اگر قرار باشد که نمونهای بارز و روشن از نیاز انسان به تعامل و ارتباط اجتماعی با دیگران بیاوریم، بهترین مثال جامعه شهری است که ما به عنوان شهروند و عضوی از جامعه در آن برای هویتیابی، مجموعهای از روابط اجتماعی و تعامل با دیگران را شکل میدهیم. تعاملی که بیشتر از هرجای دیگری در عرصه عمومی فضای شهر رخ میدهد. اگر فضای شهر و مکانهایی مثل پارکها و پاتوقهای شهری که مردم در آن جمع میشوند و باهم به تعامل میپردازند، دچار کاهش کیفیت شوند و از بین بروند، زندگی شهروندان به دلیل کاهش تعاملات اجتماعی دچار اختلال خواهد شد. همچنانکه زندگی مکانیکی، انزواطلبی و کاهش تعاملات اجتماعی که در برخی مناطق آپارتماننشین شهر مثل قاسمآباد وجود دارد، نتیجه از بین رفتن همین فضای تعاملات در شهر است.
در ایرانِ قدیم پاتوق محلی بود که هرازگاهی شاعران، نقالان و داستانگویان و حتی پهلوانان میآمدند و به مشاعره و بازی و سرگرم کردن مردم میپرداختند و افزون بر اینها در آن فضا میان مردم تعامل و بابی برای گفتوگو باز میشد. چیزی که امروز حلقه مفقوده شهرها و بهویژه کلانشهرهاست و نبود چنین فضایی باعث شده است کمیت تعاملات اجتماعی بسیاری از ما لنگ بزند و از یک گفتوگوی ساده عاجز باشیم. حضور در پاتوقهای شهری در واقع پاسخ انسان به نیازهای اجتماعیاش است و تعامل با دیگری و ارضای این حس و نیاز از ضروریات زندگی است و خوشبختانه مدیریت شهری بعد از آزمون و خطاهای بسیار زیاد سرانجام به این نتیجه رسیده است که باید پاتوقهای جمعی را به شکل و شمایل امروزیاش احیا کند.
شهر خوب، شهری است که طیف گستردهای از فعالیتهای اختیاری را عرضه کند و فعالیتهای اجتماعی نشاندهنده کیفیت زندگی شهروندان خواهد بود. زندگی مکانیکی امروزِ مردم فرصت تعامل و گفتوگو را از آنها گرفته است و به همین دلیل شهروندان شهرهای بزرگ به مکانهایِ پاتوق مانندی نیاز دارند که با دیگران تعامل برقرار و خود را از نظر روانی تخلیه کنند. پاتوق در واقع تبلور ماهیت زندگی و تعامل اجتماعی میان افراد با همدیگر است و از همه مهمتر اینکه یک ظرفیت عمومی برای بهبود کارکرد شهر و محله خواهد بود. ایجاد پاتوقها فضاهای مرده شهری را که در برخی مواقع مورد استفاده افراد ناباب قرار میگیرند، زنده میکند و امنیت اجتماعی و روانی را به اهالی محله برمیگرداند. شاید خیلی دور از ذهن باشد اما پاتوقهای جمعی در شهر باعث میشود که حس تعلق شهروندان به شهر که امروز در پایینترین حد خودش قرار دارد، بسیار بیشتر شود.
شهرنشینی و بهتبع آن آپارتماننشینی فرایندی ناگزیر است و نمیشود جلو آن را گرفت، اما لازم است که در میان این ساختوسازهای گسترده، فضاهای امنی برای تعاملات اجتماعی مردم در نظر گرفت چون در سرمای ارتباطات اجتماعی امروز، گفتوگو و تعامل و ارتباط با دیگر شهروندان بسیار ضروری است.