صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

روایت اهالی آسایشگاه فیاض بخش که معلولیت مانع رسیدن به اهدافشان نیست | زندگی به توان امید

  • کد خبر: ۳۰۳۳۳۱
  • ۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۴
همه آن‌هایی که به نمایندگی از جمعیت این مؤسسه بزرگ حرف می‌زنند، اعتراف می‌کنند چتری که برای حمایت از معلولان جسمی، حرکتی، توان یابان ذهنی و ... باز شده، کوچک است؛ چتری کوچک برای مشکلات بزرگ.

به گزارش شهرآرانیوز؛ آسایشگاه هر اندازه مجهز و بزرگ و دل باز هم که باشد، با اتاق‌های درندشت و وسیع و پنجره‌های مشرف به محوطه‌ای پر از درخت، باز هم هیچ وقت خانه و متن زندگی کسی نبوده و‌ نمی‌شود، عاریه و موقت است. بیشتر جمعیت پانصد نفری مؤسسه خیریه توا ن بخشی و نگهداری معلولان جسمی و حرکتی شهید فیاض بخش، اگر زبانی برای گفتن باشد، می‌گویند که با درد به دنیا آمده‌اند و درد برایشان تمامی ندارد. انگار که به آن انس گرفته‌اند و جزئی از زندگی شان شده است. با این حال، هنگام صحبت کردن از جزئیات بیماری و معلولیتشان لبخند می‌زنند. خودشان معتقدند که ساده فراموش شده‌اند، هیچ، اما و اگر و شایدی هم در این مسئله نیست.

همه آن‌هایی که به نمایندگی از جمعیت این مؤسسه بزرگ حرف می‌زنند، اعتراف می‌کنند چتری که برای حمایت از معلولان جسمی، حرکتی، توان یابان ذهنی و ... باز شده، کوچک است؛ چتری کوچک برای مشکلات بزرگ و این در حالی است که معلولیت از هیچ یک از افراد جامعه دور نیست. آذر و مناسبت تقویمی این ماه، یعنی روز جهانی معلولان، بهانه‌ای برای بازدید چندباره ما از آسایشگاه خیریه معلولان شهید فیاض بخش است؛ مرکزی که به گفته متولیانش، در خدمات‎دهی به توان یابانش حرف اول را در کشور می‌زند.   

نگاهی به برخی آمار‌های آسایشگاه فیاض‌بخش

۵۳۰ نفر
معلولانی که به‌صورت مستقیم از خدمات فیاض‌بخش استفاده می‌کنند

۱۴۰۰ نفر
معلولانی که به صورت غیرمستقیم از خدمات فیاض‌بخش استفاده می‌کنند

۱۷۰۰ نفر
نیکوکاران همراه با مؤسسه

۱۸۰ میلیارد تومان
هزینه مورد‌نیاز سالانه برای تأمین نیاز‌های معلولان

۱۳۰۰۰ پرونده
موجود در کلینیک دندان‌پزشکی فیاض‌بخش

۱۲۰ نفر
دندان‌پزشکانی که به‌صورت افتخاری با کلینیک فیاض‌بخش همکاری می‌کنند

قصه امید‌ها

وارد هر بخش که‌ می‌شویم، با افراد زیادی مواجه می‌شویم. کودکان، نوجوانان و جوانان و...؛ فراز و نشیب زندگی آن‌ها چند برابر آدم‌های معمولی است. بیشترشان نام مستعار دارند؛ اما «تارخ» نام واقعی اش را دارد. شیرین و تو دل بروست و با اعتماد به نفس حرف می‌زند. یک هنرمند نوجوان که دلش برای آینده‌ای که در راه است می‌تپد؛ حتی اگر روی ویلچر نشسته باشد. تئاتر کار می‌کند، بازیگری را بلد است و زندگی کردن را بیشتر.   

سیدجعفر تقی پور هم بیست سال است کنار بچه‌های این مجموعه زندگی می‌کند؛ یعنی از نوزده سالگی اش و حالا آن‌ها شده‌اند خانواده اش. می‌گوید: ما یک خانواده‌ایم، پرجمعیت و با مشکلات ریز و درشت و زیاد، اما یاد گرفته‌ایم چطور با دنیا و روزهایش کنار بیاییم که خیلی سخت نگذرد. سیدجعفر روزی که به این نتیجه رسید خانواده اش توان نگهداری اش را ندارند و باید از آن‌ها جدا شود، باورش نمی‌شد یک روز بتواند تا مقطع ارشد در تحصیل پیشرفت کند. 

او حالا عسل و زعفران می‌فروشد؛ یک نفر آشنا دارد که عسل خوب برایش می‌آورد و او کار فروش را انجام می‌دهد و در این کار زبده شده است. دیستروفی عضلانی سال هاست او را اسیر ویلچر کرده، اما خودش بر این باور است که پیشرفت بیماری با میزان روحیه اش ارتباط مستقیم دارد. او سعی می‌کند همیشه امیدوار باشد و این روز‌ها امیدوارتر از همیشه است. قبولی در آزمون استخدامی معلولان می‌تواند مسیر زندگی اش را تغییر دهد. او هم دوست دارد ازدواج کند و سروسامان بگیرد و به همه آرزوهایش برسد؛ با همه همین محدودیت‌هایی که  دارد.   

پناه رهاشدگان

هنگام بازدید از بخش‌های مختلف به نظرمان اینجا غم روی هوای تک تک بخش‌ها سنگینی می‌کند؛ هر چند مددکاران بخش‌ها نمی‌خواهند خاطرمان مکدر شود و سعی می‌کنند از رفاقت‌ها و رابطه‌های دوستانه بین بچه‌ها بگویند. نمی‌دانیم از بین آن جمع چندنفره که در بازدید از بخش‌ها همراهی مان می‌کنند، کدام یک این جمله را‌ می‌گوید که «بچه‌های فیاض بخش، به بچه‌های امام رضا (ع) معروف‌اند؛ چون غالبشان رهاشده در حرم هستند یا در خیابان یا پشت در همین آسایشگاه».  

سیده حشمت نبوی، مدیر روابط عمومی مجموعه، می‌گوید: امیررضایمان را زن و مردی موتورسوار پشت در گذاشتند و رفتند. او و همکارانش این جریان را از دوربین‌ها دیده‌اند. حالا امیررضای بامزه و شیرین که روی ویلچر نشسته است و به تک تک جمع همراه دست می‌دهد و لبخند می‌زند، دو ماه است که زندگی اش را در پناه این دیوار‌ها شروع کرده است. 

زندگی برای امیررضا که اسمش را به سختی ادا می‌کند و چهار پنج ساله به نظر می‌آید، بدون پدر و مادر خیلی سخت است. او از همین حالا باید مستقل شدن را تمرین کند، مثل خیلی‌های دیگر و روز‌هایی را که قرار بود زیباترین روز‌های زندگی اش باشد، در حصار این دیوار‌ها سپری کند.  بعضی هایشان آن قدر تأثیرگذار حرف می‌زنند و قصه زندگی شان را تعریف می‌کنند که به گمانت این ماجرا‌ها همیشه دست مایه کارگردان‌ها برای ساختن فیلم‌های تراژدی بوده است و واقعی نیست.   

من می‌توانم

فاطمه معروفی به اندازه نام خانوادگی اش در آسایشگاه شهره است؛ بیشتر به خاطر ذوق هنری و نقاشی هایش و البته پشتکاری که دارد. فاطمه اولش فکر می ‎کند از جانب همان مسئولانی آمده‌ایم که آذرماه چند سال قبل برای بازدید از مجموعه به آسایشگاه آمده بودند و به او که آرزوی داشتن ویلچر برقی را دارد، قول خریدنش را داده بودند؛ وعده‌ای که البته در حد همان حرف ماند و عملی نشد. فاطمه به دلیل یک آمپول اشتباهی که در کودکی به او تزریق شده، راه رفتنش دچار مشکل می‎ شود، مدت کوتاهی از واکر استفاده می‌کند، اما کم کم ویلچر نشین می‌شود. 

خودش تعریف می‌کند: در زادگاهم که یکی از روستا‌های چناران است، امکانات برای ادامه تحصیل نبود، همه چیز دست به دست هم داد تا من هم یکی از اعضای خانواده آسایشگاه شهید فیاض بخش شوم. نقاشی‌های فاطمه نامش را در خارج از مجموعه هم زبانزد کرده است. شرکت در نمایشگاه‌های مختلف نقاشی یکی از افتخارات اوست. می‌گوید: تنهاآرزویی که دارم، این است که مستقل شوم. پشت بندش تکرار می‌کند «من می‌توانم، من لایق بهترین‌ها هستم»؛ آرزوهایش را روی بوم نقاشی می‌کشد و وقت خداحافظی می‌خواهد حتما در یکی از نمایشگاه هایش شرکت کنیم و نقاشی هایش را از نزدیک ببینیم.   

از تدریس شیمی تا «فیاض بخش»

آزیتا نام مستعار الهه است. دبیر شیمی مدرسه تیزهوشان بوده و روایت زندگی اش با دیگران کمی متفاوت است. تأثیر دارو‌ها هوشیاری اش را کم کرده، اما به خاطر بیماری‌ام اس ناچار است آن‌ها را مصرف کند. دلخوشی اش این است که در کلاس‌های هنری و دورهمی کتاب خوانی مجموعه شرکت کند. تا چند سال قبل مثل یک فرد عادی زندگی می‌کرد. خانه و زندگی دارد و دو فرزند، اما بعد از بیماری دیگر نتوانست کار را ادامه دهد؛ یعنی مدیران مربوطه اجازه ندادند، چون هم قدرت بیان را از دست داده بود و هم فضای مدرسه برای رفت وآمدش مناسب سازی نشده بود. 

او با مشورت دیگران تصمیم گرفت به مؤسسه فیاض بخش بیاید. گرچه از خانه دور است؛ اما حالش کنار کسانی که شرایط مشابه او را دارند، «خوب» است. نمی‎تواند راحت حرف بزند؛ اما بریده بریده از مشکلاتشان می‌گوید، اینکه شهر برای توان یابان مناسب سازی نشده است و آن‌ها هم حق زندگی دارند. تأکید می‌کند که هیچ یک از ما مصون از معلولیت نیستیم و باید معلولان را دریابیم، در همه زمینه‌ها؛ از آماده کردن شرایط تحصیل و اشتغال و ازدواج گرفته تا درمان و توان بخشی و ....   

بخش‌ها زیادند و آدم‌های مجموعه بسیار. پانصد نفر، به زبان، ساده می‌آید که برای نگهداری هر کدام چند پرستار نیاز است و فضایی مناسب. اهالی ساختمان قدیمی و بزرگ آسایشگاه شهید فیاض بخش در انتظار افتتاح بخش‌های جدید مجموعه هستند که چند فاز را شامل می‌شود؛ ساخت فاز اول از سال ۱۳۹۷ شروع شده، اما هنوز تکمیل نشده است. ساختمان‌های قدیمی مناسب سازی هم نشده‎اند. متولیان این مجموعه امید دارند این روایت‌های گاه وبیگاه تلنگری باشد برای خوب کردن حال توان یابان آن که برخی هایشان جز خدا، هیچ پناهی ندارند.   

دل آشوبه اتاق ایزوله اطفال

همراه نفس کشیدن در اتاق ایزوله اطفال، دل آشوبه بزرگی است؛ طیبه آزادی که دو سال و نیم از زندگی اش را وقف کودکان وابسته به تخت کرده است، اولش با لبخند حرف می‌زند و بعد با اشک‌هایی که آرامش چشم هایش را به هم می‌ریزد، می‌گوید: بچه‌های بستری در این بخش هیدروسفال هستند و به خاطر آب آوردن مغز، سر‌های بزرگی دارند. جرئت مستقیم نگاه کردن را نداریم و یواشکی چشم بر‌ می‌گردانیم. 

غالبشان زندگی نباتی دارند. نگاهمان روی نسیم چهارده ساله می ‎ماند که به نظر سه چهار ساله است؛ با سری بزرگ، چند برابر جسمش و معلوم است که جسم، توان نگهداری اش را ندارد. صحنه خوشایندی نیست. پرستار این بخش هم می‌گوید: بیشتر بچه‌ها مجهول الهویه و رهاشده هستند.  طاقت بیشتر ماندنمان در اتاق نیست؛ بی هیچ اجازه و خداحافظی، بیرون می‌زنیم.   

***

یوسف کامیار، مدیرعامل مؤسسه خیریه فیاض بخش: چه کسی از سلامتی اش تا فردا خبر دارد؟ شاید باورش تلخ باشد؛ اما واقعیت دارد. معلولیت، ناآگاه و ناغافل در پس حوادثی که منتظرشان نیستیم، از راه می‌رسد و غافل گیرمان می‌کند.  

حمید مستشاری، نیکوکار مؤسسه خیریه فیاض بخش: چند روز که دیدن این بچه‌ها به تأخیر می‌افتد، به قول معروف حالم «نامیزان» است. دلم برای تک تک این آدم‌ها تنگ می‌شود، برای آن‌هایی که دلی صاف و قلبی بزرگ دارند.   

محسن توحیدی مقدم، معاون مؤسسه خیریه فیاض بخش: پانصد نفر در این مجموعه زندگی می‌کنند. درمان، توان بخشی، حرفه آموزی و ... را ضرب در جمعیتی بکنید که ما زیرپوشش داریم. تأمین این رقم نجومی از عهده یک سازمان خارج است. 

جواد سقارضوی، رئیس هیئت‌مدیره مؤسسه خیریه فیاض‌بخش: اولویت ما تحصیل و اشتغال توان‌یابان است و برای تحقق این موضوع در مجموعه کارگاه‌های مختلفی وجود دارد. برخی از توان‌یابان مؤسسه می‌توانند مستقل باشند، فقط باید شرایط اشتغالشان فراهم شود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.