میترا صدر - روز دختر مبارک. فردا ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختران است. گپ و گفت امروز ما به این مناسبت با دختران ورزشکار هندبالیست هم محلیمان است که همانند تعداد زیادی از دختران نوجوان و جوان ساکن منطقه میتوانند الگوی دیگر دختران سرزمینمان باشند. شادی و طراوت در صورتهایشان نمایان است و نشان از پشتکار و ارادهشان برای رسیدن به هدف دارد. تمام فکر و ذکرشان مسابقات شهریورماه است و تمرین و آماده شدن برای آن. یکی از مکانهایی که برای تمرین هوازی و دویدن از آن استفاده میکنند محوطه بانوان بوستان وحدت است. من هم همین مکان را برای گفتگو با آنها انتخاب کردم. محیط مفرحی دارد و در هوای باز احتمال بیماری هم کمتر است. هر ۴ دختر در رشته هندبال مشغول هستند. ساکن منطقه ۵ است و ورزش را از مدارس آموزش و پرورش ناحیه ۵ شروع کردند و حالا هندبال یکی از بخشهای جدانشدنی زندگیشان شده است. جوان و جویای نام هستند، ولی سدهای بزرگ و زیادی در مسیر رسیدن به هدف مقابلشان قرار دارد، اما تا به امروز از پس همه آنها برآمدند. هنوز راه زیادی را باید طی کنند و میدانند قهرمان شدن بدون تلاش و مبارزه به دست نمیآید.
• در لباس تیم ملی ببینمت
پریسا آخوندی ۲۰ سال دارد و از همان برخورد اول میفهمی که فرز و سریع است. از کلاس چهارم دبستان هندبال بازی میکند. پریسا میگوید: «از همان کودکی قدرت دست خوبی داشتم. سال اول به عنوان دروازهبان هندبال انتخاب شدم و قدرت دستم آنقدر زیاد بود که با هربار پرتاب، توپ از در مدرسه بیرون میرفت.» قد بلند است و تمرین مستمر و علاقه زیادش به هندبال در دوران دانشآموزی باعث میشود یکی از اعضای اصلی تیم منتخب ناحیه ۵ و پای اصلی مسابقات باشد، اما اولین مشکلی که پریسا باید با آن دست و پنجه نرم کند، رضایت والدین است. خانواده پریسا از همان ابتدا با ورزش کردن او به صورت حرفهای مخالف هستند. پریسا میگوید: «پدر و مادرم دوست داشتند درسم را ادامه دهم. برخلاف علاقه و برای رضایت خانواده تصمیم گرفتم تجربی بخوانم، ولی مسئولان مدرسه زمان انتخاب رشته گفتند به جز تجربی دیگر رشتهها را میتوانم انتخاب کنم. به دلیل علاقهام سراغ تربیتبدنی رفتم و در آزمون عملی آن شرکت کردم. بین ۱۲۰ نفر اول شدم. برای گرفتن مدارک به مدرسه برگشتم برای اینکه من را از دست ندهند گفتند میتوانی تجربی هم ثبتنام کنی، ولی کار از کار گذشته بود و من وارد هنرستان شدم و تربیت بدنی خواندم.»
اولین پیام تشویقی خود را کلاس پنجم و در روز تولدش دریافت میکند. پریسا میگوید: «آن روز معلم ورزشم یعنی خانم شعبانی تولدم را تبریک گفت و برایم نوشته بود: «به زودی در لباس تیم ملی ببینمت» همین پیام آرزوی من در تمام این سالها بوده و هست و برای رسیدن به آن هر روز تمرین میکنم. پدر و مادرم همچنان مخالف ورزشم هستند، ولی با دیدن موفقیتهایم در سالهای اخیر مقاومت کمتری میکنند. سالهای اول قبل از هر تمرین یا مسابقه باید ساعتها با خانواده صحبت میکردم تا رضایت دهند. روزهای تمرین از صبح تا ظهر اشک میریختم تا اجازه تمرین داشته باشم. والدینم بعد از اینکه دیدند پیشرفتم در این رشته خوب است و وارد لیگ دسته یک و سوپر لیگ شدم کمی دلشان آرام گرفت و حالا راحتتر از قبل رضایت میدهند.»
پریسا فرزند پنجم خانواده و به جز او تنها برادرش به ورزش علاقه داشته است. برادرش مدتی فوتبال بازی میکرد و بعد هم سراغ زیباییاندام رفت، اما زندگی و کار مجال ادامه تمرینات ورزشی را به او نداد و ورزش را رها میکند. حالا او یکی از مشوقهای امروز پریسا برای ادامه ورزش است.
• هندبال؛ ناشناخته خانوادهها
فاطمه غلامی ۱۹ سال دارد و دانشجوی کاردانی تربیتبدنی دانشگاه الزهرا (س) است. مقطع دبستان بعد از آزمون استعدادیابی وارد رشته بسکتبال میشود، اما دوره راهنمایی شرایط تغییر میکند و بعد از آزمون استعدادیابی به او میگویند در رشته هندبال موفقتر است. فاطمه میگوید: «هندبال برای خانوادهها ناشناخته است. خیلیها فکر میکنند هندبال همان فوتسال است که با دست بازی میشود.»
از همان سال اول راهنمایی به هندبال علاقه پیدا میکند و سال بعد همراه با تیم مدرسه در مسابقات ناحیه مقام سوم را به دست میآورند، اما مسابقات استانی و کشوری در آن سال برگزار نمیشود. فاطمه میگوید: «سال آخر چهار روز در هفته تمرین داشتیم که در مسابقات ناحیه اول و در مسابقات استان دوم شدیم، اما مسابقات کشوری برگزار نشد.»
فاطمه تنها دختر خانواده و آخرین فرزند است. برادرها و پدر و مادر با تحصیل او در رشته تربیتبدنی مخالف هستند. فاطمه لبخند میزند و میگوید: «کار من از پریسا سختتر بود باید ۵ نفر را در خانه راضی میکردم تا هم رشته مورد علاقهام را بخوانم و هم خودم را برای مسابقات آماده نگه دارم. مادرم دوست دارد معلم شوم و خیاطی یاد بگیرم، ولی من ورزش دوست دارم. شرایط سختی را پشت سر گذاشتم تا خانواده رضایت داد دانشجوی تربیت بدنی شوم. از کودکی دوست داشتم معلم ورزش شوم و نمیدانستم رشته تربیت بدنی در هنرستان تدریس میشود و الان همراه با پریسا در مدارس غیرانتفاعی تدریس میکنیم.» فاطمه علت مخالفت خانواده را وضعیت جامعه میداند و میگوید: «امنیت نداشتن در جامعه، کمبود سالنهای ورزشی برای بانوان، لزوم رفتوآمد در ساعتهای مختلف شبانهروز برای ورزشکار حرفهای و مسیرهای طولانی سالنهایی که در سمت دیگر شهر قرار دارد از دلایل مخالفت خانواده با ورزش حرفهای دختران است.» فاطمه میگوید که در جمع پسرانه بزرگ شده و به اصطلاح از دیوار راست بالا میرفته است که همین باعث میشود به دنبال رشتههای ورزشی با هیجان بیشتر باشد.
• هندبال را رها نمیکنم
نازنین رستگار مقدم ۱۷ سال دارد و از هم تیمیهایش چند سالی کوچکتر است. تازه وارد دوران جوانی شده و هنوز حال و هوای دوره نوجوانی در او هویداست. صدایش زیبا و کمی بمتر است. ۵ سال است هندبال بازی میکند و دانشآموز رشته تربیتبدنی است. از کودکی به ورزش علاقه داشت و خودش فرزند بزرگ خانواده است. برخلاف خانواده پریسا و فاطمه، پدر و مادر نازنین مشوق ورزشی او هستند، ولی نه تا این حد که در دانشگاه تربیتبدنی بخوانند. نازنین میگوید: «برای تعطیلات تابستان سراغ رشته والیبال رفتم، ولی ظرفیت تیم پر شد و در کلاس هندبال ثبتنام کردم. بعد از یک ترم آنقدر به این رشته علاقه پیدا کردم که دیگر دوست ندارم آن را رها کنم.» نازنین با حضور در تیمهای لیگ دسته یک به دنبال ورود به تیم ملی و افتخارآفرینی است.
• مصدومیت، درد و هزینههای درمان
یکی از مشکلاتی که بانوان ورزشکار در رشته هندبال با آن مواجه میشوند، مصدومیت است. هندبال جزو رشتههای کم خطر نیست. در مسابقات کشوری همدان برای نازنین اتفاقی افتاد و هیئت استان نیز هیچ حمایت یا کمک مالی در این باره نداشت و بیمه ورزشی نیز مقدار کمی از هزینه درمان را به نازنین پرداخت کرد. نازنین میگوید: «مرداد سال ۹۷ همراه با تیم به همدان رفته بودیم که در بازی مقابل تهران، رباط صلیبی پایم صد در صد پاره شد. تشخیص اول پزشک در رفتگی یا شکستگی بود و بعد از بازگشت به مشهد پایم را گچ گرفتند، ولی در اولین تمرین متوجه شدم، زانویم هنوز آسیب دیده است. با مراجعه به پزشک متخصص تازه فهمیدیم که رباط صلیبی پاره شده است. اکنون با آب درمانی و فیزیوتراپی و بعد از عمل جراحی شرایط بهتری دارم. هزینههای عمل را خانوادهام پرداخت کردند و هیئت هندبال و بیمه هیچ مسئولیتی قبول نکردند. این جزو ضعفهایی است که ورزش بانوان از آن رنج میبرد. هزینههای بالای عمل، تعهد نداشتن هیئت هندبال نسبت به این مسائل باعث میشود بیشتر دختران نیمه راه این رشتهها را رها کنند.»
• دروازهبان بلند بالا و گل نخور تیم
سمیرا رجبزاده ۲۱ سال دارد و تنها دختر جمعشان است که ازدواج کرده است. قد بلند بالای او و جثه درشتش باعث شده است تا از همان سال چهارم دبستان به عنوان دروازهبان انتخاب شود. ۱۱ سال است در این پست بازی میکند و به این راحتیها هم گل نمیخورد. خانواده سمیرا هم مخالف ورزش حرفهای او بوده و هستند. علت مخالفت خانواده سمیرا برای ورزش آسیبهایی است که ورزش حرفهای همراه خود دارد. سمیرا میگوید: «خواهرم والیبالیست است و برادر بزرگم فوتبالیست. پدر و مادرم همیشه دغدغه آسیب دیدن ما را دارند و میگویند اگر آسیبی به شما وارد شود چه کسی میخواهد از شما پرستاری کند. همیشه مخالفت میکنند و یادم هست یک بار که برای تمرین میخواستم به سالن بروم که مادر اجازه نمیداد و آنقدر گریه کردم که دل مادربزرگم به رحم آمد و اجازهام را از مادر گرفت.» سمیرا ۳ سال به علت برخی مشکلات نمیتواند ادامه تحصیل دهد و بعد به مدارس شبانه میرود و شبانه هم رشته تربیتبدنی ندارد، اینطور میشود که به اجبار رشته تجربی را به عنوان رشته تحصیلی خود انتخاب کند. همسرش در این مسیر همراهیاش میکند و همیشه مشوق او است.
• اولین مقام قهرمانی ناحیه
از نحوه آشناییشان با یکدیگر میپرسم. فاطمه و پریسا در دوره راهنمایی با هم آشنا میشوند. فاطمه در اصطلاح کمی شَر و بیشفعال و پریسا درس خوانتر است. هر دو همکلاسی هستند و به عنوان هم تیمی در تیم هندبال مدرسه حضور دارند. سرکلاسهای تمرین متوجه میشوند که خانههایشان هم نزدیک یکدیگر است. پریسا با خنده میگوید: «به مرور زمان سر تمرینها با هم آشنا شدیم و روی هم تأثیر گذاشتیم. فاطمه درسخوانتر شد و من شر و شلوغ.» با نازنین و سمیرا در سالنهای تمرین آشنا میشوند. قبل از برگزاری مسابقات بین نواحی هر ناحیه یک تیم منتخب از بازیکنان برتر همان ناحیه تشکیل میدهد. در مسابقات انتخابی فاطمه و پریسا با نازنین و سمیرا آشنا میشوند و حالا بیشتر روزها با هم تمرین میکنند. فاطمه میگوید: «سال ۹۳ توانستیم مقام اولی را برای ناحیه ۵ به دست آوریم تا آن زمان ناحیه ۵ هیچ مقامی را در رشته هندبال در نواحی به دست نیاورده بود.» پریسا ادامه میدهد: «آن سال انگیزه زیادی داشتیم. یکی از مربیان خوب مشهد خانم قاسمی در کنار ما بود و هر روز با ما تمرین میکرد. خودمان هم نمیخواستیم بدون مقام به ناحیه برگردیم.»
• ترس از آسیب دیدن
از آنها میخواهم هندبال را برایم تعریف کنند. فاطمه میگوید: «هندبال رشته سرعتی و استقامتی است. در لحظه باید با تمام توان بدوی. جلوی دروازه باشی و دفاع کنی و بلافاصله ضد حمله داشته باشی.» پریسا میگوید: «هندبال مادر رشتههای توپی است ابعاد بزرگ زمین آن، دلیلی است بر این مدعا. تمام ورزشهای توپی که در سالن اجرا میشود داخل زمین هندبال جا میشوند. هندبال با عرض بیست و طول چهل متر بزرگترین زمین را دارد.» پریسا توضیحاتی را درباره چینش بازیکنان هندبال در زمین میدهد و میگوید: «۷ بازیکن در هر تیم که شامل دروازهبان، یک توپ پخشکن، یک جلو زن، دو گوش و دوبغل گوش است. تعویض بازیکن در زمان بازی نامحدود است و هر بازیکن با خروج هم تیمی میتواند وارد زمین شود. سمیرا به دلیل قامت رشیدش دروازهبان است. سرعت و قدرت دست بالای خودم من را به بازیکن گوش و بغلگوش تبدیل کرده است تا در زمان لازم بتوانم با ضد حمله به تیم مقابل گل بزنم. فاطمه به دلیل خلاقیت و هوش بالا بازیکن پخش است. بازیکن پخش مثل بازیکن هافبک در تیم فوتبال است و دیگر تیم را مدیریت میکند. نازنین دست چپ است و بغل گوش بازی میکند. تعداد دست چپها در هندبال کم است و ارزش آنها برای تیمها دوچندان میشود. بازی خوب آنها با دست چپ تمرکز تیم حریف را به هم میزند و در دفاع با مشکل مواجه میشوند.» پریسا ادامه میدهد: «هندبال عشق است. تمام ترس من این است که روزی آسیب ببینم و دیگر نتوانم هندبال را دنبال کنم. اگر روزی هندبال بازی نکنم چیزی را در زندگی گم کردم.»
• کوچکترین اشتباه
اولین آسیبدیده جمع؛ فاطمه است که پارگی رباط صلیبی آن هم ۵۰ درصد داشته است و بعد از آن نازنین در مسابقات کشوری همدان دچار آسیبدیدگی صددرصد میشود. کوچکترین اشتباه میتواند خطرآفرین شود. اینها را فاطمه میگوید و ادامه میدهد: «البته که مزایای بیشمار این رشته را فراموش نکنیم و این حرفها نباید مانع ادامه ورزش حرفهای کسی شود یا فرد علاقهمندی را از ورود به هندبال منع کند. همه ورزشها و همه اعمال میتواند خطرآفرین باشد حتی پیادهروی، ولی خب در هندبال هر زمین خوردن میتواند شکستگی به دنبال داشته باشد. با یک بار زمین خوردن و افتادن حریف روی پای سمت راست، رباط آن دچار پارگی ۵۰ درصد شد، ولی هنوز آن را عمل نکردم.» حال فاطمه بعد از ۵ ماه با فیزیوتراپی بهتر میشود و میتواند خود را به مسابقات لیگ یک و سوپر لیگ برساند. او میگوید: «هندبال بازی با دست است و بازیکن برای دفاع میتواند از دستانش استفاده کند همین باعث شده است تا افتادن روی زمین بازی در این رشته زیاد شود و احتمال صدمه برای بازیکن وجود دارد.»
• خانمها و بودجه هیئت هندبال
صحبت از هزینههای این رشته که میشود باید پای درد دلشان بنشینید تا متوجه شوید بانوان این رشته از طرف هیئت و حامی مالی حمایت نمیشوند. پریسا میگوید: «تا زمانی که در تیم مدارس بازی میکردیم مشکلی نداشتیم و تنها دغدغهمان هزینه اتوبوس بود. سالن و لباس فرم را مدرسه تهیه میکرد. از وقتی که به صورت بازیکن آزاد جذب تیم شدیم تا بتوانیم در لیگ دست یک یا دو بازی کنیم با مشکلات زیادی روبهرو شدیم.» میپرسم مگر هیئت یا حامی مالی تیمها هزینهها را پرداخت نمیکنند و مثل بازیکن دیگر رشتههای ورزشی قرارداد ندارید، فاطمه میگوید: «هیئت فقط برای آقایان خوب هزینه میکند. خانمها هیچ وقت در ردهبندی بودجه هیئت هندبال جایی ندارند.» حرف بچهها منطقی است، چون ورزش بانوان پخش تلویزیونی ندارد که حامی مالی داشته باشد یا اصلا شرایط مساعد تماشاگر سالنی خانم ندارد. حامی مالی پولش را جایی میگذارد که تبلیغاتی بشود. فاطمه ادامه میدهد: «همان حامی مالی معدود هم که معمولا هزینه سالن و رفتوآمد تیمها را برای مسابقات تقبل میکنند، نیمه راه بودجهشان تمام میشود و تیم بدون حامی میماند. معمولا از جیب خودمان هزینه میکنیم. وقتی بازیکن آزاد میشوی هزینه لباس، سالن، رفتوآمد به سالنهای مختلف، کفش و هزینه سفرها با خودمان است.»
• نان و پنیر شب فینال
پریسا درددل را ادامه میدهد و میگوید: «اوج سرما برای مسابقات میرفتیم و شرایط سخت اتوبوس را تحمل میکردیم درحالیکه بازیکنان باید شرایط خوبی را زمان مسابقات تجربه کنند. تغذیه یکی از بخشهای مهم زمان مسابقه و فینال آن است، اما به دلیل هزینه بالا، شب قبل از مسابقه فینال نان و پنیر میخوردیم و بعد هم برنده مسابقه میشدیم. تنها خوشحالی ما این بود که بعضی وقتها پولهایمان را جمع و با بستنی و انبه معجون درست میکردیم و با خوردن همان بمب انرژی میشدیم.» سمیرا میگوید: «شاید باورتان نشود برای اینکه هزینه خورد و خوراک بچهها در مسابقات کم شود، مواد غذایی و ظرف و قابلمه همراهمان بود تا هزینه اضافی برای غذا پرداخت نکنیم.»
• قدردان مربیان
همه دخترها یک صدا از زحمات خانم صفیه قاسمی و زهرا شعبانی تشکر میکنند و میگویند: «به علت آموزشهای خوب خانمها قاسمی و شعبانی تا به امروز پیشرفت خوبی داشتیم. تمرینات مستمر و وقت گذاشتن برای تک تک ما باعث شده است روز به روز علاقه ما به این رشته بیشتر شود.» پریسا میگوید: «برای هر مسابقه خانم قاسمی فرزند کوچکش را با خودش به مسافرت میآورد و در برگشت بیمار میشد و باید به او سرم وصل میکرد. ما قدردان تمام زحمات و از خودگذشتگی ایشان هستیم. الان هم دنبال تیمهای خوب برای ما هستند تا بتوانیم مسیرمان را بهتر دنبال کنیم.»
• مشکل کفش ورزشی
در پایان پریسا درباره شرایط دختران علاقهمند به ورزش در منطقه ۵ میگوید: «بیشتر بچهها به رشتههای ورزشی علاقه دارند، ولی مشکلات مالی خانواده باعث میشود حتی رؤیای ورزشکار شدن هم نداشته باشند یا بعد از مدت کوتاهی دیگر ورزش را رها میکنند. خرید یک جفت کفش ورزشی معمولی برایشان امکانپذیر نیست چه برسد به دنبال کردن ورزش به صورت حرفهای.» از آرزوهایشان و برنامهای که برای آینده دارند میپرسم. پریسا میخواهد لباس تیم ملی را به تن کند، این بزرگترین آرزوی او در رشته هندبال است. پریسا کاردانی تربیت بدنی دارد و قصد دارد تا دکتری این رشته را هم ادامه دهد. فاطمه میخواهد لژیونر شود و باور دارد که خانمها میتوانند در تیمهای خارجی و دیگر کشورها بازی کنند. فاطمه همچنین میخواهد دکتری خود را در رشته فیزیولوژی دریافت کند. سمیرا میخواهد به عنوان دروازهبان در تیم ملی ورزش کند و فرزندانش در آینده نیز همین ورزش را دنبال کنند. نازنین میخواهد تغییر رشته دهد و به خاطر خانواده، مهندسی بخواند، ولی برای رسیدن به تیم ملی تمام تلاشش را میکند.» ارمغان سالها ورزش این دختران از دوران کودکی تا به امروز؛ کسب انواع مدلهای استانی و کشوری با تیمهای مختلف مشهد و در لیگهای مختلف است. اینها افتخار منطقه ما و جزو بهترینهای شهرمان هستند و درخور احترام و حمایت بیشتر. با تمام این حرفها باز هم فقط روز دختر مبارک.