مؤثر بودن بازیگران در اقبال عمومی از فیلمها، بحث امروز و دیروز نیست و همیشه مورد توجه سازندگان فیلم بوده است. خانه هنرمندان ایران در نشستی که با اجرای کیوان کثیریان؛ منتقد سینما روز دوشنبه به صورت آنلاین برگزار کرد؛ این موضوع را با رضا کیانیان، علیرضا شجاعنوری و هوشنگ گلمکانی به بحث و تبادلنظر گذاشت و این سه سینماگر علاوه بر بازیگر عوامل دیگری را نیز در موفقیت یک اثر سینمایی در گیشه مؤثر دانستند.
قصه خوب، موجب جذب طرفدار میشود
علیرضا شجاع نوری؛ تهیهکننده و بازیگر سینما و تلویزیون، بازیگر را یکی از علل مورد توجه قرار گرفتن اثر دانست و گفت: یک هنرپیشه چون پیام فیلم را منتقل میکند، نقش زیادی در جذب مخاطب دارد. اینکه مخاطب از بازیگر مدنظر خود فیلم بد ندیده هم یکی از علل جذب او به سینماست زیرا شک ندارد که باز هم با اثری قابل قبول روبهرو خواهد شد اما صرفا وجود بازیگری شاخص، فروش فیلم را تضمین نمیکند.
به گفته او، بعد از انقلاب نوع ارتباط تماشاچی با سینما عوض شده است و هرچه اثر حاشیه بیشتر داشته باشد، مخاطب بیشتری دارد.
شجاعنوری افزود: با افزایش ارتباطات همگانی، دیگر مردم دنیا صرفا تماشاچی فیلم نیستند؛ بلکه مولد هم محسوب میشوند. بنابراین برای انتخاب فیلمها نیز تعاریف دیگری دارند. امروزه تناسب فیزیکی، رفتاری، بیانی و... یک بازیگر اولویت یک مخاطب نیست و هنرپیشه همیشه با اخبار حاشیهای در معرض دید و توجه است. به نظر من هر کالا اگر قصه خوبی داشته باشد، خریدار خواهد داشت. هرچه انسانها قصه گفتنیتری ایجاد کنند، طرفدار بیشتری پیدا میکنند. بنابراین از حواشی زندگی خود هم قصه میسازند.
این تهیهکننده با بیان اینکه سوپراستارها هم بر اساس قصه معروف میشوند، گفت: بعد از انقلاب دربرهههای مختلف، سوپراستارهایی داشتیم که قصه خوب به شهرت آنها کمک کرد. داستان خوب حتی اگر یک کلمه باشد، نتیجهبخش خواهد بود.
بازیگر «روز واقعه» باور دارد که فیلمهایی ماندگار خواهند بود که در طول زمان ارزش پیدا کنند. به دنبال آن، داشتن چنین اثری در کارنامه یک هنرپیشه موجب مباهات او نیز خواهد بود.
بازیگر به تنهایی موفقیت اثر را تضمین نمیکند
رضا کیانیان؛ بازیگر و نویسنده نیز، در ابتدای سخن با تأکید بر اهمیت قصه و داستان در موفق بودن یک فیلم، خاطرنشان کرد: هر بازیگر شخصیت یا پرسونایی از خود میسازد که لزوما شبیه شخصیت زندگی روزمرهاش نیست. این شخصیتها نیز طرفدارانی دارند و باعث شناختهشدن بازیگر میشوند.
او که جمشید هاشمپور را اولین سوپراستار بعد از انقلاب دانست، گفت: هر سوپراستار دورهای دارد. اینکه فرد بتواند پرسونای خود را تغییر دهد سخت است. برخی توانایی انجام این کار را ندارند، در حالیکه یک شخصیت ثابت، در طول زمان هیچگاه به اندازه اولین آثارش مخاطب نخواهد داشت. اگر کارگردانیِ یک اثر خوب نباشد، بازیگر نمیتواند موجب موفقیت آن اثر شود.
به گفته کیانیان، بازیگری که بنا به سابقه ذهنی، میتوان نقش او را در اثر جدیدش حدس زد، نقش اول و ستاره فیلم است و چراغ سینما با او روشن میشود. مشتری این بازیگران نیز، سینمادوستانی هستند که استانداردهایی برای خود دارند لزومی ندارد همه نقشهای متنوع بازی کنند. آدمهای بزرگی در دنیای هنر هستند که تنها یک نقش بازی میکنند. سینما از همه بیشتر به تکنقشها احتیاج دارد چون آنها پول را به سینما میآورند. اما همان یک نقش را باید خوب بازی کرد. ولی به عنوان یک هنرپیشه باید بدانیم شخصیتی که بازی میکنیم، زمان دارد. بهتر است برای دوره پس از آن، نقشه ادامه مسیر را برای خود ترسیم کنیم.
کیانیان درباره تأثیر زندگی شخصی بازیگر در استقبال از آثارش نیز گفت: زندگی شخصی میتواند کمککننده و تضعیفکننده مسیر هنری باشد، اما تأثیر چندانی در استقبال تماشاچی ندارد. در ایران، مخاطب میان زندگی شخصی و بازی یک هنرپیشه تفاوت قائل میشود. پس بازیگر خوبی بودن مهم است.
عبور از خط قرمز؛ موفقترین فرمول فروش در ایران
هوشنگ گلمکانی؛ منتقد سینما که بازار سینما را در دوران کنونی، کساد میداند، گفت: امروزه شکلهای عرضه فیلم متنوع شده و انواع فیلم با نگرشهای گوناگون به وجود آمده است. در دهههای گذشته جذب سرمایه از طریق اسم بازیگر مطرح بوده است. اما الان با وجود ستارهها، به دلیل گسترش امکانات، سلیقهها تقسیم شده و تضمینی برای موفقیت فیلمها به واسطه حضور بازیگر چهره وجود ندارد: از ۱۵ فیلم پرفروش سال 1398، 10 فیلم کمدی هستند و پنج فیلم، استاندارد تولیدی بالایی دارند. فقط فیلم «جهان با من برقص» استثناست. این همان اتفاق خاص سینما محسوب میشود. اگر به فهرست پرفروشها نگاهی بیندازیم میبینیم آنچه تهیهکنندگان به آن اتکا میکنند، همیشه قابل اتکا نیست.
گلمکانی باور دارد فیلمهای موفق فرمول خاصی را رعایت کردهاند، اما لزوماً همه کسانی که این فرمول را رعایت کردهاند، موفق نبودهاند: سینمای دنیا نشان میدهد اغلب به دنبال کلیشه هستند و وقتی فرمولی موفق میشود، تبدیل به کلیشه خواهد شد. بنابراین حضور ستاره، یک کلیشه موفق است. اما فارغ از بحث بازیگری، موفقترین فرمول فروش در سینمای ایران، عبور از خط قرمز است.
به گفته او، سینمای ایران ابتدا از بازیگران تئاتر، رادیو و خواننده استفاده کرد. در دهه۳۰ اولین ستارهای که از سوی سینما متولد شد، ناصر ملکمطیعی بود. بعد از آن فردین، وثوقی و... ظهور پیدا کردند.
به نظر گلمکانی یکی از کسانی که بعد از انقلاب مستقیما زاده موج نو بود، سعید راداست. امروزه به دلیل تغییر در فضای عمومی سینما، ستارهها خیلی شبیه به مردم عادی شدهاند. من باور دارم که این روزها نسبت به تولیدات سینمایی، بازیگر خوب کم داریم. بنابراین کیفیت فیلمها هم پایین میآید: هنر؛ فارغ از عامهپسند یا فاخر بودن، ذاتی است. حال که در سینمای ایران به تعبیری سرمایهسالاری و تعبیر دیگر، بازیگرسالاری حاکم است، اهالی سینما باید برای تداوم حیات خود به فکر تقویت بازیگری باشند و استعدادهای جدید را کشف کنند. اما در ایران متأسفانه آژانس بازیگریابی نداریم. به باور من باید برای نیل به این هدف تلاش کرد تا استعدادها به کار گرفته شوند.