مهرانه لواسانیان پیشکسوت هندبال بانوان که سالهاست در محله سجاد سکونت دارد با مهربانی و لبخندی دلنشین به پیشواز ما آمد و ما را به یک نوشیدنی گرم مهمان کرد. آنچه میخوانید نتیجه گفت و گوی صمیمانه ماست.
زمانی / شهرآرانیوز - پیشکسوتان در هر کشوری اعتبار آن کشور محسوب میشوند و به همین دلیل نه تنها نباید آنها را فراموش کرد بلکه باید به یاد آنها بود و به آنها احترام گذاشت. در این میان نباید از یاد پیشکسوتان ورزشی هم غافل بود. آنها سالها برای کشور تلاش کردهاند و افتخاراتی کسب کردهاند.
مهرانه لواسانیان پیشکسوت هندبال بانوان که سالهاست در محله سجاد سکونت دارد با مهربانی و لبخندی دلنشین به پیشواز ما آمد و ما را به یک نوشیدنی گرم مهمان کرد. آنچه میخوانید نتیجه گفت و گوی صمیمانه ماست.
از کودکی به ورزش عشق میورزیدم
سال ۱۳۴۰ در خیابان خسروی، در خانهای دوستداشتنی در کوچه شوکتالدوله به دنیا آمدم. خانهای قدیمی که دور تا دور آن را اتاقهایی محاصره کرده بودند و به یاد دارم تمام خواهر و برادرهایم در آن اتاقها سکونت داشتند. خانه پدری را بسیار دوست داشتم گرچه پدر و مادرم را در همان خانه از دست دادم. من فرزند آخر بودم و در خانواده ما فقط یکی از برادران در حوزه ورزش فعالیت میکرد. او کشتیگیر بود و در حد قهرمانی کار میکرد. من نیز از کودکی انرژی بسیاری داشتم و فرد پرهیجانی بودم. به قول معروف یک گوشه نمینشستم و دائم در حال جنب و جوش بودم. در نتیجه از زمانی که خود را شناختم متوجه علاقهام به ورزش شدم و حتی در حیاط خانه ورزش میکردم. آن زمانها تنوع در رشتههای ورزشی کم بود؛ بنابراین پس از پایان دوران دبستان در سیزدهسالگی رشته ورزشی هندبال را انتخاب کردم. من قد بلند و دستان کشیدهای داشتم. این نوع شرایط جسمی یکی از امتیازهای ورزشکار در رشته هندبال محسوب میشود، زیرا دستان یک هندبالیست باید به گونهای باشد که توپ در دستان او جا بگیرد و من این ویژگی خدادادی را داشتم. با انتخاب رشته ورزشی هندبال به سالن مهران در نزدیکی مدرسه خود میرفتم و در آنجا با همکلاسیهایم تمرین میکردیم. مربیهای من از جمله جمیله حذیفی و محمد محمدیان بسیار من را در این مسیر تشویق کردند. تمام وقت من را ورزش پر میکرد، آنچنان به ورزش علاقه داشتم و به آن عشق میورزیدم که از آن خسته نمیشدم. تمرین زیاد باعث شد برای مسابقات دانشآموزی انتخاب شوم. بر این اساس در تمام مسابقات آن دوران شرکت کرده و مقامهای زیادی کسب کردم. البته والیبال نیز بازی میکردم، اما به رشته ورزشی هندبال علاقهمندتر بودم و به همین دلیل در آن زمینه تخصصی کار میکردم و تصمیم گرفته بودم آن را به طور جدی ادامه دهم.
مربی و داور
تمرینهای ورزشی تا پایان دبیرستان ادامه داشت. درس میخواندم و باقی وقت خود را به ورزش میگذراندم. تمام تلاشهای من با انتخاب شدن در تیم ملی نتیجه داد. پس از دبیرستان برای تیم ملی انتخاب شدم و با آنکه امکانات کم بود، اما با علاقه ورزش میکردم. من فقط به ورزش فکر میکردم و تمام زندگی من در ورزش معنا گرفته بود. هیچگاه از انجام آن خسته نمیشدم، زیرا با تمام وجود آن را دوست داشتم. زانوهای من همیشه خراشیده و آسیب دیده بود. انگشتانم نیز میشکست و همانطور جوش میخورد. با این حال برای من ورزش کردن ارزشمند بود. هنگام انتخاب رشته برای دانشگاه دوست داشتم در رشته تربیتبدنی تحصیل کنم. آن زمان این رشته در مشهد نبود و من تهران قبول شدم. از طرف دیگر خانواده من به هیچ عنوان با این موضوع موافق نبودند. با این حال کنکور دادم و با رتبه خوبی قبول شدم و وقتی متوجه شدم که رتبه خوبی به دست آوردهام برای آزمون عملی راهی تهران شدم. در آنجا هم نفر اول شدم که این موضوع باعث شد تا جدیتر تصمیمم را دنبال کنم. شادی و حس آن روز برای من توصیفشدنی نیست. آن موقع خانواده هم پذیرفت که استعداد فعالیت و تحصیل در این حوزه را دارم و جایگاه من باید در این رشته باشد؛ بنابراین در رشته تربیتبدنی در تربیت معلم درس خواندم و لیسانس گرفتم. البته هم درس خواندم و هم در آموزش و پرورش کار کردم. ابتدا فقط ورزش میکردم، اما پس از آنکه یک دوره تمرینات در تیم ملی در تهران را گذراندم و متوجه شدم که قوانین هندبال را به خوبی آموختهام، تصمیم گرفتم که تخصصی به دنبال آموزش مربیگری و حتی داوری در این زمینه بروم. به این ترتیب دورههای مربیگری درجه ۳، درجه ۲، درجه ۱ و دورههای دیگر را گذراندم و گواهینامههای مربوط را دریافت کردم و پس از آن به عنوان مربی هندبال خراسان شروع به فعالیت کردم. به مدت ۱۰ سال مربیگری کردم و در دو مقطع نیز داور بودم. از آنجایی که یک فرد نمیتواند هم داور و هم مربی باشد، ترجیح دادم به مربیگری ادامه دهم. ابتدا در مشهد مربیگری میکردم و با تیم خراسان برای مسابقات به شهرهای مختلف مانند تهران، اصفهان، کرمانشاه، زنجان و ... سفر میکردم. ضمن اینکه در اداره تربیتبدنی هم آموزش میدادم. همچنین به آموزش مربیان ورزشی آموزش و پرورش میپرداختم. پس از آن به عنوان مسئول تربیتبدنی خواهران در تبادکان مشغول به کار شدم و به مدت ۶ سال در آنجا و پس از آن به مدت دو سال به عنوان مسئول تربیتبدنی اداره آموزش و پرورش ناحیه ۴ فعالیت کردم.
آموزش در مدارس
در زمان آموزش در مدارس رابطه بسیار خوبی با دانشآموزان داشتم. من فرد مهربانی بودم و به همین دلیل علاوه بر اینکه معلم ورزش بودم از مسائل شخصی آنها نیز با خبر بودم. وقتی مشکلی برای یکی از دانشآموزان پیش میآمد پیگیری میکردم تا مشکل او حل شود و از ورزش عقب نماند. در واقع به چشم فرزند خود به آنها نگاه میکردم. از همان سال اول برای ورزش و شرکت در مسابقات به خوبی با آنها کار میکردم و تمام آموزشهای لازم مانند دریافت توپ را به آنها آموزش دادم. بر این اساس زمانی که بخشنامهای میآمد دانشآموزان آمادگی لازم را داشتند و تیم مورد نظر در مسابقات شرکت میکرد. استعدادیابی دانشآموزان و پرورش استعدادهایشان برایم بسیار اهمیت داشت. در زنگهای ورزش استعداد دانشآموزان را میسنجیدم و علاوه بر ساعتهای حضور در مدرسه، پس از پایان مدرسه نیز میماندم و برای آموزش و تمریناتشان وقت میگذاشتم. حتی زمین ورزش نیز برای تمریناتشان کرایه میکردم. البته این کار نتیجه داشت و ما هر سال در مسابقات دانشآموزی داخل مدارس، استانی و کشوری شرکت میکردیم و بیشتر اوقات تیم ما مقام اول را دریافت میکرد. من نیز هر ساله به عنوان بهترین مربی توسط آموزش و پرورش تجلیل میشدم. بسیاری از آن دانشآموزان اکنون برای خودشان کسی شدهاند و برخی از آنها در دانشگاه تربیتبدنی خواندند. هنوز هم وقتی میبینمشان برخورد خوبی دارند و این موضوع را مدیون نوع آموزش و رفتارم هستم.
معاونت با سختیهای شیرین
در سال ۸۰ به سمت معاون اداره کل در ورزش بانوان خراسان منصوب شدم و اینگونه زندگی ورزشی من روی دیگری به خود گرفت. تجربهای که با تمام سختیهایش برایم شیرین بوده است. من در ناحیه ۴ فعالیت داشتم و جایگاه معاونت پستی بود که بسیاری افراد آرزوی آن را داشتند و این انتصاب که با شوق و ذوق برای من همراه بود، حس بسیار خوبی در من ایجاد کرده بود. آن زمان هنوز خراسان تقسیمبندی نشده بود و همه شهرهای استان زیرپوشش ما بود. ما ۳۳ هیئت ورزشی داشتیم و باید در تمام جلسات که در شهرهای استان یا شهرهای مختلف کشور برگزار میشد مانند جلسات معاونت کل ورزش بانوان که در تهران برپا میشد و دیگر برنامههایی مانند جلسات استانداری، فرمانداری و بسیج حضور مییافتم. قهرمانیهای زیادی داشتیم و مدام جلسات و برنامههای مختلفی مانند توزیع مدال و جوایز برگزار میشد و تمام آنها نیاز به برنامهریزی دقیقی داشت. برای مثال هماهنگی سمینارهایی که تمام مسئولان ورزشی استانها باید در آن شرکت میکردند و حتی هماهنگی رفت و آمدهای آنها سخت بود. در واقع مسئولیت من بیشتر شده بود و کار در این پست تمام وقت من را میگرفت. مربیگری را کنار گذاشته بودم و فقط در جایگاهی که فعالیت داشتم کار میکردم. آن دوران زندگی خصوصی نداشتم و زندگی من فقط ورزش شده بود. سال ۸۲ از طرف استانداری به عنوان عضو شورای هماهنگی راهبردی منصوب شدم. سال ۲۰۰۵ از سوی یونسکو سال بینالمللی ورزش، صلح و توسعه نام گرفت و سازمان تربتبدنی نیز بر این موضوع تأکید کرد. در همین راستا سال ۸۴ توسط اداره کل تربیتبدنی خراسان رضوی به عنوان مسئول ستاد اوقاتفراغت ورزش بانوان آن اداره انتخاب شدم. به ورزش بانوان توجه بسیاری داشتم و تمام سعی خود را کردم ورزش بانوان را توسعه دهم. در این زمینه کلاسهای مربیگری نیز برگزار میکردم. همچنین در سال ۸۵ به کمک همکارانم در ورزش بانوان توانستیم برای اولین بار در مشهد مسابقات کشورهای اسلامی چهارجانبه در رشته هندبال را برای بانوان برگزار کنیم. تا قبل از آن چنین مسابقهای برای بانوان در مشهد برگزار نشده بود. من تصمیم گرفته بودم ورزش را توسعه دهم و نام ورزش ایران را به گوش کشورهای دیگر برسانم. از طرف دیگر دوست داشتم ورزش کشورهای دیگر را هم ببینم و با تکنیکها و روش آنها نیز آشنا شوم. بر این اساس مسابقات چهارجانبه آسیایی را در مشهد ویژه بانوان برگزار کردم که در آن بانوان ورزشکار کشورهای اسلامی شرکت کردند. در این مسابقات که در سالن بهشتی برگزار شد دو تیم از مشهد شرکت کردند. برگزاری چنین مسابقهای بیشک سختیهایی به همراه داشت. امکانات ما بسیار کم بود. بسیاری از بانوان کشورهای دیگر حجاب نداشتند و ما باید آنها را ملزم به حجاب میکردیم. افراد زیادی برای حضور در مسابقه دعوت شده بودند. مشهد میزبان بود و من سرپرست کل مسابقات بودم به همین دلیل برنامه نیازمند برنامهریزیها و هماهنگیهای بسیاری بود. با این حال مسابقات خوبی بود و در نهایت ایران توانست مقام اول را کسب کند. شرکتکنندگان خارجی را به حرم امام رضا (ع) بردیم که بازخورد خوبی داشت و به طور کل مسابقات خوبی ارائه شد.
دوران معاونت من تا سال ۸۷ ادامه داشت و خدا را سپاسگزارم که آن سالها را به خوبی گذراندم و موفق بودم. همان دوران نیز بارها از سوی ارگانها و هیئتهای مختلف تجلیل شدم. برای مثال سال ۸۶ در جشنواره تجلیل از قهرمانان، پیشکسوتان و مربیان از من تقدیر شد. در طی سالهای خدمت به عنوان معاونت موفق به شرکت در برنامههای مختلفی از جمله کنگره زن، ورزش و گفتوگوی تمدنها و شرکت در اولین نمایشگاه تخصصی و جشنواره ورزش ایران – مشهد و همچنین اولین نمایشگاه تخصصی موتورسیکلت و دوچرخه و ... شدم. پس از پایان دوره معاونت اداره کل تربیت بدنی دوباره در اداره آموزش و پرورش مشغول به کار شدم و سرانجام با ۲۵ سال خدمت بازنشست شدم. اکنون مدتی است که در یک شرکت مربوط به معدن فعالیت میکنم.
اخلاق ورزشی
برای ورزشکاران شخصیت و اخلاق بسیار مهم است. زمانی که یک مربی از نظر اخلاقی قاطع و محکم باشد، فردی که در کنار او آموزش میبیند مربی خود را الگوی خود قرار میدهد و در کنار یادگیری تکنیک و فنون، اخلاق و رفتار را هم از او میآموزد. مربی خوب که داشته باشی به طور قطع چیزهای خوب هم یاد خواهی گرفت. من نیز مربیان خوبی داشتم و از آنها اصول بسیاری را آموختم و منش، جوانمردی و گذشت را یاد گرفتم. من هم سعی کردم آن اخلاقیات را در زندگی خود اجرا کنم. به همین دلیل علاوه بر توجه به ورزش و تکنیک، اخلاقیات هم ضرورت زندگیام بوده است. در زندگی برای من گذشت اهمیت بسیاری دارد، انسان باید با دیگران با احترام رفتار کند و حق کسی را ضایع نکند. همواره به شاگردانم گفتهام که پیروزی در مسابقات اتفاق خواهد افتاد، اما آن چیزی که مهمتر از پیروزی است، گذشت، جوانمردی و احترام به دیگران است. گاهی لازم است در کنار تمام قوانین انس و الفت هم باشد. ضرورتی ندارد که فرد بهترین تکنیکها را بداند، اما لازم است که بهترین اخلاق را داشته باشد.
در کنار مربیانم همکاران خوبی نیز در اداره ورزش به من کمک کردند و همراهم بودند. هنوز هم با افرادی که با یکدیگر تمرین میکردیم، ارتباط دارم. تمرینات و مسابقات نیز به ورزشکار چیزهایی میآموزد. به یاد دارم در یکی از مسابقات دیر رسیدم. درست زمانی که نیمهای از شروع مسابقه گذشته بود و در نتیجه از حضور در آن مسابقه محروم شدم، آن اتفاق باعث شد به اهمیت حضور به موقع توجه کنم و به همین دلیل از آن روز به بعد همیشه بهموقع در تمرینات و مسابقات حاضر شدم.
از طرف دیگر من تجربه داوری نیز دارم و داوری هم باید اخلاقیات خاصی داشته باشی و به اصول اخلاقی پایدار باشی. داور باید خیلی هوشیار باشد ضمن اینکه بدن آمادهای داشته باشد و با ورزشکار زمین بازی را طی کند. یکی دیگر از ویژگیهای داور این است که قاطع و عادل باشد و از سوتی که میزند پشیمان نشود. بر این اساس سعی کردم همیشه درست داوری کنم و هیچگاه از سوتی که زدم پشیمان نشدم.
از کنار هندبال بیاحساس نمیگذرم
ورزش حس جوانی میدهد و انجام آن برای همه ضرورت دارد. حرف از سلامت و تندرستی است. با ورزش روحیه فرد جان میگیرد و افسردگی از او دور میشود. ورزش در زندگی من نیز تأثیر مثبت داشته است. روحیه خوب را به من ارمغان داده است به گونهای که از آن انرژی میگیرم. وقتی به یک پارک میروم و میبینم که بانوان ورزش میکنند من هم تمایل پیدا میکنم که به جمع آنها بپیوندم. آنچنان به هندبال علاقهمند هستم که هر زمان مسابقهای میبینم یا مطلبی میخوانم حس میکنم خودم آنجا هستم. اکنون که بازنشسته شدهام، اما پیگیر ورزش هستم و اخبار و اطلاعات را دنبال میکنم. در مسابقات به عنوان تماشاچی شرکت میکنم و اگر متوجه شوم که مسابقهای در تلویزیون به نمایش گذاشته میشود به طور حتم آن را با علاقه نگاه میکنم. در واقع هیچ وقت نمیتوانم بیاحساس از کنار هندبال بگذرم.
هندبال ایران جای پیشرفت دارد. در حال حاضر از نظر علمی ورزشکاران عالی هستند، تکنیک را میدانند و به علم روز آگاه هستند. مدام فیلم مسابقات و تمرینات ورزشی میبینند و در کنار تکنیک مطالب مربوط به این رشته را هم میآموزند و سعی میکنند با دانستن قوانین میزان بروز خطاهایشان کاهش یابد. هندبال بانوان نیز شرایط خوبی دارد و این روند جای امیدواری دارد. اکنون دو زانوی من آسیب دیده است و نیاز به جراحی دارد. انگشتان دستم بارها شکسته و همانطور که شکسته جوش خورده است. این آسیبها یادگار ورزش است. با این حال اکنون وضعیت بهبود یافته است و در هر اردویی مربیان بدنساز و ماساژور در کنار تیم هستند و همین امر تا حدودی از بروز چنین آسیبهایی جلوگیری میکند.
ورزش برای بانوان بسیار مفید است و به نظر من زمانی که یک مادر ورزش میکند همسر و فرزندانش هم تشویق میشوند تا در این مسیر قدم بردارند. من همیشه به بانوان دیگر توصیه میکنم که آنها هم ورزش کنند حتی به مدت یک ساعت هم که شده است، این کار را انجام دهند تا اینگونه هم سلامت جسم و هم سلامت روحشان را تضمین کنند.
محلهای با ترافیک سنگین
سال ۶۹ ازدواج کردم و اکنون دارای دو فرزند پسر هستم. روحیه ورزشی من باعث شده فرزندم هم به ورزش علاقهمند شود. اکنون او نیز ورزش میکند. پس از بازنشستگی در پایگاه قهرمانی ورزش میکردم، اما بهدلیل کرونا در حال حاضر نمیتوانم به آنجا بروم. با این حال در منزل خود جایی برای ورزش ایجاد کردهام و در خانه ورزش میکنم. از زمانی که ازدواج کردم تا کنون در محله سجاد سکونت دارم. زمانی که وارد این محله شدم به این اندازه که امروز شاهد آن هستیم شلوغ نبود. خانهها ویلایی بود و مالکان اجازه نداشتند از دو طبقه بیشتر بسازند، اما اکنون خانههای ویلایی تبدیل به برج شده است که با تعداد بسیاری ساکن رو به رو است. این حجم از جمعیت موجب ترافیک و نبود جای پارک هم شده است. این ازدحام خودرو با زمان تعطیلی مدارس افزایش مییابد و مدتها باید پشت خودروها منتظر بمانی تا راه برایت باز شود. علاوه بر این در سر چهارراه آیت ا... نمر چراغ راهنمایی وجود ندارد و هم از خیابان ابنسینا و هم از خیابان گلشن خودرو میآید. این موضوع ترافیک بدی در آن نقطه ایجاد کرده است که لازم به پیگیری است.
به یاد پیشکسوتان باشیم
متأسفانه با گذر زمان پیشکسوتان هم به فراموشی سپرده میشوند. بسیاری از پیشکسوتان اکنون در بستر بیماری به سر میبرند و حال مساعدی ندارند، اما کسی به آنها اهمیتی نمیدهد. سال ۹۷ از طرف شهرداری به دیدن من آمدند و از من تجلیل کردند و مصاحبه و فیلم گرفتند، اما پیشکسوتان بسیاری هستند که چشمشان به در است تا کسی حالشان را بپرسد. همین به یاد بودن ارزش زیادی دارد و لبخند بر لب آن فرد جاری میکند. حتی بسیاری از پیشکسوتان توانایی زیادی دارند و هنوز هم میتوانند در جامعه مفید باشند. بر این اساس ضرورت دارد به آنها رسیدگی شود و از تواناییها و تجاربشان استفاده کرد. از طرف دیگر نسل جدید باید بدانند که چه افرادی برای کشورشان مفید بودهاند. به همین منظور باید به این افراد توجه کرد و نسل آینده را با آنها آشنا کرد.
شاید شعر با ورزش جور در نیاید، اما من اهل شعر هم هستم و گاهی شعری میسرایم. بر این اساس این دو بیت را به یادگار تقدیم میکنم:
به ورزش اگر، چون که همت کنی/ به یک یا علی اذن رخصت کنی
نشاط و جوانی چنین میرسد/ به عمر دو صد ساله فرصت کنی