صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

صنعتِ سرگرمی سوءاستفاده از تجهیزات نظامی است!

  • کد خبر: ۳۳۸۹۹۱
  • ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۳۵
وقتی در دهه ۱۹۶۰ وزارت دفاع آمریکا بودجه هنگفتی را صرف طراحی سیستم‌هایی کرد که بتوانند تعامل سرباز با ماشین را بهبود دهند، نمی‌دانستند روزی این فناوری به موتور روایتگری داستان‌های تعاملی تبدیل خواهد شد.
عاطفه عطری
نویسنده عاطفه عطری

نخستین ساعات بامداد ۲۵ خرداد است. نور آبی صفحه نمایش صورتم را روشن کرده است. صفحه وُرد لپتاپْ فیش‌های الکترونیک پایان نامه‌ام را نشان می‌دهد. جمله فردریش کیتلر دقیقا مقابل چشمانم نشسته: «صنعتِ سرگرمی سوءاستفاده از تجهیزات نظامی است.»

طنز غریبی است. همان دفعه اول که خواندمش، پوزخندی زدم، و به عنوان یک کاریکلماتور شاهکار در ذهنم جا خوش کرد. هرچه بیشتر به آن فکر می‌کنم، بیشتر مسحور ریشخند نبوغ آمیزش می‌شوم. یعنی این همه پویانمایی، بازی، رمان تصویری، تجربه‌های واقعیت مجازی، شعر‌های تعاملی، این همه «تفریح» که درونشان غلت می‌زنیم بقایای میدان جنگ‌اند؟!

حالا جمله کیتلر از زهرخند عبور می‌کند و بدل می‌شود به آینه‌ای تاریک که در آن چهره امروز روایتگری الکترونیک را تماشا می‌کنم: ژانرها، ابزارها، بازی‌ها و اسباب بازی ها، بسیاری شان، وام دار فناوری‌هایی‌اند که در آغاز برای خواندن ذهن دشمن، برای شبیه سازی صحنه نبرد، برای به دام انداختن یا فریب توسعه یافتند.

همین حالا، پشت همین صفحه کلید، دارم می‌نویسم با زبانی که روزی به خدمت رادار‌ها و سیستم‌های رمزنگاری درآمده بود، دارم می‌خوانم از ژانر‌هایی که با واقعیت مجازی و افزوده کار می‌کنند، فناوری‌هایی که پیش از آنکه خیال پردازی شاعرانه را امکان پذیر کنند واقعیت میدان نبرد را بازسازی می‌کردند.

بیایید این جمله را، نه به عنوان یک شوخی، بلکه به عنوان بخشی از شناسنامه ادبیات الکترونیک مرور کنیم.

وقتی در دهه ۱۹۶۰ وزارت دفاع آمریکا بودجه هنگفتی را صرف طراحی سیستم‌هایی کرد که بتوانند تعامل سرباز با ماشین را بهبود دهند، نمی‌دانستند روزی این فناوری به موتور روایتگری داستان‌های تعاملی تبدیل خواهد شد. پروژه‌هایی مثل Project MAC، که به ساخت شبکه‌های اولیه و شبیه سازی‌های نظامی انجامید، بعدتر، زیرساخت ظهور رابط‌های چندرسانه‌ای شد، همان چیزی که بعد‌ها در قالب داستان‌های فرامتنی، بازی‌های روایی یا آثار واقعیت مجازی ادبی بازتولید شد.

حتی HTML، زبان ساده وب، در دوران آغازینش، بدون تأثر از مدل‌های دسته بندی اطلاعات ارتش آمریکا شکل نمی‌گرفت. آیا آن‌ها می‌خواستند بستری برای شعر دیجیتال بسازند؟ نه. آن‌ها می‌خواستند پیام را در شبکه‌ای نظامی رمزنگاری و بازیابی کنند. ادبیات، اما راه خود را در دل همین مدار‌ها پیدا کرد.

وقتی امروزه در ادبیات الکترونیک با آثاری مواجه می‌شویم که بر واقعیت مجازی یا واقعیت افزوده متکی‌اند -آثاری که تنها در تجربه بدنمند و حضور در محیط‌های شبیه سازی شده شکل می‌گیرند- فراموش می‌کنیم که همان عینک‌های VR، همان دوربین‌های موقعیت یاب، همان سامانه‌های هم زمان ساز، روزی، برای آموزش خلبان‌های جنگنده یا بازسازی شرایط جنگی طراحی شده بودند.

ادبیات الکترونیک، برخلاف شعر‌های رمانتیک، نه در دل دشت و کوه زاده شد، نه کنار آب و آیینه، بلکه در آزمایشگاه‌هایی متولد شد که روزگاری محلی برای آزمودن تجهیزات جنگی بوده‌اند.

امروز، مخاطب، هنگام درگیرشدن در یک بازی روایتی یا اثری تعاملی، حرکاتش ثبت می‌شود، انتخاب هایش رصد می‌شود، و این الگو‌های رفتاری الگوریتم‌ها را برای خلق تجربه‌های بعدی تغذیه می‌کنند. این الگو همان چیزی است که در سیستم‌های جنگی «رصد رفتار دشمن» نام داشت. حالا، اما این دشمن مخاطب بی گناهی است که صرفا دارد بازی می‌کند یا داستان می‌خواند.

تجربه این روز‌های پرآشوب باعث شده یک پرسش بیش از هر زمان ذهنم را پُر کند: حالا که ابزار‌ها ازآنِ ما شده‌اند، حالا که نویسنده می‌تواند از واقعیت مجازی بهره بگیرد، حالا که روایتگری به شبکه، به چندرسانگی، به تجربه حسی گره خورده، آیا می‌توان از دل همان زیرساخت‌های جنگی به صلحی عمیق‌تر اندیشید؟ آیا می‌توان از میان زباله‌های فلزی و سیمی جنگ ادبیاتی ساخت که، نه ابزار تسلط، که بستر تفاهم باشد؟

شاید آنچه صنعت نظامی برای محاصره ذهن انسان ساخته بود، اکنون، به کارِ بازیابی تخیل او بیاید، و این شاید تنها رهایی ممکن ما باشد: تصاحب سلاح ها، برای گفتن داستان‌هایی انسانی تر.

اما خوب می‌دانم که این رؤیایی زنانه است، شبیه همان امید خاموش در دل مادرانی که سوِتلانا آلکسیویچ از آن‌ها نوشت، زنانی که در میان تکه پاره‌های میدان جنگ هنوز تصویر روشنی از زندگی در سر داشتند.‌

می‌دانم که «جنگ چهره زنانه ندارد»، اما این خیال، این میل به تسخیر ابزار جنگ برای احیای صلح آرزویی زنانه است، آرزویی که شاید هنوز هم، با همه ناامیدی‌های جهان، ارزش زنده ماندن و نوشتن داشته باشد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.