صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

عمران روشنی‌مقدم و دوستانی که نداشت!

  • کد خبر: ۳۰۱۹۱
  • ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۷:۴۲
توحید آرش‌نیا - سردبیر
نگهبان گنج باشی و دستت به آهی بند نباشد، درد دارد. زندگی‌ات لنگ ۵۰۰ هزار تومان ناقابل باشد و صبح تا شب بدوی تا قسط آخر ماهت را جور کنی و از آخر نشود هم درد دارد. کار کنی و کار کنی و کار کنی و از آخر، کارفرما پشت به تو کند و بگوید فردا که بیاید پولت را می‌دهیم، درد دارد. همه این درد‌ها مثل نقل‌ونبات کنارمان ریخته است و اگر قرار باشد همین‌طوری همه ما دست روی دست بگذاریم، هر روز خبر‌های تلخ بیشتری خواهیم شنید. درد این روز‌ها همین تکه رنج‌هایی است که ما می‌بینیم و خیلی راحت از داشتن‌های خودمان می‌گوییم و بی خیال از نداشتن‌های هم، از کنارشان می‌گذریم.
قصه خودکشی یک کارگر در میدان نفتی «یادآوران» آن‌قدر داغ شد که نمایندگان مجلس و وزیر نفت هم به موضوع ورود کردند، هرچند هنوز برای قضاوت درباره دلایل اصلی خودکشی «عمران روشنی‌مقدم» مشخص نیست و اظهارات گوناگونی در این باره مطرح شده، اما آنچه مسلم است رنج فقری است که باعث می‌شود گاه آدمی دست به کار‌های خلاف عادت بزند و گاه این درد در قامت خودسوزی رخ می‌نماید و گاه به شکل حلق‌آویزشدن.
اما این سکه رنج نگهبانی از گنج روی دیگری هم دارد. روی دیگرش می‌شود نداشتن آنچه دیگران دارند؛ مثل دوستانی که داریم و گاهی نداریمشان! احتمالا عمران روشنی‌مقدم که عمرش به‌دنیا نبوده، پشت‌وپناه آنچنانی هم نداشته، یعنی شاید اصلا دوستی نداشته یا اگر داشته، رفاقتش آن‌قدر محکم نبوده است که از او طلب کمک کند، وگرنه ۵۰۰ هزار تومان طلب یا یک ماه حقوق معوق آن‌قدر سنگین نیست که کسی حاضر نشود کاری برای عمران بکند. شاید هم دوستانی داشته و دوستانش آن‌قدر پشتشان گرم نبوده است؛ شاید دوستان عمران هم مثل خودش لنگ ۵۰۰ هزار تومان باشند، از کجا معلوم؟
اینجا فقط باید حسرت خورد که‌ای کاش دوستان آقای طبری که حاضرند کل لواسان را به‌نام رفیقشان کنند و بدون هیچ تضمینی میلیارد‌ها تومان پول ناقابل را به هم قرض دهند، اندکی از معرفت و مرامشان را به‌پای «عمران»‌های کشورشان می‌ریختند؛ «عمران»‌هایی که اگر قرار باشد دنبالشان بگردیم، کم نیستند تا پیدایشان کنیم؛ آن‌هایی که برای فردایشان آهی در بساط ندارند و معلوم نیست کی روی خوش زندگی را می‌بینند و تنها از بخت بد انگار دوستانی هم مثل دوستان اکبر طبری ندارند.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.