درباره حاشیههای «لاله صبوری و همسر آمریکاییاش» که سوژه سرچ کاربران شده است.
فرانک باباپور/شهرآرانیوز، همیشه راز و رمزهای زندگی سلبریتیها برای مردمی که آنها را میشناسند، یا حتی نمیشناسند اطلاعات جالبی بوده است. اصلا برای همین شغلی در جهان وجود دارد به اسم پاپاراتزی. پاپاراتزیها تمام تلاششان را میکنند تا از این رمز و رازها سر درآورند و آنها را به خبرگزاریها و روزنامهها و... بفروشند. حالا اگر این اطلاعات مربوط به زندگی شخصیاش باشد چه بهتر، چون برای مردم جذابتر است. حتی حالا هم که اینستاگرام و فضای مجازی هست و سلبریتیها هرکدام یک صفحه شخصی دارند و مردم راحتتر میتوانند توی زندگی آنها وول بخورند، باز هم یک چیزهایی هست که برایشان جذابیت دارد، حتی اگر آن چیز مربوط به سالها قبل باشد و آن سلبریتی خودش یک بار در مصاحبهاش گفته باشد.
موضوع در مورد همسر آمریکایی لاله صبوری است. بفرما! تا اسم همسر آمریکایی آمد، موضوع جذاب شد. اگر اسم لاله صبوری را در گوگل جستوجو کنید، چند پیشنهاد میآید که یکی از آنها در مورد همسر آمریکایی لاله صبوری است. خیلیها دوست داشتهاند بدانند همسر آمریکایی صبوری کیست و چهکاره است و کجاست، برای همین چنین عبارتی را سرچ کردهاند. دیروز ویدئویی از حضور لاله صبوری در یک برنامه تلویزیونی منتشر شد که این موضوع برای مجری برنامه هم جالب بوده و از خودش درمورد همسرش سؤال میپرسد.
توضیح «لاله صبوری» درباره همسر آمریکاییاش روی آنتن تلویزیون
لاله صبوری هم تأیید میکند که همسرش متولد آمریکاست و این روزها هم همانجا زندگی میکند، ولی خودش بنا به دلایلی مثل موافق نبودن شرایط زندگی آنجا با شرایط خودش ترجیح داده است در ایران بماند و به قول خودش: «قضیه اینه که من متعلق به زندگی اونجا نیستم. از لحاظ رفتوآمد مشکلی ندارم و میتونم برم اونجا زندگی کنم، ولی تجربه اون چندماه و سفرهایی که خارج از کشور داشتم، نشون داد که من آدم رفتن نیستم.»
لاله صبوری در توئیتر بیش از ۳۳ هزار دنبالکننده دارد، توئیتهایش مورد توجه کاربران زیادی قرار میگیرند و معمولا فیو و ریتوئیت بالایی هم دارند، حتی اگر حرفی که زده باشد، عادی و معمولی باشد. تا آنجا که دادِ برخی از کاربران درآمده و نسبت به او حسودی کردهاند: «کاش لاله صبوری بودم، هر چی میگفتم فیو استارش میکردین با صدتا منشن.» لاله صبوری در توئیتر خودش است؛ یعنی هر اتفاق جالبی را که برایش افتاده باشد تعریف میکند، بدون اینکه از بازخوردها و منشنهای بعدش بترسد، مثل توئیتی که نوشته بود: «توی ترافیک یه آقایی اقلا ۱۰ سال از من بزرگتر اومد کنار پنجره و کمک خواست، بیشتر از اونی که معمولا کمک میکنم، کمک کردم؛ برگشت گفت: خدا خیرت بده مادر... کاش میشد هم پولو پس بگیرم، هم بزنمش... حیف.»