معصومه فرمانیکیا | فاطمه سیرجانی/ شهرآرانیوز - دنیا تا دلتان بخواهد پر از ورزشکاران موفق است. ستارههایی که از همان روز اول روی ریل موفقیت گام برمیدارند. چهرههایی که از همان اولینباری که تماشایشان کردهایم در اوج بودهاند و روزی روی یکی از همان قلههایی که تمام زندگی را رویش سیر کردهاند، خداحافظی خواهند کرد. اصلا انگار خلق شدهاند تا ما از حجم کیفیت و خلاقیتی که در آنهاست، لذت ببریم. آدمهایی که شاید برای لحظهای هیجانزدهمان کنند و به وجدمان آورند، اما قطعا برای هیچکدام از ما الهامبخش نخواهند بود، چون به قلهها تعلق دارند. اما آن طرف آدمهای قلهنشین هم دستهای هستند که به هر جان کندنی هست، خودشان را به اوج میرسانند. قهرمانهایی که نه ژن خوب دارند و نه از امکانات و تسهیلات چندانی بهره بردهاند. آدمهایی شبیه خودمان با تمام اشتباهات، گافها و ضعفها.
بسکتبال مثل فوتبال نیست که برای خیلیها حرف مرگ و زندگی باشد و نفسشان بند آن. اینکه از شنیدن نامش هم ذوق کنند و لذت ببرند. به قول بچههای سالن باهنر محله وحید، بسکتبال رشته چندان محبوبی به شمار نمیآید؛ حتی برای ما آدمهای معمولی که سررشتهای از ورزش و رشتههای مربوط به آن نداریم، اینقدر که در فوتبال لژیونرها و گل زدنهایشان برایمان اهمیت دارد، رشتههای دیگر تماشایی نیست؛ غافل از اینکه ورزش، ورزش است.
ورزشکاران از آن دسته آدمهایی هستند که صحبت کردن با آنها بهانه نمیخواهد. حتی در شرایط سخت این روزها بمب انرژیاند. میگویند، میخندند و شوخی میکنند و از به یاد آوردن قهرمانیهایشان هیجانزده میشوند. تا هر زمان هم که فرصت داشته باشی، برای حرف زدن آمادهاند. البته کرونا با همه آسیبهایی که دارد، خوبیاش این است که بسکتبالیستهای محله بعد از سالها در اردو بودن و تمرین، فرصت کردهاند کنار خانواده بمانند و وقتی هم برای ما بگذارند. زندگی یک قهرمان ورزشی جدا از تمرین نیست و تمرینهای بچهها ادامه دارد، اما نسبت به روزهای عادی فراغت بیشتری دارند. در گزارش و روایت امروز رفتیم سراغ بچههای قهرمان همین حوالی.
قهرمانهای باهنر
سالن شهید باهنر یکی از مجموعههای معروف منطقه است. خیلی بزرگ و مجهز و کامل نیست، اما قهرمانهای زیادی را تحویل لیگهای استانی داده است. بازیکنانی، چون وحید و احسان دلیرزهان که در تیم ملیاند.
هنوز سالن ورزشی مروج به بهرهبرداری کامل نرسیده است، اما قرارمان کنار بچههای بسکتبالیست محله آنجا ردیف میشود. جوانهایی که هیبتشان از دور چشم آدم را میگیرد و لبخند از روی لبشان جمع نمیشود، حتی بعد اینکه چند ساعت تمام گپ میزنیم و از فراز و فرود روزهایی میگوییم و میشنویم که کسی آنها را ندیده است و راحت از کنارشان گذشته است؛ اینکه غیر از فوتبال رشتههای دیگر محبوب نیستند، اینکه بسکتبال بدون پشتوانه است و باید به فکر حفظ سرمایههای این رشته باشیم تا آنها هم اعتمادبهنفسشان تقویت شود.
چند سال زندگی و تمرین کنار هم، از آنها بسکتبالیستهایی حرفهای ساخته است که در تیمهای مختلف مشغول به تمرین هستند. آنها هیچوقت سهمی از تیترها نداشتهاند و به خبرها نزدیک نشدهاند، اما هدف اولشان در زندگی رسیدن به قلههای افتخار در رشته محبوبشان است. در عین علاقهمندی تکتک آنها، برخیهایشان به دلیل قد و قامت بلندشان برای این رشته انتخاب شدهاند و برخی تیزی و چالاکیشان چشم ضیائیان، مربی سالن باهنر، را گرفته است تا آنها را به رده قهرمانی برساند. البته ضیائیان خاک این میدان را خورده است تا بچهها قد کشیده و به اینجا رسیدهاند. کار او کشف نونهالان، انتخاب آنها و تمرینشان در سالن است. این موضوع فقط به زبان ساده میآید.
ابوالفضل یک ستاره است
محمد ضیائیان عمری در این منطقه زندگی کرده است، ۲۰ سال از زندگیاش را با بچههای این محله گذرانده و حالا درست شبیه پدری که از قد کشیدن و موفقیت فرزندش لذت میبرد، با اشتیاق از تکتک آنها نام میبرد. اول از همه به سیدابوالفضل سیدی اشاره میکند و میگوید: یکی از استعدادهایی که در مدت ۲۰ سال در بسکتبال کشف کردم، ابوالفضل است؛ معرکه است و باورنکردنی.
به ابوالفضل نمیخورد که بیشتر از ۲۲ سال داشته باشد. نسبت به بقیه ظریفتر است و موهایش را از پشت با کش محکم بسته است.
سیدابوالفضل را باید جعبه سیاه تیم بسکتبال این محله بدانیم. بیشترین خیزها برای صاحب مقام شدن در استان و کشور و آسیا با همت او برداشته شده است.
گرچه ضیائیان از همان ابتدای کلام میگوید: من تیمسازی نمیکنم. هدفم تربیت و پرورش بازیکن زبده است. خودم دبیر ورزش بودم و برای استعدادیابی به مدارس دیگر هم میرفتم. ابوالفضل وقتی توی مدرسه فوتبال بازی میکرد، یک سروگردن از بقیه سرتر بود. اوایل که در حیاط مشغول بازی کردن میدیدمش، فکر میکردم کلاس سوم و چهارم باشد، اما بعد فهمیدم هنوز در پایه اول است. روزی هم که برای اولینبار آوردمش سالن باهنر، با آنکه ارتفاع سبد بسکتبال ۵/۳ متر است، باید قدرت دستش را امتحان میکردم و از او خواستم یک پرتاب داشته باشد و بهراحتی توپ را داخل سبد انداخت. به نظر من او یک ستاره بود؛ بدون هیچ شک و تردید و، اما و اگری.
چه کسی فکر میکرد نونهالی از این سمت شهر با سطح نازل امکانات و تدارکات حتی در سطح بام آسیا بایستد؟ ابوالفضل کلاس سوم دبستان کاپیتان خراسان شد و بعد هم آنقدر زود درخشید که دهان همه از تعجب بازماند. مسابقاتی که با او شرکت میکردیم، بی هیچ برو برگردی اول بودیم. همه بچهها این موضوع را میدانستند و به آن ایمان داشتند.
هنوز رشته کلام به دست مربی است و ضیائیان است که حرف میزند: ابتدای کار که هنوز به این رشته علاقهمند نشدهاند، سخت است آنها را به درخشش و پیروزی نوید داد، اما بعدها و با پیروزیهایی که تکتکشان به دست آوردند، فهمیدند که میتوانند در برابر چشمهای دنیا قرار بگیرند.
مزه قهرمانیها زیر زبانم است
پس از این سخنان، ابوالفضل سیدی از سالهای تحصیلش و انتخاب شدنش برای این رشته میگوید: اوایل اصلا علاقهای به بسکتبال و حضور در سالن نداشتم. آقای ضیائیان خیلی مصر بودند این رشته را ادامه دهم. تا چندوقت به دنبال فرار و گریز از تمرین بودم، اما کمکم علاقهمند شدم. دیگر نیازی نبود مربی دنبالم باشد. بعد از آن زندگیام خلاصه شده بود در ورزش. سال ۹۱ که وارد تیم ملی شدم، بسکتبال تمام هم و غم روزهایم شده بود. خوشبختانه چندین و چندبار قهرمان و نایبقهرمان آسیا و کشور شدیم. مزه آخرین قهرمانی تیم در آسیا که ۳ سال پیش اتفاق افتاد، هنوز زیر زبانم است. مسابقات تلخی و شیرینی زیادی دارد و بدون شکست هم نمیشود، اما در بین همه اتفاقات و رقابتهای ورزشی، مسابقات نوجوانان سال ۸۹ در اصفهان خیلی خاطرهانگیز بود. چون در مرحله اول به تهران با اختلاف زیاد باختیم، اما در فینال بردیم و قهرمان ایران شدیم. به نظر من تنها راه مصونیت در برابر آسیبهای اجتماعی که نوجوانان و جوانان این سمت شهر را تهدید میکند، ورزش و رقابتهای ورزشی است.
هم مربیگری میکنم و هم استعدادیابی
مهدی افخمی ۲۷ ساله است و هم مربیگری میکند و هم استعدادشناسی. بیهیچ مقدمهای وارد اصل مطلب میشود: در مدرسه موثقعاملی که الان تخریب شده است، درس میخواندم. به عشق زمین خاکی و گل کوچک تا دوم راهنمایی فوتبال بازی میکردم و بعد استاد کشفم کرد.
ریز میخندد و سر به سمت آقای ضیائیان میچرخاند: ایشان معلم ورزش ما بودند و میگفتند به درد بسکتبال میخورم. ناگفته نماند برادر بزرگترم قبلا در همین مدرسه بسکتبال بازی میکرد. شاید به همین دلیل بدون برو برگرد من انتخاب شدم. تجربه بازیهای برادرم و راهنماییهای او درصد خطا و اشتباهاتم را کمتر میکرد و علاقهمندیام را بیشتر. یکیدو سال کموبیش این رشته ورزشی را دنبال کردم، اما آنقدر شیفته این رشته شدم که در ادامه وقتم را کامل برای تمرین بسکتبال گذاشتم و موفقیتهای خوبی را هم به دست آوردم. ضیائیان مثل یک پدر و رفیق بامرام پشت تکتک ما بود. نامهای به فرش مشهد نوشت و به این باشگاه معرفی شدم. فرش مشهد قبلا لیگ برتری بوده است، اما الان باشگاه بازیکنساز شده است. باشگاه فرش مشهد حامی تیم بزرگسالان هم هست. کمکم از طریق فرش مشهد وارد لیگ شدیم و بعد هم مسابقات و رقابتهای بعدی. مربیام اصرار داشت در کنار ورزش درس را هم ادامه دهیم و مشوقمان بود و من همزمان با تمرین ادامه تحصیل دادم و در رشته تربیتبدنی فارغالتحصیل شدم. بعد ۲ سال از حضورم در سالن باهنر هم به بچهها تمرین میدادم. کارت درجه ۲ مربیگری را هم گرفتهام. حالا با کمک آقای ضیائیان میتوانم در مدارس حضور پیدا کنم و آنچه را در این رشته آموزش دیدهام، به بچهها انتقال دهم. بهنوعی مشوق و مشاور آنها هستیم. گاهی برای حضور در این رشته مقاومت میکنند. شاید در ابتدا با فشار مدیر مدرسه، تشویق خانواده و... به سالن بیایند، اما بعد چند هفته تمرین چنان شیفته این رشته میشوند که به قول معروف از در بیرونشان کنیم، از پنجره داخل میشوند. البته دنبال کردن این رشته ورزشی سختیهایی هم دارد که با شرایط اقتصادی خانوادهها در این محدوده سازگار نیست. کمترین قیمت یک جفت کفش بسکتبال ۲ میلیون تومان است. این ۲ میلیون که میگویم کف آن است و شما خیلی خیلی بالاتر از آن را در نظر داشته باشید. اینها را بگذارید کنار اینکه کفش با تمرین مدام ۶ ماه بیشتر دوام ندارد. علاوه بر این، برای آینده هم فقط عشق بازی است و پولی در کار نیست. شما قرارداد بازیکن دسته ۳ فوتبال با ۲۰۰ میلیون تومان را در نظر بگیرید؛ اصلا نمیشود با قراردادهای ما مقایسه کرد. مشکل بزرگ ما این بود که سالن بزرگ نداشتیم، اما حتی همین حالا در همین وضعیت کرونا اگر سالن یا زمین چمن بخواهیم، آقای ضیائیان امکانش را برایمان فراهم میکند و مثل کوه پشتمان است. البته ساخت سالن بزرگ مروج کمک بزرگی به ورزش این محله است و به کار تمرین بچهها میآید. قبل از اینکه صحبتم را تمام کنم، این حرف را دوباره و چندباره تکرار میکنم؛ یکی از خاصیتهای سالن ورزشی شهید باهنر کشف استعدادها و حفظ قهرمانهای محلی است؛ هرچند هنوز علاقه به فوتبال رکورد میشکند، تا آنجا که اگر تلویزیون مسابقات فوتبال داشته باشد، بسکتبال ملی و لیگ را پخش نمیکند. کاش کسی قدر این همه زحمت را میدانست.
اوایل علاقهای نداشتم
باقر شرفی باهیبت است و رشید و در ۲۲ سالگی با ۱۹۵ سانتیمتر قد میدرخشد. بیخبر از دنیای اطراف مشغول گذراندن دوران کودکی در یکی از مدرسههای همین اطراف بوده است که یک اتفاق مسیر زندگیاش را تغییر داد: کلاس پنجم دبستان فصل آشنایی من و آقای ضیائیان بود. درحقیقت ایشان من را برای این رشته انتخاب کرد. مثل بچههای دیگر اوایل اصلا به بسکتبال علاقهای نداشتم، ولی پیگیریهای مربی که هنوز هم پدرانه ادامه دارد، کمکم به این رشته و بودن توی سالن کنار دیگر بچهها علاقهمندم کرد.
هرکدام از آنها که شروع به حرف زدن میکنند، لابهلای حرفهایشان گریزی به خانواده میزنند؛ اینکه در کنار کار تقلا کردهاند از تمرین و ورزش هم دور نمانند. بچههای این محله امرار معاششان در درجه اول قرار دارد و به همین دلیل از کودکی در کنار ورزش باید کار کنند و آنها هم مستثنا نبودهاند.
خدمتی که با بسکتبال تمام شد
داستان حسین محمدزاده، جوان ۲۷ ساله با ۲ متر قد با دیگران کمی تفاوت دارد. تعریف میکند: تقریبا بسکتبال را از سال دوم دبیرستان و کمی دیر شروع کردم. تا قبلش هندبال بازی میکردم، آن هم در سطح کشوری. با آقای افخمی دوست بودم و ایشان به سبب قد بلندم ترغیبم کرد تا این رشته را انتخاب کنم. آقای ضیائیان کمک کرد سر تمرینها حاضر شوم و، چون از یک رشته دیگر به این رشته آمده بودم، بیشتر از دیگر بچههای تیم برایم وقت میگذاشت. چون زمینه ورزشی داشتم، خیلی زود توانستم خودم را به بچههای تیم برسانم. بعد از آن آقای ضیائیان من را به تیم فرش مشهد معرفی کرد. بعد از چند جلسه تمرین و بازی به این رشته علاقهمند شدم، حتی بیشتر از هندبالی که از دوران دبستان با آن دمخور بودم. بسکتبال ورزشی است که باید از پایه شروع شود. متأسفانه من از آن محروم بودم و تمرینات پایه این ورزش را نداشتم، اما با تلاش و تمرین سعی کردم خودم را به دوستانم در تیم برسانم. سال قبل در تیم نفت امیدیه خوزستان بازی میکردم، اما امسال به دلیل شیوع کرونا فعلا لیگ تعطیل است. یک خوششانسی که داشتم، خدمت سربازی را هم بسکتبال بازی کردم. من و آقای افخمی همدوره هستیم. دوره سربازی سختیهای حضور در پادگان را نداشتیم، اما دوری از خانواده سخت بود. یک سرباز ۲ ماه در پادگان است، ۲۰ روز مرخصی میرود، اما ما در دوره مسابقات و لیگ تا ۶ ماه نمیتوانستیم خانوادههایمان را ببینیم و این دوری از خانواده و غریبی خیلی سخت گذشت و حالا هم خوشحالم که اینجا هستم.
بسکتبالیستهای طلاب را ایران میشناسد
احتیاج نیست کلی عدد و رقم را به جان هم بیندازیم تا ببینیم کدامیک از باشگاههای جنوب و شمال شهر عملکرد بهتری در لیگها دارند. باشگاههای متمول به کمک پول تمرین میکنند، اما در سالنهای این طرف عشق قدرت بیشتری دارد.
محمد ضیائیان، مسئول سالن شهید باهنر، مردی ۵۵ ساله است و به قول خودش در ۲۰ سال گذشته نتوانسته خاک این منطقه را رها کند و به سمت محله زندگیاش در قاسمآباد برود. میگوید عشق من به سالن شهید باهنر مربوط به امروز و دیروز نیست و تمام هم نمیشود. این را با قدرت تمام میگویم. او عاشق این سالن و بچههاست و نمیداند بعد از ترک معشوق چه کاری میتواند انجام دهد. صادقانه میگوید از خداحافظی کردن میترسم. این را میگوید و منتظر سؤالات ما میشود.
سالن شهید باهنر از چه زمانی پا گرفته است؟
باهنر یکی از سالنهای قدیمی مشهد است و تمام بسکتبالیستهای مشهد اینجا را میشناسند. بهنوعی مهد بسکتبال خراسان است. مربیان خوبی در این سالن بوده و هستند. البته در ابتدای امر اینجا به کشتی اختصاص داشت، اما رفتهرفته مکانی دیگر برای این ورزش اختصاص داده شد. بعد از کفپوش شدن و آمادهسازی به ورزش بسکتبال اختصاص یافت. سالن شهید باهنر تنها سالنی است که دانشآموزان بسکتبالیست میتوانند در آن تمرین کنند. در اصل ما اینجا بازیکنسازی داریم، باشگاهسازی نداریم. البته ۲ سالن دیگر هم قرار است بهزودی پا بگیرد؛ سالن مروج در محله وحید و عرفانی در میرزاکوچکخان.
چطور بچههای مستعد را شناسایی میکنید؟
من دبیر تربیتبدنی هستم. این موضوع به شناسایی بچههای بااستعداد و علاقهمند به این رشته و تربیت آنها کمک میکند. آقای افخمی کارشناس تربیتبدنی و بازیکن لیگ برترند و کارت مربیگری هم دارند. در مدارسی که تیم بسکتبال دارد، بازیکنان تیم تست میدهند و مستعدها شناسایی میشوند. بعد از دعوت به سالن و تمرین، در صورت آماده بودن برای حضور در تیم به باشگاهها معرفی میشوند. چون ما بسکتبال پایه کار میکنیم. بعد به باشگاه فرش مشهد معرفی میشوند.
بازیکنان رشته بسکتبال باید به لحاظ جسمانی ویژگی خاصی داشته باشند؟
اولویت اول ورزشی بودن، استعدادی است که در آن بازیکن دیده میشود.
گفتید شما زیر نظر آموزشوپرورش هستید؟
بله.
پس باید موفقیتهای زیادی داشته باشید.
ناحیه ما در استان خراسان همیشه دارای مقام بوده است. ۵ سال پشت سر هم قهرمان استان خراسان بودیم. سال گذشته با توجه به شرایط، فقط رقابت متوسطههای دوم برگزار شد. ناحیه ۵ قهرمان این بازیها شد و به بازیهای کشوری راه یافت. امسال هم متوسطه اول خیلی خوب بازی میکرد و احتمال میدادیم ۹۰ درصد به قهرمانی دست پیدا کند، اما به علت شرایط موجود حاکم بر جامعه و ترس از ابتلا به کرونا، بازیها برگزار نشد.
معیارهای انتخاب دانشآموزان برای بازی در رشته بسکتبال چیست؟
من مدام در جستوجوی دانشآموزان ناب در مدارس هستم. البته اصلا اصراری به آمدن به رشته بسکتبال نیست. ورزشکاران در همه رشتهها میتوانند موفق باشند، اما، چون تخصص خودم بسکتبال است، بچهها را به این سمت جذب میکنم. البته این نکته را هم یادآوری کنم؛ به کسانی که علاقهشان رشته دیگر است و آن را انتخاب میکنند، نمیگویم آن رشته مناسب نیست. ورزش در هر رشتهای باشد، عالی است و حرفی هم در آن نیست، اما، چون کمتر از بسکتبال گفته و شنیده شده، تقریبا ناشناخته و غریب مانده است. شما ببینید تبلیغات انواع چیپس و پفک ذائقه بچهها را به آن سمت کشانده است. نشده بیایند کشمش و خرما را تبلیغ کنند. حالا برای ورزش هم همینطور است؛ آنقدر که روی فوتبال و والیبال مانور داده شده است، به بسکتبال پرداخته نشده است.
شرایط اقتصادی و زندگی خانوادههای ساکن در این محدوده را میدانید. قطعا برخی از خانوادهها به دلیل این شرایط ترجیح میدهند فرزندشان مشغول به کار باشد تا ورزش. شما تسهیلاتی را برای این دانشآموزان در نظر گرفتهاید؟
برنامههای تمرینی و آموزشی در طول سال با حداقل هزینه برقرار است. برای هرماه ۵۰ هزار تومان شهریه دریافت میشود که بیشتر صرف خود آنها میشود. البته اگر تشخیص داده شود دانشآموزی مستعد است و توانایی مالی ندارد، حتما حمایت میشود.
چه کاری انجام دادهاید تا بچههای بسکتبال محله طلاب از این گمنامی درآیند و بنام شوند؟
الان هم شدهاند. بچههایی از این محله به اردوی تیم ملی دعوت شدهاندو قهرمانی آسیا را کسب کردهاند. ابوالفضل سیدی چندسال متوالی اردوی تیم ملی و قهرمانی آسیا را در کارنامه ورزشیاش دارد. بچههای اینجا را کل ایران میشناسند. گمنامی بچههای بسکتبال به سبب نبود تبلیغات است. مردم عادی شاید آنها را نشناسند، اما جامعه ورزشی آنها را خوب میشناسد.