صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گزارشی از یک نمایشگاه خوش‌نویسی در محله فلسطین مشهد | خوش نوشتن عشق است

  • کد خبر: ۳۱۸۷۳
  • ۰۷ تير ۱۳۹۹ - ۱۵:۵۳

حسین‌زاده عطار / به گزارش شهرآرانیوز، تابلو‌های خوش‌نویسی‌اش روی دیوار‌های رنگی و میان گلدان‌هایی که هر کدام گیاهی پر‌طراوت را در خود جای داده‌اند، زیباتر جلوه می‌کنند. انگار با دوات‌های رنگی‌اش عشق را از اشعار مولانا، سعدی و حافظ بیرون کشیده و با نوک قلم‌نی روی کاغذ‌ها و میان تذهیب‌های یک چهار دیواری کوچک به نام قاب تراوانده است. سید اسدا... علوی‌نژاد متولد ۱۳۲۴ و عاشق خوش‌نویسی است. از سال ۸۵ خوش‌نویسی را از یکی از استادان انجمن خوش‌نویسان در واحد آموزش اداره علوم‌پزشکی مشهد یاد گرفته و بعد هم استاد مریم‌السادات موسوی آموزش خوش‌نویسی به او را تا سطح ممتازی عهده‌دار شده است. دومین نمایشگاه خوش‌نویسی‌اش در محله فلسطین بهانه گپ و گفتمان با اوست.

علاقه به خوش‌نویسی از کودکی
متولد شیراز هستم. آن زمان اینترنت و گوشی همراه نبود و کودکی‌های من هم به کوهنوردی و گل‌گشت صحرا و بازی با دوستان می‌گذشت. خانواده‌ام تقریبا مذهبی بودند. آن‌زمان‌ها هم به نقاشی و خوش‌نویسی و هنر علاقه داشتم، اما هیچ کدام را انجام نمی‌دادم. هرگاه جایی خط زیبایی می‌دیدم به آن دقت می‌کردم و برایم حس خوشایندی داشت. شاید کلاس‌های درس مدرسه آن‌زمان هم در اشتیاق هنری‌ام مؤثر بود. ریاضی و درس‌های دیگر آن زمان به سبک درس‌های کنونی نبود و حافظ و سعدی را هم یادمان می‌دادند. علاقه به شعر و هنر هم از همان زمان در وجودم بود، ولی مشغله‌های زندگی نمی‌گذاشت که سراغشان بروم.

سال ۵۰ به عشق امام‌رضا(ع)
درسم که تمام شد، سربازی را همان سال به دلیل مازاد بر نیاز بودن معاف شدم. یکی از بستگانمان که در آن زمان در اداره علوم‌پزشکی تهران بود کارمندی در آن اداره را به من پیشنهاد داد. وقتی به تهران رفتم از همان اول پست خوبی در اداره به من دادند که در رده پست‌های کارمندان میانه بود. کارم را در قسمت بیماری‌های واگیردار اداره مانند سرخک، آبله و... ادامه دادم. خیلی زود پیشرفت کردم. دو سالی در تهران ماندم و بعد از آن به شیراز منتقل شدم و در شیراز مسئول روابط عمومی اداره بودم. مقصد بعدی زاهدان بود. در زاهدان ازدواج کردم و در انتقالی بعدی که سال ۵۰ اتفاق افتاد به مشهد آمدم و پابند آقا شدم. همین‌جا درسم را تا فوق‌دیپلم ادامه دادم. همسرم گفت مشهد شهر خوبی است و همسایگی با امام‌رضا (ع) سعادتی است که نصیب هر کسی نمی‌شود و همین حرف‌ها ماندگارمان کرد.

آموختن خوش‌نویسی از سال ۸۰ تا مرتبه ممتازی
حوالی سال ۸۰ بود که توانستم چیزی را که سال‌ها از دیدن آن لذت می‌بردم و در اندیشه انجام‌دادن آن بودم، عملی کنم. خوش‌نویسی را یکی از همکارانم در اداره علوم‌پزشکی مشهد که خط می‌نوشت و استاد این هنر و همچنین عضو انجمن خوش‌نویسان مشهد بود به من آموخت. من خط را در کلاس آموزش خوش‌نویسی او در خیابان صاحب‌الزمان (عج) یاد گرفتم. آن سال حس بچه‌مدرسه‌ای را داشتم که قرار است اول ابتدایی را بخواند و به همان اندازه شوق نوشتن الف، ب و پ در من دوباره زنده شده بود. خط را با الفبا شروع کردم و کم‌کم کلمات را آموزش دیدم و بعد هم جمله و ابیات را. استاد، ابتدای کار می‌گفت این حرف را باید بکشی و آن قسمت را باید نازک‌تر بنویسی و من با تمرین و تلاش به حد پذیرفتنی و خوبی از خوش‌نویسی رسیدم. آن زمان ساعات بیکاری‌ام کم بود و خیلی فرصت برای تمرین نداشتم، مدتی میان آموزش‌هایم وقفه افتاد، اما چند سالی است که بعد از بازنشستگی وقتم آزاد است و زیر نظر استاد مریم‌السادات موسوی راهی را که طریق عاشقی‌هایم است ادامه می‌دهم. سال گذشته ۲۰ اثر را به نمایش گذاشتم و در این نمایشگاه هم ۴۰ اثر جدیدم را برای هنردوستان این رشته هنری آماده کرده‌ام. گاه پای خوش‌نویسی که می‌نشینم به خود که می‌آیم می‌بینم ساعت یک نیمه شب است. خوش‌نویسی هنر عجیبی است و دنیای قشنگی دارد. اگر روحیه خوبی نداشته باشم قلمم روی کاغذ نمی‌رود. انگار باید حال خوب داشته باشی که بتوانی خط بنویسی. قلم اسرار خودش را دارد. حال خوب رامش می‌کند، روی کاغذ خوش رقص می‌کند، رد پایش زیبا‌تر می‌شود و ماندگار‌تر. فکر می‌کنم هنوز خیلی مانده که نام خوش‌نویس را روی خودم بگذارم، اما سطحی که اکنون به آن رسیده‌ام مرتبه ممتازی از خوش‌نویسی است.

خوش‌نویسی روح را صیقل می‌دهد
بیشتر اشعار حافظ، سعدی و مولانا را می‌نویسم، اما با اشعار حافظ حس بهتری دارم، چون اشعارش عرفانی است و عالم متفاوتی دارد. خوش‌نویسی روح را صیقل می‌دهد. سبکم نستعلیق است، اما مدل‌های دیگر خط را هم می‌نویسم. خیلی دلم می‌خواهد خط‌های ثلث و کتابت را هم یاد بگیرم. خط خاصیتی دارد که هر چه شاخه‌های بیشتری از آن را یاد بگیری تواناتر می‌شوی. بیشتر خط‌هایم با اقتباس از جمله یا شعری است که در کتابی یا جایی دیده‌ام و مفهوم آن جمله به دلم نشسته و خواسته‌ام آن حس خوب را منتقل کنم. وقتی هم که قرار است یادبودی به دوست، آشنا و فامیل بدهم یکی از همین تابلو‌ها یادگاری می‌شود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.