صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

«درخشش» پس از ۴۰ سال همچنان ترسناک و معمایی

  • کد خبر: ۲۸۷۳۴
  • ۱۲ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۰:۳۱
فیلم ترسناک «درخشش» با اقتباس از رمانی به همین نام همچنان ۴۰ سال پس از اکران، مانند یک پازل غیرقابل حل، ترسناک و معماگونه جلوه می‌کند.

به گزارش شهرآرانیوز، فیلم ترسناک «درخشش» به کارگردانی استنلی کوبریک با اقتباس از رمانی به همین نام اثر استیفن کینگ همچنان ۴۰ سال پس از اکران، مانند یک پازل غیرقابل حل، ترسناک و معماگونه جلوه می‌کند. امروزه نیز این سؤال ذهن منتقدان را به‌خود مشغول کرده که آیا زمانی فرا خواهد رسید که تماشاگران بتوانند به‌طور کامل به‌معنای این فیلم پی ببرند؟ 

5سال پیش از ساخت درخشش، کوبریک فیلم «بری لیندون» را ساخته بود؛ فیلمی به لحاظ بصری در اوج که در آن تمام نورپردازی‌ها با نور طبیعی انجام شده و درباره مردی ایرلندی در قرن هجدهم است که تلاش می‌کند راه خود را به محافل اشرافی بریتانیا باز کند. به‌رغم اینکه این فیلم از نظر فنی و تکنیکی فیلم موفقی از آب درآمد و در بیشتر رشته‌ها نامزد دریافت جایزه اسکار شد و 4جایزه اسکار در نهایت به آن تعلق گرفت، در گیشه فیلمی موفق از آب درنیامد و منتقدان نقدهای منفی‌ای درباره این فیلم نگاشتند و بیشتر ایراداتشان بر این مسئله متمرکز بود که بری لیندون، فیلمی بسیار طولانی است و روند داستان در این فیلم به کندی پیش می‌رود. کوبریک که از عدم‌موفقیت فیلم بری‌لیندون در باکس‌آفیس آمریکا ناامید به‌نظر می‌رسید، متوجه شد که باید فیلمی بسازد که هم از لحاظ هنری و هم از نظر تجاری فیلمی موفق از آب درآید. از این زمان بود که او تصمیم گرفت در ژانر ترسناک هم فیلم بسازد. بعدها در این‌باره به استیفن کینگ نویسنده کتاب درخشش گفته شد که کوبریک به دستیارانش گفته بود کتاب‌های زیادی با موضوعات داستانی وحشتناک و هول‌انگیز برای مطالعه برایش فراهم کنند. منشی کوبریک نیز به‌خاطر می‌آورد که کوبریک پس از مطالعه چند صفحه از این کتاب‌ها آن را به دیوار می‌کوبید. در نهایت زمانی فرا رسید که منشی کوبریک دیگر صدای کوبیده‌شدن کتابی را به دیوار اتاق نشنید. او نگران به اتاق رئیس خود رفت و کوبریک را غرق در مطالعه کتاب درخشش استیفن کینگ یافت. کوبریک زمانی درباره موضوع فیلم درخشش گفته بود: چیزی به لحاظ ژنتیک در شخصیت انسان اشتباه است. در واقع شخصیت انسان دارای یک روی شیطانی است. یکی از کارهایی که فیلم‌های ترسناک می‌توانند انجام دهند نشان‌دادن الگوهایی از ناخودآگاه انسان است و با ساخت یک اثر سینمایی می‌توان بخش تیره و تاریک ناخودآگاه انسان را بدون مواجهه مستقیم با آن دید.

درخشش و مشابهت‌ها با دوره کنونی
همه‌‌چیز در هتل اورلوک (محل وقوع داستان فیلم) یکسان و یکنواخت است. هر روز برنامه یک چیز است؛ از خواب بیدار می‌شوی، از تخت بیرون می‌آیی، به آشپزخانه می‌روی و مقداری غذای فرآوری‌شده می‌خوری، سپس تلاش می‌کنی قدری کار کنی (با دستگاه تایپ داستان ناتمام خود را تمام کنی)، اما همسر و بچه‌ها مزاحمت می‌شوند و سپس شب می‌رسد و دوباره برای خواب به تخت می‌روی. در اغلب مواقع بهتر است در همان هتل بمانی. در چنین وضعیتی است که قادر نخواهی بود دوستانت را ببینی. این وضعیت شاید تا حدی مشابه شرایط روزانه ما در خانه در دوره شیوع ویروس کرونا باشد. اما این وضعیت توصیفی است از بخش مهمی از اقتباس سینمایی کوبریک از کتاب درخشش استیفن کینگ که این‌ماه چهلمین سالگرد اکران خود را جشن می‌گیرد.  8سال قبل رادنی آشر با ساخت فیلم مستند «اتاق 237»(2012)، دوباره بحث‌ها درباره فیلم درخشش کوبریک را در محافل منتقدان زنده کرد. او در این فیلم به ارزیابی گسترده‌ای از دیدگاه‌های متضاد و متفاوت درباره فیلم درخشش از نگاه طرفداران این فیلم پرداخت. او در فیلم اتاق 237به شواهدی که این تئوری‌ها برپایه آن استوار شده‌اند، پرداخت.

فرضیه‌هایی درباره درخشش
برخی از این دیدگاه‌ها، مانند دیدگاهی که این فرضیه را مطرح می‌کند که فیلم درخشش رگه‌هایی از امپریالیسم آمریکایی را که در طول تاریخ گم شده‌اند، به نمایش می‌گذارد، متقاعد‌کننده هستند. معتقدان به فرضیه‌ای که در این فیلم برشی از امپریالیسم آمریکایی به نمایش گذاشته شده، با استناد به اینکه هتل اورلوک، مهمان‌پذیری است که اشباح مردگان بومی آمریکایی در آن سکونت دارند، به فرضیه خود شکل می‌دهند. آنگونه که در فیلم نیز به‌تدریج مشخص می‌شود این هتل روی زمینی که پیش از این در آن مراسم خاکسپاری بومیان آمریکایی انجام می‌شد، بنا شده بود. برخی نیز ارجاعات دیگری دارند و به نشان‌دادن قوطی‌های پودر پف‌دهنده نان(Baking powder) کلومت که در صحنه‌هایی از فیلم نشان داده می‌شود و بر این اساس تلاش دارند فرضیه نشان دادن رگه‌هایی از امپریالیسم آمریکایی در فیلم را اثبات کنند. کارخانه تولید آرد نان، در 1889در شیکاگو توسط ویلیام مونروئه رایت تاسیس شد. او نام یک پیپ سنتی که بومیان آمریکایی در دوران استعماری استفاده می‌کردند را برای کارخانه خود برگزیده بود. روی قوطی‌های پودر پف‌دهنده نان کارخانه کلومت، تصویری از یک سرخپوست بومی آمریکایی که کلاه سنتی با پر سرخپوستی بر سر دارد، حک شده است. بیل بلیک مور، خبرنگار‌ ای‌بی‌سی در فیلم اتاق 237تلاش کرده این فرضیه را به اثبات برساند که نمایش قوطی‌های پودر پف‌دهنده نان کلومت در فیلم درخشش کنایه‌ای بر نسل‌کشی بومیان آمریکا توسط ساکنان اولیه اروپایی در این کشور است.

نظر دستیار کوبریک
اما برخی فرضیات به ظاهر ساده‌تر و پیش پا‌افتاده‌تری در رابطه با دلیل ساخت فیلم درخشش، در مستند اتاق 237مطرح کرده‌اند و با استناد به اینکه دنی، پسر جک تورنس شخصیت اصلی فیلم در سراسر فیلم درخشش، پیراهنی بر تن دارد که روی آن عبارت آپولو11چاپ شده معتقدند که استنلی کوبریک فیلم درخشش را به‌منظور بیان نوعی عذرخواهی در جعل فرود بر‌ماه درفیلم«2001: اودیسه فضایی» ساخته است. لئون ویتالی، دستیار استنلی کوبریک که در سال 2017فیلمی مستند درباره زندگی وی با عنوان «کارگر سینما» ساخته شده بود، به‌عنوان نزدیک‌ترین فرد به کوبریک در عرصه فیلمسازی تفاسیری که در فیلم اتاق 237درباره فیلم درخشش مطرح شد را با لحنی مسخره‌آمیز رد کرده است. با این حال نمی‌توان گفت که سازندگان فیلم اتاق 237هیچ‌گاه درنظر داشته‌اند که تماشاگران این فیلم را نسبت به فرضیات مطرح‌شده درباره فیلم درخشش متقاعد کنند. بلکه هدف عمیق ترسازندگان اتاق 237، ازجمله رادنی آشر این بوده که نشان دهند فیلم درخشش چه اثر شکوهمند معمایی بوده و فیلمی است که تئوری‌های بزرگ زیادی درباره آن مطرح شده و می‌شود بی‌آنکه بتوان به‌طور قطعی این تئوری‌ها را اثبات کرد. مانند روزها و ماه‌های آغازین نمایش این فیلم همچنان نمی‌توان خیلی از فرضیاتی که درباره این فیلم مطرح می‌شود را به اثبات رساند و نیز به‌نظر می‌رسد ازاین جهت مانند 40سال قبل همچنان در آغاز راه قرار داشته باشیم. فیلم درخشش نیز مانند لوکیشن اصلی خود، هتل اورلوک، از چنان منظره بصری چشم‌نوازی برخوردار است که ما را ترغیب می‌کند دوباره به آن رجوع کنیم و با هر رجوع آن را با دقت بیشتری از نظر بگذرانیم. با هر بار دیدن این فیلم این ذهنیت در ما ایجاد می‌شود که همیشه در این هتل بوده‌ایم؛ مانند ذهنیتی که برای جک تورنس (با بازی جک نیکلسون) معلمی که سرایداری در هتل را پذیرفته بود، ایجاد شده بود.

نظر منفی منتقدان درباره درخشش در سال‌های اولیه
مانند خیلی از کارهای کوبریک به‌ویژه فیلم‌های نیمه‌دوم دوران کارگردانی‌اش، منتقدان به تندی و بعضا با لحنی اهانت‌آمیز از درخشش استقبال کردند. بسیاری از منتقدان در سال1980و حتی پیش از آنکه درخشش در سالن‌های سینما نمایش داده شود، آن را به‌عنوان فیلمی که ظاهری پردرخشش اما بی‌محتوا دارد، تحلیل کردند. منتقدان تقریبا در ماه‌های اول پس از اکران همین نظر را درباره فیلم قبلی کوبریک بری لیندون (1975) ابراز داشته بودند. در آن زمان پائولین کائل در نیویورکر نوشته بود که تعلق خاطر کوبریک به تکنیک، میان مخاطب فیلم و ترس‌های داستان، فاصله انداخته است. منتقد واشنگتن‌پست این فیلم را به‌طور کامل فیلمی بی‌تأثیر توصیف کرده بود. جین سیسکل، منتقد روزنامه شیکاگو تریبیون آن را کسالت‌بار و به‌طور مطلق ناامید‌کننده توصیف کرده بود و منتقد روزنامه گلوب‌اند میل چاپ تورنتو نیز درباره این فیلم نوشته بود: فیلمی وصله‌پینه و سرهم‌بندی‌شده و پر طول و تفصیل است. حتی در سال اول نمایش این فیلم، راتزی اواردز که جایزه‌ای است که به فیلم‌های بد سال تعلق می‌گیرد، فیلم درخشش را نامزد بدترین کارگردانی و بدترین بازیگر زن کرد.  جتی جانت ماسلین که یکی از مثبت‌ترین نقدها را همزمان با نمایش فیلم درخشش در نیویورک تایمز به نگارش درآورده بود نیز درباره این فیلم ملاحظاتی را مطرح کرده بود. او ضمن اشاره به این مطلب که بیشتر جزئیات کوچک در فیلم با دقت زیاد انتخاب شده‌اند، نوشت: شواهدی که بر مبنای آن بتوان گفت درباره اصلی‌ترین نگرانی‌هایی که درباره فیلم وجود دارد کار ویژه‌ای انجام گرفته است، وجود ندارد.

درخشش کوبریک، استیفن کینگ و دکتر اسلیپ
کمتر فیلم‌هایی پیش و پس از اکرانشان با چنین نقدهای تکان‌دهنده‌ای مواجه شده‌اند اما نقدهای منفی و بعضا تکان‌دهنده و اهانت‌بار درباره این فیلم در گذر زمان از اذهان محو شدند. فیلمی که زمانی به‌عنوان یکی از آثار فراموش‌شدنی و کم‌اهمیت یک فیلمبردار افسانه‌ای از آن یاد می‌شد، امروز یکی از بزرگ‌ترین و تأثیرگذار‌ترین فیلم‌های ژانر خود محسوب می‌شود و صد البته از نظر بسیاری از منتقدان مهم‌ترین اثر سینمایی در میان کارهای جاودانه وی. درخشش، امروز یکی از فیلم‌های ترسناک افسانه‌ای تاریخ سینما محسوب می‌شود. گفته می‌شود که استیفن کینگ که فیلم درخشش با اقتباس از رمان وی نگاشته شده زمانی از منتقدان این فیلم محسوب می‌شد، با این حال در فیلم «دکتر اسلیپ» که اقتباسی است از کتابی به همین نام اثر استیفن کینگ و در دنباله داستان رمان درخشش نگاشته شده، نیز نشانه‌های زیاد بصری از فیلم درخشش کوبریک به چشم می‌خورد اما همچنان گیجی و احساس سردرگمی درباره فیلم درخشش پابرجاست و این مسئله باعث می‌شود که بسیاری از علاقه‌مندان به ذهن خود فشار بیاورند تا از معمای فیلم سر در بیاورند.
صحنه‌های اولیه فیلم درخشش که جک تورنس را در حال رانندگی به سمت کوه‌های کلرادو در مسیر هتل اورلوک نشان می‌دهد، به‌گونه‌ای تأثیر‌گذار فیلمبرداری شده‌ است که صرف دیدن این صحنه‌ها به همراه موسیقی تنظیم‌شده توسط وندی کارلوس و راشل الکایند با اقتباس از سمفونی فانتاستیک هکتور برلیوز و تصاویری از مناظر طول مسیر که در دریاچه‌ای ساکن و آرامی انعکاس یافته‌اند، سبب می‌شود این فکر در ذهن تماشاگر رسوخ کند که اتفاقاتی در راه است؛ به‌ویژه زمانی که تمام این عناصر صوتی و بصری با صدای صفیر دوربین تلفیق می‌شوند. کوبریک توانسته با استفاده از استدی کم (پایدار نما)، در این فیلم حرکت را با ثبات تلفیق کند.

مشابهت طرح کلی داستان و فیلم 
تا جایی که به طرح کلی مربوط می‌شود، در فیلم نیز از طرح کلی داستان کتاب استیفن کینگ پیروی شده اما فقط داستان کلی.
فیلم درخشش در واقع با سفر خانواده جک تورنس (با بازی جک نیکلسون)، همسرش وندی (با بازی شلی دووال) و پسرشان دنی (با بازی دنی لوید)، به هتل اورلوک که هتلی دورافتاده واقع در مناطق کوهستانی کلرادو است و برای اقامت اسکی‌بازانی که به این منطقه می‌آیند و روی زمین‌های یک قبرستان قدیمی بومیان آمریکایی ساخته شده، آغاز می‌شود. جک قرار است به‌عنوان نگهبان و سرایدار در این هتل دورافتاده و خالی از مسافر مشغول به‌کار شود. خانواده تورنس در این منطقه به‌دنبال آرامش و آسایش است و جک تورنس که در واقع یک نویسنده است، درصدد نگارش و اتمام کتاب رمان خود. اما ارواح، سراسر این هتل را به اشغال خود در آورده‌اند. این ارواح که خود قربانیان گذشته خونین هتل هستند، به آزار و اذیت خانواده تورنس می‌پردازند. دنی کوچک از قدرت تله‌پاتی برخوردار است که نام درخشش را بر آن گذاشته است. او از طریق تله‌پاتی با سرآشپز هتل هالوران ارتباط برقرار می‌کند. 

داستان کوبریک؛ داستان کینگ
موضوع کلی داستان همانگونه که به شرح آن پرداخته شد، کاملا برگرفته از کتاب استیفن کینگ است که در سال 1977انتشار یافته و در زمره پر فروش‌ترین آثار این سال قرارگرفته است. اما کوبریک به‌رغم عدم‌رغبت استیفن کینگ میان داستان فیلم خود و داستان کینگ فاصله می‌اندازد. اگر بخواهیم میان کتاب و فیلم مقایسه‌ای انجام دهیم باید بگوییم که انگیزه و رفتار شخصیت‌های فیلم با انگیزه و رفتار شخصیت‌های کتاب متفاوت است. بخش‌های مهمی از داستان در فیلم استنلی کوبریک تغییر کرده و داستان فیلم سرانجام کاملا متفاوتی را برای شخصیت‌هایش نسبت به شخصیت‌های کتاب رقم می‌زند. فیلم درخشش کوبریک به این دلیل چندان خوشایند استیفن کینگ نیست که او در کتاب درخشش بیشتر به‌طور کنایه‌آمیز به عادات شخصی خود پرداخته بود.(عاداتی که در کتاب دکتر اسلیپ بیشتر به آن می‌پردازد و بیشتر به این داستان که ادامه داستان رمان درخشش است، جنبه شخصی می‌دهد). در رمان درخشش حرکت شخصیت اصلی داستان به سمت دیوانگی، خشونت و در نهایت بخشش بسیار تدریجی و کند است. اما تفسیر کوبریک از این داستان بسیار متفاوت است، در داستانی که کوبریک در فیلم خود به تصویر می‌کشد، خشونت به‌صورت امری ذهنی و عریان‌تر و شدیدتر نمایان می‌شود. ارواح نیز در فیلم، جک را در عادات بدش همراهی می‌کنند و به نوعی بیانگر روح خبیث جک هستند. 

درخشش از منظر کوبریک
کوبریک در درخشش مانند فیلم‌های اولیه‌اش کمتر به یکپارچگی و ارتباط منطقی میان عناصر داستان فیلمش اهمیت می‌دهد و بیشتر توجه خود را معطوف به حالات و روحیات، عناصر محیطی، اتفاقات تکان‌دهنده و تصاویر ناهمگون می‌کند که در فیلم درخشش به موارد زیادی از این عناصر برمی‌خوریم؛ عناصری که در هولناک‌کردن صحنه‌های این فیلم نقش اساسی بازی کرده است؛ روح دختران دوقلویی که در لباس‌های کتانی آبی، دست  در دست هم در انتهای یک راهرو کمین کرده‌اند و درهای آسانسوری که خون از آنها جاری است. نمایش چشم‌های متورم شلی دووال در حالی که یک چوب بیسبال را مقابل خود با دستانش می‌چرخاند. برگه‌های کاغذی که روی آنها به‌صورت تکراری و پشت‌سر هم  جمله «کار تمام‌وقت و تفریح و بازی‌نکردن از جک یک پسر کسالت‌بار ساخته» تایپ شده است و دست آخر در مهم‌ترین صحنه فیلم، جک نیکلسون با صورت عرق‌ریزان درحالی‌که همسرش را تهدید می‌کند و با نگاهی شرربار به وی خیره‌شده، بدنش با ضربه کشنده تبر شکافته می‌شود.

استیفن کینگ از درخشش می‌گوید

از استیفن کینگ نقل شده که درباره فیلم درخشش گفته است: کوبریک فیلمی ساخته که از نظر بصری بسیار خاطره‌انگیز است، اما از منظر یک اقتباس سینمایی فیلم درخشش اثر ضعیفی است. باز هم از استیفن کینگ نقل شده که او در جایی گفته که درخشش تنها اقتباس سینمایی از آثار وی است که او از آن متنفر بوده است. با این حال استیفن کینگ در کتاب ناداستان «رقص مرگ»، فیلم کوبریک را در زمره فیلم‌هایی دانسته که در ارتقای ژانر کتاب‌ها و فیلم‌های ترسناک مؤثر بوده است. استیفن کینگ همچنین در این کتاب، فیلم درخشش را در زمره آثار محبوب سینمایی‌اش قرار داده است. پیش از ساخت فیلم درخشش در سال 1980هر زمان که از استیفن کینگ درباره اقتباس سینمایی از رمان‌هایش می‌پرسیدند، می‌گفت که توجه زیادی به اقتباس‌های سینمایی از آثارش نمی‌کند. این کتاب در زمانی نگاشته شده که استیفن کینگ از عادت بد اعتیاد به الکل رنج می‌برده است، در واقع رمان درخشش دارای عناصر بسیار قوی زندگینامه‌ای است. استیفن کینگ در این‌باره گفته است که من با دیدن فیلم از این مسئله ناامید شدم که به بعضی عناصر رمان نظیر فروپاشی خانوادگی و خطرات اعتیاد به الکل اشاره‌ای نشده بود. کینگ همچنین انتخاب جک نیکلسون برای ایفای نقش در درخشش را اشتباه می‌داند؛ چرا که معتقد است تماشاگر فیلم درخشش با دیدن جک نیکلسون، فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» را به یاد می‌آورد و این پیش‌زمینه در ذهنش شکل می‌گیرد که جک نیکلسون در فیلم درخشش هم در نقش فردی بازی خواهد کرد که به سرعت دیوانه می‌شود. استیفن کینگ معتقد است که برای ایفای نقش اول فیلم درخشش، کوبریک می‌توانست، بازیگرانی نظیر جان وویت، کریستوفر ریو یا مایکل موریارتی را که تا آن زمان سابقه بازی در نقش فردی که به‌تدریج دیوانه می‌شود را نداشتند، انتخاب کند. 

منبع :همشهری
 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.