی مادرت توی این کار مداخله می‌کنه، این اتفاق توی زندگی مون می‌افته.»
  • وقتی با همسر وابسته تان صحبت می‌کنید، او را قضاوت نکنید و فقط به او درباره پیامد‌های این رفتارش بگویید؛ اینکه اگر دخالت خانواده اش نبود، این مشکل هم پیش نمی‌آمد.
  • در هر حالتی احترام خانواده اش را حفظ کنید، چون در غیر این صورت راه برای شنیده شدن حرف‌ها بسته خواهد شد.
  • همسرتان را متوجه این مسئله کنید که اختلاف‌های بین شما و او به دلیل این وابستگی و مداخله‌های خانواده اش است.
  • از دعوا، کنترلگری، قهر و حمله کردن به فرد وابسته و خانواده اش بپرهیزید. به جای آن محبتتان را به او بیشتر کنید و تنهایی و انزوا را از او بگیرید.
  • اگر همسرتان به این نتیجه رسید که باید تغییری در رفتارش ایجاد کند، با او همدلانه و مهربانانه برخورد و کمکش کنید.
  • هرگز از خانواده همسرتان غیبت نکنید و حساسیت بیش ازحد نشان ندهید! گاهی این وابستگی‌ها طبیعی است و شما بی علت حساس شده اید؛ مانند زمانی که مادر همسرتان تنها زندگی می‌کند و او ناچار است در هفته چندبار به مادرش سر بزند.
  • وقتی خانواده همسرتان در موضوعی مداخله می‌کنند، خیلی محترمانه از آن‌ها تشکر کنید و بگویید که شما و همسرتان درباره این موضوع تصمیم خودتان را گرفته اید.

آنچه فرد وابسته باید رعایت کند

  • مستـــــــــقل بودن را از رفتــــار‌ها و تصمیم گیری‌های کوچک شروع کنید و این تغییر را به خانواده تان نشان دهید.
  • اگر آن‌ها در کاری مداخله می‌کنند، محترمانه به آن‌ها بگویید که از توصیه شان سپاسگزارید و به آن فکر می‌کنید.
  • برای کمک گرفتن از یک مشاور یا روان شناس پیش قدم شوید و از آن استقبال کنید.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.