عادت به استفاده عجیب و غریب و نامعمول از چیزهای معمول و رایج در دیگر نقاط دنیا و از سمت دیگر استفاده طبیعی و عادی از چیزهایی که در جهان نامعمولاند، از کف آدمهای جامعه تا سقف تصمیمسازان، به روندی عادی تبدیل شده است.
محمدناصر حقخواه -/شهرآرانیوز؛ موضوع بحث این یادداشت هم درباره همین روند رایج است؛ اینبار در موضوع رفتار اقتصادی چهرههای سرشناس. در دنیا ماجرا اینطور است که کسی در ورزش، هنر و البته گاهی سیاست به شهرتی میرسد و با کاری که میکند پولی کسب میکند. بازیگر و کارگردان از فیلمهایی که کار میکند؛ خواننده از آلبوم و کنسرتهایش و فوتبالیست از قراردادها و آپشنهای قراردادهایش!
هنر و مهارت ورزشی بهخصوص با گسترش رسانهها روزبهروز پولسازتر میشود، اما همین رسانهها که آدمها را چهره میکنند، چندین گزینه هم درون خودشان دارند که بهعنوان هدیه سرشناسی به سلبریتیها ارائه میکنند و عدهای آن را دربرمیگیرند و عدهای به هر علت از آن فرار میکنند. این هدیه ورود به صنعت تبلیغات است. چهره و صدا و اعتبارت را میدهی و کالایی را توی چشم میآوری تا سرمایهای به آن صنعت و محصول اضافه شود و پولی هم توی جیب خودت برود. پولی که خیلی بیشتر از رقم قراردادها و درآمدی است که فرد از حرفه تخصصی خودش بیرون میکشد. البته که هرچه سرشناستر باشی، هم رقم قراردادهای تبلیغاتی و هم تعداد سرمایهدارانی که دنبالت هستند بیشتر میشود. برای همین هم آدمهایی با شهرتی جهانی معمولا سفیر تبلیغاتی چندین شرکت مختلف هستند و بیشتر درآمدشان از همین راه تبلیغات است. این روند سرمایهدارانه به ایران ما هم رسیده است، اما با همان قید که در ابتدای این یادداشت ذکر شد. مبالغ تبلیغاتی کم به نظر نمیرسند، اما حالا که قرار است مثل کسانی در آن سوی دنیا عمل کنیم، نمیشود درآمدی که سلبریتی از تبلیغات دارد کمتر از بازار اصلی کارش باشد. این چیزی است که روال دنیاست. میتوان با اصل این ماجرا و فلسفه سرمایهدارانه اینجور تبلیغات مخالف بود، اما وقتی کاری را انجام میدهیم بهتر است همانطور که همهجا تجربه میشود انجام دهیم، نه به شکلی که خودمان دوست داریم. نکته بعد درباره انتقاداتی است که به قیمتهای پرداختی به چهرههای سرشناس میشود و آن را هم میشود با استدلالی شبیه قبلی جواب داد. وقتی قبول کردهایم که شرکتها و صنایعی خصوصی شکل بگیرند و مدیران آن تصمیمگیر بر سرنوشت و سرمایه شرکت و صنعتشان باشند، پس اینکه فلان شرکت چه مبلغی و چهطور به چه کسی میدهد تا چه محصولی را چهطور و چگونه و برای چه جامعه مخاطبی و روی چه رسانهای تبلیغ کند هم به خود تصمیمگیران آن شرکت مربوط است. میشود اصولا سوار شتر سرمایهداری و بازی چهرهفروشی نشد، اما اگر شدهایم باید یادمان باشد که شترسواری دولادولا نمیشود. همانطور که حق داریم درباره شفافیت پرداختهای مالی نهادهای عمومی که بودجهشان از بیتالمال تزریق میشود حرف بزنیم، باید به اعداد و ارقامی که شرکتهای خصوصی به چهرهها میپردازند، احترام بگذاریم. یادتان نرود که اقتصاد آنقدر هوشمند است که خودش بتواند در بازی هزینه-فایده گلیمش را از آب بیرون بکشد.