صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

بازخوانی فیلم سینمایی «اخت الرضا» به مثابه یک تجربه تاریخی مذهبی به بهانه دهه کرامت

  • کد خبر: ۳۳۰۴۳۶
  • ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۱۹
فیلم سینمایی «اخت الرضا» در سال ۱۴۰۰ با مشارکت آستان مقدس حضرت معصومه (س) و مجموعه شبکه‌های کربلا وابسته به عتبه حسینیه و توسط سازمان سینمایی سوره تولید شده است.
محمد عنبرسوز
خبرنگار محمد عنبرسوز

به گزارش شهرآرانیوز؛ سینمای ایران همواره با خلأ روایت‌های مذهبی تاریخی، با محوریت شخصیت‌های بزرگ دینی و بالاخص اهل بیت (ع) روبه رو بوده است. در میان این شخصیت ها، حضرت فاطمه معصومه (س) جایگاه ویژه‌ای دارند؛ نه فقط به عنوان خواهر امام رضا (ع)، بلکه به عنوان یکی از چهره‌های تأثیرگذار معنوی و فرهنگی در حافظه تاریخی مردم ایران، به ویژه مردم قم.

در این میان، فیلم «اخت الرضا» به نویسندگی مصطفی نیکزاد و کارگردانی سیدمجتبی طباطبایی، اولین و تنهاتلاشی است که با محوریت این بانوی بزرگ ساخته شده است؛ فیلمی که می‌کوشد سفر حضرت معصومه (س) از مدینه به قم را در بستر روایت‌های تاریخی و روحانی بازنمایی کند. 

فیلم سینمایی «اخت الرضا» در سال ۱۴۰۰ با مشارکت آستان مقدس حضرت معصومه (س) و مجموعه شبکه‌های کربلا وابسته به عتبه حسینیه و توسط سازمان سینمایی سوره تولید شده است. در این فیلم که هم اکنون در حال اکران آنلاین است، سید محمد جواد طاهری، مجید امیری، سهیلا محققی، مهدی میرغیاثی، مرتضی جلالی و حمید لاجوردی ایفای نقش می‌کنند.

تأثیر فرهنگی حرم در زندگی روزمره

در شهر قم، حرم حضرت معصومه (س) مثل یک قلب فرهنگی می‌تپد؛ قلبی که نبض آن نه فقط در فضا‌های مذهبی، بلکه در تمامی ابعاد زندگی فرهنگی و اجتماعی این شهر جاری است. هر سال میلیون‌ها زائر از سراسر ایران و حتی کشور‌های شیعه نشین منطقه راهی قم می‌شوند؛ اما نکته مهم این است که این سفرها، فقط برای انجام زیارت به معنای سنتی آن نیست. زیارت در قم، تجربه‌ای چندلایه است که در آن دین، فرهنگ، آموزش، هنر و حتی تجارت و زندگی روزمره به شکلی پیچیده و زنده درهم تنیده‌اند.

قم با حرم حضرت معصومه (س)، تبدیل به یک مرکز پویا و فعال فرهنگی شده است. کتاب فروشی‌های اطراف حرم که معمولا میزبان آثار دینی، فلسفی، عرفانی و تاریخی هستند، خود نوعی کتابخانه باز عمومی‌اند. زائران و علاقه‌مندان به مطالعه، از اقشار مختلف، گاه ساعاتی طولانی را در این فضا‌ها می‌گذرانند. از منظر مناسک عمومی هم، قم را باید یک تقویم زنده دانست؛ شهری که در ایام مذهبی، تبدیل به یک جشنواره خودجوش فرهنگی می‌شود.

این مناسبت ها، فقط اجرا‌های مذهبی نیستند؛ بلکه صحنه‌های نمایش همدلی، همزیستی و فرهنگ شیعی در قالب‌های متنوع‌اند؛ از تعزیه و نقالی گرفته تا نمایشگاه‌های فرهنگی، پویش‌های اجتماعی و کارگاه‌های آموزشی نوجوانان در فضای پیرامون حرم.

نکته مهم دیگر این است که در سال‌های اخیر، الهام از شخصیت حضرت معصومه (س) راه خود را به عرصه هنر‌های معاصر نیز باز کرده است. در سینما، نمونه‌های معدودی مثل فیلم «اخت الرضا» تلاش کرده‌اند به زندگی ایشان بپردازند. در ادبیات کودک و نوجوان، داستان‌هایی با محوریت حضرت معصومه (س) منتشر شده است که جنبه تربیتی و الگوسازی دارند. در موسیقی آیینی، مداحی‌ها و قطعات خاص برای ایشان ساخته شده که فضای ویژه قم را بازتاب می‌دهند؛ حتی برخی نمایشنامه‌ها و اجرا‌های تئاتر مذهبی نیز با الهام از حضور معنوی حضرت، در حال شکل گیری‌اند.

قصه‌ای در دل تاریخ، اما گرفتار در روایت

«اخت الرضا» در ساختار خود تلاش دارد روایتی عرفانی و معنوی از زندگی حضرت فاطمه معصومه (س) ارائه دهد؛ روایتی که به جای تأکید بر جزئیات وقایع تاریخی یا درگیری‌های دراماتیک بیرونی، بیشتر در پی خلق فضایی است برای تأمل در بزرگی و شأن معنوی شخصیت محوری خود. فیلم با پرهیز از نمایش مستقیم چهره حضرت معصومه (س)، سعی دارد این خلأ بصری را با استفاده از نریشن‌های توضیحی، موسیقی ملایم، نورپردازی معنوی و تصویرسازی‌های استعاری جبران کند.

از منظر روایت پردازی سینمایی، چنین رویکردی بار دراماتیک اثر را به شدت کاهش می‌دهد. سینما، به عنوان رسانه‌ای مبتنی بر تصویر، نیازمند شخصیت‌هایی است که از طریق کنش، واکنش، احساسات و دیالوگ‌های زنده برای تماشاگر ملموس شوند. وقتی چهره شخصیت اصلی دیده نمی‌شود، دیالوگ اثرگذاری وجود ندارد و روایت به نریتور واگذار شده و اتصال عاطفی مخاطب با قهرمان قصه دشوار می‌شود. اینجاست که فیلم نامه نیز نتوانسته است این چالش را مدیریت کند.

به جای آنکه با خلق شخصیت‌های فرعی پررنگ، روابط بین فردی معنادار یا نقاط اوج عاطفی و تصمیم گیری‌های دراماتیک، مخاطب را به داستان بکشاند، فیلم نامه بیشتر به بازگویی وقایع تاریخی می‌پردازد؛ آن هم به شکلی خطی و بی چالش. همین موضوع باعث می‌شود که شخصیت حضرت معصومه (س) نه تنها دست نیافتنی، بلکه تا حدی دور و بی حضور در روایت جلوه کند. مخاطب به جای هم ذات پنداری با یک زن جوان شجاع، عالمه و مهاجر که در سفری پرخطر شرکت کرده است، بیشتر با یک مفهوم انتزاعی روبه رو می‌شود که در تصویرسازی‌های عرفانی احاطه شده است.

انتخاب موضوع

باوجود ضعف‌های فنی و ساختاری، «اخت الرضا» از یک جنبه ارزشمند و تأمل برانگیز است؛ پرداختن به حضرت فاطمه معصومه (س) به عنوان شخصیت محوری یک اثر سینمایی. این انتخاب، حتی اگر خروجی آن کامل و بی نقص نباشد، در نوع خود یک گام جسورانه در مسیری است که سینمای ایران کمتر در آن قدم گذاشته است.

برای سال ها، روایت زندگی بانوان بزرگ اهل بیت (ع) در فرهنگ عمومی ایرانیان عمدتا محدود به نقل‌های شفاهی، بازنمایی‌های هنری سنتی مثل نقاشی‌های قهوه خانه‌ای یا در بهترین حالت، سریال‌های تلویزیونی با نگاهی کلیشه‌ای و محتاط بوده است.

«اخت الرضا» این شانس را دارد که روی طیف وسیعی از مخاطبان حساب کند؛ مخاطبانی که به دلیل تجربه زیسته زیارت، انس با حرم مطهر و آشنایی با نماد‌ها و فضای معنوی شهر قم، از پیش نوعی همدلی عاطفی با موضوع فیلم دارند. برای این افراد، تماشای فیلمی درباره حضرت معصومه (س) صرفا یک فعالیت هنری نیست، بلکه نوعی بازگشت ذهنی و احساسی به یکی از تجربه‌های خاص زندگی شان است. این ویژگی فیلم، اگر با ساختاری قوی‌تر و روایت درگیرکننده تری همراه می‌شد، می‌توانست آن را به اثری ماندگار در حافظه جمعی ایرانیان بدل کند.

شکست سینمای ایران در ژانر تاریخی مذهبی

متأسفانه باید اذعان کرد که سینمای ایران در زمینه تولید آثار تاریخی مذهبی به طرز محسوسی از تلویزیون عقب مانده است. در حالی که تلویزیون ایران طی دهه‌های گذشته با سریال‌هایی مانند «امام علی (ع)»، «مختارنامه» و «یوسف پیامبر (ع)» بار‌ها توانسته است روایات دینی و شخصیت‌های برجسته تاریخ اسلام را به زبان تصویر نزدیک کند و مخاطب انبوه و متنوعی را درگیر خود سازد؛ اما سینما نتوانسته است حتی به سطحی مشابه دست پیدا کند. درواقع، حضور سینمایی در این حوزه آن قدر کم رنگ و پراشتباه بوده که در ذهن عموم مخاطبان، روایت دینی بیشتر با قاب تلویزیون گره خورده تا پرده نقره‌ای سینما.

یکی از دلایل این عقب ماندگی، این است که ساخت فیلم‌های تاریخی مذهبی نیازمند بودجه‌های کلان و امکانات گسترده است؛ امری که معمولا در ساختار تولید سینمای ایران، کمتر اولویت دارد. سینمای ایران اغلب درگیر تأمین مالی است و برای پروژه‌هایی با ریسک بالا و بازدهی نامطمئن مانند آثار تاریخی دینی، تمایلی از سوی سرمایه گذاران وجود ندارد.

اگر سینمای ایران بخواهد سهمی جدی در روایت‌های تاریخی مذهبی داشته باشد، نیازمند یک بازنگری عمیق در نگاه تولیدی، سرمایه گذاری و تربیت نیرو‌های تخصصی است. مخاطب برای چنین آثاری وجود دارد؛ اما سینما هنوز نتوانسته است راهی برای جلب این مخاطب پیدا کند.

چالش دیالوگ نویسی در آثار مذهبی

یکی از معضلات جدی فیلم هایی، چون «اخت الرضا»، دیالوگ نویسی است؛ مسئله‌ای که به ظاهر فقط یک مؤلفه فنی است، اما درواقع بر کلیت حس و درک مخاطب از یک اثر تأثیر بنیادین دارد. در آثار مذهبی، دیالوگ نه تنها باید وظیفه اش را در روایت درام به درستی انجام دهد، بلکه باید با شأن ادبی و عرفانی سوژه نیز هماهنگ باشد.

مخاطب، به ویژه در مواجهه با شخصیت هایی، چون حضرت فاطمه معصومه (س)، انتظار زبانی فاخر، اما قابل فهم دارد؛ زبانی که نه آن قدر سنگین باشد که در حد تعزیه یا مناجات باقی بماند و نه آن قدر سطحی و روزمره که از قداست موضوع بکاهد. در این میان، کارگردانانی، چون داوود میرباقری توانسته‌اند به تعادلی بی نظیر میان ادبی بودن و دراماتیک بودن زبان برسند؛ دیالوگ‌هایی که هم حس تاریخی دارند، هم ریتم نمایشی و هم از نظر عاطفی برای مخاطب قابل لمس‌اند. میرباقری با تکیه بر تسلط بر ادبیات فارسی، شناخت روان انسان مذهبی ایرانی و آشنایی با تئاتر، دیالوگ را به ابزاری برای خلق شخصیت بدل کرده است، نه صرفا انتقال اطلاعات.

اما در «اخت الرضا»، فقدان این مهارت به وضوح حس می‌شود. دیالوگ‌ها نه عمق دارند، نه ساختار نمایشی درست و نه لحن مناسب با فضای تاریخی و معنوی فیلم. همین ضعف آشکار باعث شده فیلم ساز ناچار شود به نریشن پناه ببرد؛ ابزاری که به جای کمک به پیشبرد روایت، در اینجا به نوعی عقب نشینی تبدیل شده است.

اوضاع زمانی بغرنج‌تر می‌شود که نمایش چهره شخصیت اصلی، به دلیل ملاحظات شرعی و عرفی، ممکن نباشد. در چنین شرایطی، همه چیز (از صدا تا زبان بدن، از نور تا موسیقی و به ویژه دیالوگ) باید برای جبران فقدان چهره تلاش کنند؛ اما وقتی دیالوگ‌ها کارآمد نیستند و نریشن نیز صرفا اطلاعات خشک یا عبارات شعاری تحویل می‌دهد، تماشاگر در فاصله‌ای سرد از قهرمان داستان باقی می‌ماند. به این ترتیب، فیلمی که می‌توانست تجربه‌ای احساسی و عارفانه باشد، به بیانیه‌ای تصویری بدل می‌شود که نه دل را می‌لرزاند، نه اندیشه را درگیر می‌کند.

حلقه مفقوده بازیگری

یکی دیگر از ضعف‌های محسوس فیلم «اخت الرضا»، کیفیت بازیگری آن است. در آثار تاریخی مذهبی، بازیگر نه تنها باید نقش خود را بازی کند، بلکه باید به نوعی با روح زمان، بافت فرهنگی و فضای قدسی روایت نیز پیوند بخورد. اینجا صرفا تسلط بر فن بیان و بدن کافی نیست؛ بازیگر باید درک درستی از زیست جهان شخصیت و معنای نقش داشته باشد. او باید بتواند از دل سکوت ها، نگاه‌ها و حرکت‌های محدود، دنیایی از معنا و احساس بیرون بکشد.

فیلم‌های بیوگرافیک تاریخی مذهبی، بیشتر متکی به توان بازیگران مکمل‌اند تا فضای احساسی و معنوی فیلم را زنده نگه دارند؛ اما در این اثر، بازیگران نتوانسته‌اند از پسِ این مسئولیت برآیند. آن‌ها نه در بیان دیالوگ‌ها تبحر دارند، نه در انتقال عاطفه از طریق زبان بدن موفق‌اند.

در نتیجه، بسیاری از صحنه‌ها خنثی، سطحی و فاقد بار احساسی لازم‌اند؛ اما در «اخت الرضا» به نظر می‌رسد این دقت و هدایت وجود نداشته است. بازیگران در فضایی ایستا و خنثی حرکت می‌کنند، بدون آنکه لحظه‌ای از بازی آن‌ها بتواند تماشاگر را درگیر یا متأثر کند. این ضعف زمانی بیشتر خودش را نشان می‌دهد که اثر، در نبود امکانات تصویری قدرتمند یا فیلم نامه‌ای عمیق، عملا همه تکیه اش را روی اجرای بازیگران گذاشته، اما از آن هم بی نتیجه مانده است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.