صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گزارشی کوتاه از کارگاه کوچک خیاطی

دوخت رایگانِ گان در محله شهید معقول

  • کد خبر: ۳۰۵۲۳
  • ۲۶ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۷:۵۰
روزانه با کمک ٥ خانم خیاط محله ٣٠٠ گان تولید می‌کنند

راد/ شهرآرانیوز - پیش‌تر از این‌ها هم کارگاه‌های کوچک خیاطی محله شهید معقول را به‌وفور دیده بودم و آوازه خیاط‌های ساکن این محله را شنیده بودم. همه این‌ها باعث شده این محله در نظر من قطب خیاطی و دوخت و دوز منطقه باشد!
حالا توی روز‌هایی که شیوع ویروس کرونا دوباره شدت گرفته اهالی از این ویژگی استفاده دیگری می‌کنند. کارگاه‌های خود را تعطیل کرده و زده‌اند توی کار تولید و دوخت گان برای بیمارستان‌ها، درمانگاه‌ها و....
امروز قرار است به یکی از این کارگاه‌های کوچک سر بزنیم. به کارگاه کوچک فرزاد مرادی و ابوالفضل یعقوبی، دو نفر از خیاط‌های قدیمی محله که کار و بارشان را تعطیل کرده‌اند و صبح و شب توی کارگاه گان می‌دوزند. البته به غیر از این‌ها ٥نفر از خانم‌های خیاط محله هم توی خانه‌های خود به آن‌ها کمک می‌کنند. یکی از این خانم‌ها هم طاهره علی‌تنه است. همسر آقای یعقوبی که سال‌ها کار دوخت و دوز و خیاطی را به‌واسطه همسرش انجام می‌دهد. او سال‌هاست که شاخه دوخت چادر را انتخاب کرده و با یک تولیدی چادر در همین محله قرارداد بسته است.

•یک چالش جدید
از همان پشت در صدای ممتد چرخش چرخ‌ها را می‌شنوم و در که باز می‌شود با اتاقی کوچک و چند وجبی روبه‌رو می‌شوم. تمام طول و عرض کارگاه را با چند قدم کوتاه می‌توانی به‌راحتی طی کنی و تمام چیزی که در این کارگاه دیده می‌شود دو چرخ خیاطی چفت یکدیگر و کلی پارچه نرم و نازک روی هم تلنبار شده که باید همان پارچه‌های گان باشند. آقای مرادی و آقای یعقوبی صبح کارشان را شروع می‌کنند و بعضا تا دو شب هم دست از کار نمی‌کشند. روزانه با کمک ٥خانم خیاط محله ٣٠٠گان تولید می‌کنند و تا به حال ٥هزار گان به بیمارستان‌ها و درمانگاه‌هایی که سفارش‌دهنده کار بوده‌اند، تحویل داده‌اند. با اینکه کار خودشان را تعطیل کرده‌اند و این روز‌ها منبع درآمد دیگری هم ندارند، می‌گویند که تمام این کار‌ها را برای رضای خدا انجام می‌دهند و می‌خواهند بخشی از پویشی باشند که به راه افتاده است. عده‌ای حالا معابر را ضدعفونی می‌کنند، عده‌ای ماسک تولید می‌کنند و آن‌ها تنها کارگاه این منطقه هستند که گان می‌دوزند. پارچه‌ها را از خود بیمارستان تحویل می‌گیرند و بعد شروع می‌کنند به دوخت. البته این را هم می‌گویند که توی تمام این سال‌ها دوخت گان را تجربه نکرده بودند و این فعالیت برایشان چالشی جدید و سخت بوده. اینکه جنس پارچه‌ها به شدت نازک است و باید وسواس بیشتری در دوخت به خرج بدهند و اگر ایرادی توی کار باشد نمی‌توانند ایراد را جبران کنند و دوخت را بشکافند چراکه پارچه پاره شده و از بین می‌رود. به علاوه باید برای دوخت درز‌ها و کش سردست‌ها و دم پاچه‌ها دقت زیادی داشته باشند، اگر حواسشان نباشد و درزی از دستشان در برود ممکن است جان استفاده‌کننده‌ها به خطر بیفتد.

•خیاطی را از همسرم یاد گرفتم
جدا از این کارگاه کوچک پنج خانه دیگر هم در این منطقه هستند که حالا برای خانم‌ها تبدیل به کارگاه خانگی شده‌اند. آقای یعقوبی می‌گوید این پنج نفر از بهترین خیاط‌های محله هستند که همگی داوطلبانه و بدون هیچ انتظاری به او پیشنهاد کمک داده‌اند. طاهره علی‌تنه، همسر آقای یعقوبی، یکی از آن‌هاست که پا به پای همسرش در خانه گان می‌دوزد. او که پیش از این خیاطی را از همسرش آموخته است تعریف می‌کند: «همسرم مغازه‌ای اجاره کرده بود، اما بنابه دلایلی از کار بیکار شد و چرخ خیاطی‌ها توی خانه خاک می‌خورد. با خودم گفتم از این فرصت استفاده کنم، هم این هنر را یاد بگیرم، هم بتوانم کمک دستش باشم. این شد که کار با چرخ را یاد گرفتم و بعد آن‌قدر علاقه‌مند شدم که شاخه تخصصی خودم، یعنی دوخت چادر را انتخاب کردم و تا امروز هم ادامه داده‌ام.»
البته تمام فعالیت‌های او همین نیست. او عضو شورای اجتماعی محله و عضو بسیج محله است و یکی از دغدغه‌مند‌های ساکن محله شهید معقول که هر اتفاقی بیفتد پای کار است و حالا در این شرایط تمام عزم و جزمش را برای دوخت گان گذاشته است.

•از کرمانشاه به مشهد آمدم
این دغدغه‌ها را آقای مرادی و ایوبی هم دارند و به همین دلیل است که حالا صبح و شب توی این کارگاه کوچک گان می‌دوزند. اما می‌خواهم داستان زندگی‌شان را پیش از این ماجرا بدانم. اینکه چطور شد که سر و کارشان به دوخت و دوز و خیاطی افتاد. مرادی داستان زندگی‌اش را از جایی تعریف می‌کند که در کرمانشاه کارگاه تولید مانتو داشته با ۲۰ چرخ‌کار و همه امکانات لازم. روزگار برای او، اما خوش و خرم باقی نمی‌ماند و کلاهش را برمی‌دارند و همان سال‌های اول ازدواج زندگی‌اش از این رو به آن رو می‌شود. بعد دست همسرش را می‌گیرد و ناامید از همه چیز باقی‌مانده زندگی‌اش را جمع می‌کند و به مشهد می‌آید تا در جوار امام رضا (ع) روزگار بگذراند. بعد از مدتی کار‌های پاره وقت تصمیم می‌گیرد دوباره به حرفه اصلی خود برگردد و شروع می‌کند به دوخت کاپشن و روزگارش را با همین کسب و کار کوچک می‌گذراند. تا اینکه از طریق مسجد محله با آقای یعقوبی آشنا می‌شود. آقای یعقوبی که از همان ایام جوانی کار دوخت کت و شلوار مردانه را آغاز کرده و تا به امروز ادامه داده است، به مرادی پیشنهاد مشارکت می‌دهد. رفاقت و مشارکتی که حالا سال‌ها از قدمت آن می‌گذرد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.